فردا نوشت: اسحاق جهانگیری به تازگی در گفتوگویی نکاتی را مطرح کرده که سیاست خارجی دولت یازدهم و دوازدهم را بیش از پیش عیان و البته به صورت ضمنی ادعاهای منتقدان روحانی و ظریف را تأیید میکند. او در گفتوگو با روزنامه «شرق» از تمایل روحانی برای گفتوگو با ترامپ سخن گفته است. او تعریف میکند که «در شهریور سال98 که آقای روحانی به سازمان ملل رفت، با آقای مکرون، رئیسجمهوری فرانسه، دیدار داشت و خانم مرکل، صدراعظم وقت آلمان که هیچگاه در جلسات سازمان ملل شرکت نمیکرد، در آن سال و در آن برهه کوتاه در این نشست شرکت کرد. آقای جانسون، نخستوزیر وقت انگلیس، به همین ترتیب و همه این افراد به نیویورک آمدند، به این امید که بتوانند جلسهای با آقای روحانی و آقای ترامپ داشته باشند. آنجا آقای روحانی گفته بود که چند نکته هست که اگر ترامپ این نکتهها را قبول کند، من ملاقات میکنم. ترامپ بعضی نکات را قبول کرده بود و بعضی را گفته بود بعد از جلسه با روحانی اعلام میکنم؛ اما آقای روحانی تردید کرد که اگر رفت و ملاقات کرد و جلسه برگزار شد و ترامپ زیر آن زد و قبول نکرد، در داخل کشور با بحران مواجه میشود و دستاوردی هم نداشته است. در واقع آقای روحانی ریسک نکرد و بعد هم ترامپ سردار سلیمانی را شهید کرد که در آن زمان دیگر هیچکدام از سیاسیون و حتی تندترین نیروهای اصلاحطلب هم موافق مذاکره با ترامپ نبودند».
نکته قابل توجه این است که جهانگیری اذعان میکند این روحانی بوده که میخواسته با ترامپ مذاکره کند نه ترامپ با روحانی. جالب است که او برای توجیهکردن این موضوع میگوید بعد از آنکه ترامپ سردار سلیمانی را به شهادت رساند هیچکس ولو تندترین نیروهای اصلاحطلب موافق مذاکره با ترامپ نبودند. از این حرف جهانگیری میشود چنین برداشت کرد که روحانی، ظریف و دولتشان میخواستند تحت هر شرایطی به نتیجه برسند و برایشان مهم نبود که ترامپ بدون هیچ منطقی شدیدترین و ظالمانهترین تحریمها را علیه ایران وضع کرد و اینقدر بصریت نداشتند که نمیشود با چنین فردی به مذاکره نشست. عجیبتر آنکه جهانگیری میگوید روحانی در نهایت حاضر به مذاکره نشد صرفا به دلیل ترس از واکنشهای داخلی و معنای مخالفش چنین میشود که اگر قضاوت داخلیای در کار نبود با فرد معلومالحالی مانند ترامپ هم به مذاکره میپرداخت؛ برخلاف نظر رهبر انقلاب اسلامی که همواره میفرمودند تا این فرد رئیسجمهور آمریکا هیچ مذاکرهای در کار نخواهد بود. از سوی دیگر یعنی فهم این موضوع که فردی مانند ترامپ میتواند قاتل سردار سلیمانی باشد هم سخت نبود زیرا او زمانی که سختترین تحریمها را علیه ملت ایران وضع کرد کمر به قتل ایرانیان بست که اگر با دستفرمان امثال روحانی، جهانگیری و ظریف جلو میرفتیم میتوانست موفق هم باشد اما سیاستهای رهبری مانع شد تا روحانی با قاتل سردار سردار سلیمانی به گفتوگو بنشیند.
همان زمان که مذاکرات برجام در جریان بود منتقدان سیاستهای دولت میگفتند که مذاکره برای مذاکره یا مذاکره برای به دست آوردن نتیجه به هر قیمتی نباید باشد اما در آن زمان روحانی و ظریف منتقدان خود را بیسواد میخواندند و با ادبیاتی سخیف درباره آنها سخن میگفتند. حالا و بعد از گذشت چندسال انگار پرددهها برون افتاده و مشخص شده است که بله روحانی حاضر بود حتی با فردی مانند ترامپ هم گفتوگو کند.
با ذکر این اوصاف حرفهای دیگر جهانگیری راحتتر میتوان پاسخ داد. از جمله آنکه او میگوید بعد از پیروزی رئیسی در انتخابات به او گفتم «اگر شما الان از من مشورت بخواهید و بپرسید الان باید چه کار کنیم، من میگویم بگذارید برجام امضا شود و در این فاصله دو ماهی که قرار است در پاستور مستقر شوید، از آقای روحانی بخواهید که بروند با ظریف کار برجام را تمام کنند. استنباط من از صحبت او این بود که میخواهند دولت خودشان انجام دهد و چرا مثلا روحانی برود انجام دهد! به هر حال نشد».
در پاسخ به این حرف جهانگیری باید گفت که اولا فرصت کافی برای دولت دوازدهم وجود داشت که برجام را احیا کند و اگر تا پایان این دولت این مقصود حاصل نشد یعنی روحانی و ظریف کارشان را بلد نبودند. ثانیا خروج آمریکا از برجام ناشی از انعقاد توافقنامهای ضعیف و بدون ضمانت اجرا به نام برجام بود که ماحصل عملکرد روحانی و ظریف بود. با این وصف چهطور جهانگیری این قدر با اعتماد به نفس میگوید ما میتوانستیم برجام را احیا کنیم. ثالثا چه قدر خوب که روحانی و ظریف مسیر مذاکرات را ادامه ندادند زیرا مشخص شد که آنها حاضر بودند به هر قیمتی با غربیها و مشخصا آمریکا به نتیجه برسند؛ ولو در مذاکره با ترامپ.
در پایان گفتنی است که مشکلات کنونی کشور به ویژه در حوزه سیاست خارجی نتیجه عملکرد نامناسب دولت روحانی بوده است و کاش خودش و مسئولان دولتش قدری انصاف داشته باشند و جای طلبکاری به اشتباهتشان اذعان کنند.