تحولات اخیر زنجیره‌‌‌های ارزش جهانی و بایسته‌‌‌های نظام تدبیر اقتصادی در ایران

دنیای اقتصاد چهارشنبه 01 شهریور 1402 - 00:08
زنجیره‌‌‌های ارزش همان الیافی هستند که طی چند دهه گذشته تار و پود فرآیند جهانی شدن از آن بافته شد. چه بسیار صنعتگران جسوری که در جست‌وجوی نقشی در بازارهای جدید، خود را از شر رقبا و سازندگان هم‌‌‌وطن که در نتیجه رکود بهره‌‌‌وری و وابستگی به رانت‌‌‌های مختلف، صرفا به بازار داخلی چشم دوخته‌‌‌ بودند، ‌‌‌ نجات دادند و نجات یافتند. امروز خطوط مختلف ارتباطی زنجیره‌‌‌های تامین، شهرهای «اورِگِن» آمریکا، «گوانگ‌‌‌دونگ» چین، «دوربان» آفریقای جنوبی، «دبی» امارات متحد، «رن» فرانسه و «پونتا آرناس» شیلی را به یکدیگر متصل کرده‌‌‌اند و آن شرکت‌ها و صنایعی که توانسته‌‌‌اند از ایجاد و توسعه این زنجیره‌‌‌ها بهربرداری کنند، از «ایرباس» گرفته تا «اپل»، قادر شده‌‌‌اند با قطعاتی که در ده‌‌‌ها کشور تولید می‌شود، شگفتی‌‌‌های فناورانه‌‌‌ بیافرینند و در ده‌‌‌ها کشور دیگر محصولات خود را به فروش برسانند.

از سال ۱۹۹۵ تا سال ۲۰۱۸، رشد بالا در تجارت زنجیره‌‌‌محور از طریق کاهش هزینه حمل‌ونقل، توسعه امکانات ارتباطی و کاهش موانع تجاری رشد اقتصادی بالایی را در بسیاری کشورهای جهان رقم زده است. امروز وابستگی کشورها به یکدیگر در سطح بالایی است و جریان‌‌‌های جهانی کالا و خدمات به‌رغم بحران‌های متعدد به طور قابل‌توجهی انعطاف‌‌‌پذیر باقی مانده است. در این دوره تحولات زنجیره ارزش جهانی را می‌‌‌توانیم در قالب چهار الگو دسته‌‌‌بندی کنیم. الگوی اول، تمرکزگرایی بیشتر و منطقه‌‌‌گرایی کمتر است که موتور جلوبرنده نیروی جهانی‌‌‌شدن شده است. تقریبا یک‌سوم جریان‌‌‌های تجاری جهان در اختیار زیربخش‌‌‌های صنعتی ذیل این الگو قرار داشته‌‌‌اند که طی این دوره «متمرکزتر» اما «جهانی‌‌‌تر» شدند و سه زیربخش مهم صنایع به‌شدت‌‌‌ علم‌‌‌محور و فوت‌‌‌وفن‌‌‌محور داروسازی، تجهیزات الکتریکی و استحصال انرژی و دو زیر بخش مهم خدمات دانش‌‌‌محور امور مالی و فناوری اطلاعات در آن قرار گرفته‌‌‌اند. الگوی دوم، تمرکزگرایی و منطقه‌‌‌گرایی بیشتر بود که زیربخش‌‌‌های صنعتی ذیل این الگو ۱۰‌درصد تجارت جهانی را به خود اختصاص می‌دهند. زنجیره‌‌‌های ارزش مربوط به استخراج و فرآوری منابع، از جمله معدن، فلزات اساسی و فرآورده‌‌‌های نفتی و همچنین تولید لوازم‌الکترونیک چنین الگویی داشته‌‌‌اند و این الگو اصلی‌‌‌ترین نیروی ضدجهانی‌‌‌شدن را ظرف سه‌دهه گذشته ایجاد کرده بود. الگوی سوم، عدم‌تغییر در تمرکزگرایی و منطقه‌‌‌گرایی یا الگوی تثبیت است که زیربخش‌‌‌های صنعتی ذیل این الگو نیز ۳۰‌درصد از کل تجارت جهانی را تشکیل می‌‌‌دادند و صنعت خودرو و صنایع غذایی و آشامیدنی در این الگو می‌‌‌گنجند. نهایتا الگوی چهارم، تمرکزگرایی و منطقه‌‌‌گرایی کمتر است که صنایع این الگو نیز ۳۰‌درصد از کل تجارت جهانی را تشکیل می‌دهند و زیربخش‌‌‌های خدماتی دیگر عموما ذیل این الگو قرار می‌‌‌گیرند.

اما ظرف پنج‌سال گذشته از سال ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۳، کارگردان این فیلم ملودرام عاشقانه روی پرده اقتصاد جهانی، به ناگاه همه بازیگران را غافلگیر کرده و سناریوی میخکوب‌‌‌کننده و ترسناکی را روی میز گذاشته که پایانی باز