روزنامه اعتماد: حدود 20 سال از زندگیاش در آرزوی پرواز گذشته و حالا با سابقه 750 ساعت پرواز، شبها و روزها در کاکپیت هواپیما و در مقابل صفحه کنترل، شاسیها و آن همه سوییچ مینشیند؛ در گستره روشن و تاریک آسمان، بالای کوهها و چراغهای کوچک چشمکزن و در میان ابرهای سفید. مریم تجری از سال 82 تاکنون سه بار برای پرواز اقدام کرده و در نهایت با گذراندن دورههای مرتبط به عنوان کمکخلبان در یک شرکت هواپیمایی مشغول به کار شده است. او در گفتوگویی که با «اعتماد» داشت از مشکلات و سختیهای حرفه خلبانی برای زنان و روند ورود به آن صحبت کرد و اینکه چطور در نهایت توانست به آرزوی خود برسد.
در ادامه این گفتگو را بخوانید:
پیش از آنکه خلبان شوید، چه نگاهی نسبت به خلبانها و حرفه خلبانی داشتید؟
آشنایی مختصری با این رشته داشتم. از زمان کودکی نگاهم به آسمان بود، کلاسهای نجوم رفتم و آن را رصد کردم. فکر میکردم در درجه اول این رشته شجاعت زیادی میخواهد چون بعضی افراد از ارتفاع میترسند. فکر میکردم رشته خیلی جالبی باشد و تکراری نباشد، برای همین تصمیم گرفتم وارد این رشته شوم. تصور بسیاری از افراد همیشه این بوده که خلبانی حرفهای مردانه است و هنوز هم البته این تصور وجود دارد و شاید بسیاری نمیدانند که یک خانم هم میتواند خلبان شود. بهطور کلی چرا تصمیم گرفتید وارد حرفهای شوید که مردانه به نظر میرسد؟
انگیزه اصلی من چیزی بود که از بچگی هم در من وجود داشت؛ اینکه همیشه با خودم میگفتم زمین برایم کوچک است و زمین را دوست ندارم. لحظهای که شما در آسمان به پرواز درمیآیید، انگار از هر چیزی که شما را محدود میکند جدا میشوید و این در واقع انگیره اصلی من بود. شما درست میفرمایید و در حال حاضر رشته خلبانی در کل دنیا رشتهای مردانه است. براساس آمارها، شاید پنج درصد خلبانهای کل دنیا خانم باشند بنابراین از هر 20 پرواز احتمالا خلبان یک پرواز خانم است. تعداد کم است و فکر میکنم علاقه باعث انتخاب این رشته برای هر کسی باشد.
و چه مراحلی را برای رسیدن به این رشته طی کردید؟
در حال حاضر از طریق دانشگاه علمی- کاربردی یا آموزشگاه آزاد میتوانید برای تحصیل در این رشته اقدام کنید. آموزشگاههایی در سطح تهران، مشهد، اصفهان و شهرهای بزرگ وجود دارند که خلبانی را آموزش میدهند. شرکت هواپیمایی ما هم مدرسهای برای آموزش دارد و پس از مراجعه همان ابتدا از شما تستهای پزشکی گرفته میشود که از نظر سلامت حد نصابهای آنها را داشته باشید. بعد شروع به تحصیل میکنید و سه گواهینامه بینالمللی هم وجود دارد که بعد از اخذ آن میتوانید جذب بازار کار شوید.
شما چطور شروع کردید؟
سال 82 اولینبار بود که از طریق دانشگاه علمی-کاربردی امتحان دادم و انتخاب اولم را هم تهران قبول شدم. متاسفانه آن زمان نتوانستم ادامه بدهم؛ تقریبا ۲۰ سال پیش بود. دوباره سال 85 از طریق یکی از شرکتهای هواپیمایی که برای آموزش خلبانی فراخوان داده بودند اقدام کردم و آنهم موفق نبود. سال 96 برای بار سوم احساس کردم دیگر نمیتوانم به عنوان یک کارمند به کارم ادامه دهم و واقعا این آرزو ۲۰ سال با من بود و بعد از ۲۰ سال تقریبا محقق شد. برای بار سوم اقدام کردم و آموزشگاه آزاد رفتم. طول دوره تقریبا یکسال و نیم بیشتر طول کشید بعد از آن هم وارد بازار کار شدم منتها کرونا پیش آمد و تعدادی از پروازها متوقف شد ولی دوباره بعد از آن شروع کردم.
وقتی وارد مرحله آموزش شدید، نگاه و رفتار اطرافیان، همکلاسیها و استادان به شما به عنوان یک زن چطور بود؟
آن زمان فقط من در کلاس خانم بودم. برخورد آنها خیلی خوب بود، مخصوصا که یک خانم بودم، کمک میکردند و هیچ فرقی بین من و آقایان نمیگذاشتند. بچههای کلاس، اساتید و همه مسوولان؛ واقعا همه در کنار هم بودیم و به هم کمک میکردیم. مخصوصا اگر یک نفر خانم بود بیشتر.
در پروسه آموزش با چه مشکلاتی روبهرو بودید؟
آن زمان فرودگاه پیام که برای آموزش بود و ما در آن پرواز میکردیم برای هواپیماهای کوچک- البته نه مسافربری- محدودیت داشت؛ مثلا اگر برف میآمد یا دمای هوا خیلی زیاد بود، نمیتوانستیم پرواز انجام بدهیم. محدودیتها به این صورت بود.
و چطور وارد این حرفه شدید؟
برای ورود به رشته خلبانی، استخدام در این رشته خیلی سخت است، چراکه تعداد هواپیماهای فعال در ایران خیلی محدود است و وقتی محدود باشد، رقابت زیاد و تعداد دانشجوها زیاد است و انتخاب بین آنها خیلی سخت میشود. خانم و آقا خیلی فرق ندارد ولی اگر فرد، خانم باشد این انتخاب خیلی سختتر میشود. زمانی که من برای استخدام خلبانی اقدام کردم از حدود 9 سال قبل از آن در یکی از شرکتهای هواپیمایی کار میکردم. این باعث شد که همه مرا بشناسند و پروسه استخدامم خیلی راحتتر باشد تا اینکه بخواهم از بیرون به شرکت هواپیمایی مراجعه کنم. معمولا شرکتهای هواپیمایی برای استخدام خلبان فراخوان میدهند و نحوه استخدام به همین صورت است که باید در آزمونهای کتبی، شفاهی و حتی عملی شرکت کنید که اگر خوب باشید، احتمال جذبتان زیاد است.
بیشتر مسیرهای پروازی شما کجاست؟ خارجی هم دارید؟
هم خارجی و هم داخلی است. داخلی بیشتر مشهد و اصفهان و به صورت فصلی هم کیش، قشم، چابهار، کرمان و شهرهای مختلف ایران رفتهایم. خارجی هم به نجف، بغداد، مسقط، لاهور و... رفتهایم.
برخورد مسافران در طول پرواز و وقتی میفهمند خلبان خانم است، چگونه است؟
مردم خیلی دوست دارند. بعد از پرواز وقتی میخواهند پیاده شوند، میگویند آیا میتوانیم عکس بگیریم. وقتی میآیند و از پنجره کاکپیت نگاه میکنند و میبینند خوشحال میشوند ولی بعضی اوقات هم میترسند. مثلا یادم است در پرواز بوشهر مسافر آقایی داشتیم که از سمت من در حال سوار شدن به هواپیما بود. یک لحظه نگاه کردم و آن آقا به من اشاره کرد که شما [خلبان هستید؟] گفتم، بله و گفت، نو نو. بعد سوار شد.
پس در نهایت هم سوار شد.
بله دوست دارند و از اینکه میبینند خلبان خانم است، خوشحال میشوند.
در چه خانوادهای به دنیا آمدید و نظر خانواده درباره اینکه وارد حرفهای سخت شدید چه بود؟
من اصالتا از گرگان هستم و تمام خانواده و اقوام و آشنایان من در گرگان زندگی میکنند. پدرم شغل آزاد داشت و مادرم مربی بچههای بهزیستی بود. در واقع پدر و مادرم به عنوان دو فردی که همیشه تلاش کردند، الگوی من بودند. آنها را میدیدم و برایم الگو بودند. در خانواده ما از همان اول همه انتخابها برعهده خودمان بود؛ اینکه شما هر انتخابی که دوست دارید انجام دهید و ما در کنارتان هستیم.
دموکرات بودند.
دقیقا بله همینطور است. وقتی من تصمیم گرفتم خلبان شوم، پدر، مادر، خواهران و برادرانم همه استقبال کردند و در تمام این سالها و تمام سختیها کنارم بودند و خیلی هم از این بابت خوشحالم که هیچوقت تنها نبودم. همه تشویقم کردند، پدرم همیشه به من میگوید تو باعث افتخار من هستی و هیچ آرزویی جز اینکه تو خلبان شوی نداشتم.
توصیهتان به جوانترهایی که قصد ورود به این حرفه را دارند، چیست؟ مثلا آن چیزی که همیشه دوست داشتید کسی قبل از ورود به این حرفه به شما میگفت.
قبلا هم خدمت شما عرض کردم که خلبانی عشق است؛ با دانستن این مطلب خیلی باید تلاش کنید و چون ما خانم هستیم بیشتر از آقایان باید تلاش کنیم. من در همه قسمتهای آموزش هم دیدهام که برای دیده و شناخته شدن باید بیشتر از یک آقا تلاش کنید. این را هم بدانید که به علت محدود بودن ناوگان هواپیمایی ایران شاید شما هم خیلی دیر کار پیدا کنید. متاسفانه بودهاند افرادی مانند دوستان خودم که هنوز نتوانستهاند کار پیدا کنند. اگر واقعا علاقه دارید و این سختیها را میتوانید بپذیرید، بسمالله وگرنه واقعا برایتان سخت میشود.
جنسیت چه سختیهایی به شغل خلبانی تحمیل میکند؟ اساسا آیا اصلا جنسیت، سختیای به این شغل تحمیل میکند؟
چیزی که من خیلی شنیدهام، آقایان به دلیل فیزیکی که دارند در حالتهای اِمِرجنسی خیلی سریعتر از خانمها واکنش نشان میدهند. شاید خانمها در آن موقعیت بترسند یا اینکه دیر واکنش نشان دهند. این میتواند تفاوت بین خانم و آقا باشد و شرکتهای هواپیمایی هم ترجیح میدهند با آقایان کار کنند تا با خانمها.
البته فکر میکنم این ترس به دلیل این است که زنها در مواجهه با این موقعیت قرار نگرفتهاند. قطعا شما که در مواجهه با موارد اینچنینی قرار گرفتهاید در آینده ترسهایتان کمتر خواهد شد. به هر حال زنها کمتر در مواجهه قرار میگیرند.
بله دقیقا همینطور است.
بهطور کلی یک خلبان باید چه ویژگیهایی داشته باشد که او را از بقیه افراد متمایز کند؟
در درجه اول باید شجاعت داشته باشد. ما افرادی داریم که از ارتفاع میترسند، چون هواپیما چه از نظر آبوهوایی و چه از نظر سیستمهای هواپیمایی- که ممکن است نقص پیدا کند- در موقعیتهای مختلفی قرار میگیرد. در درجه اول شجاعت است و در درجه دوم دقت خیلی مهم است. خلبانی جزو رشتههایی است که دقت و تمرکز خیلی بالایی میخواهد و خیلی حساس است.
پرواز با این ناوگان فرسوده هواپیمایی، ریسک بالایی دارد. چطور با این موضوع کنار میآیید؟
من با این موضوع موافق نیستم. خانواده خودم که میخواهند سفر کنند ترجیح میدهند با ایرلاینهای خارجی پرواز کنند ولی من میگویم هیچ تفاوتی بین ایرلاینهای ایرانی و خارجی وجود ندارد و اتفاقا ناوگان هوایی ایران به خاطر فرسوده بودن کاپیتانهای بسیار خوبی دارد. در طول سال از هواپیماهایی (در جهان) میشنویم که سقوط میکنند با وجود اینکه سن کاری آنها زیاد نیست و شاید چهار یا پنج سال داشته باشند ولی ما با هواپیماهایی که سن بعضی از آنها بالای 30 سال است پرواز میکنیم. از نظر من هیچ فرقی ندارد ضمن اینکه اغلب سوانح هوایی به خاطر خطای انسانی بوده است و خوشبختانه ما در ایران خلبانهای خوب زیادی داریم.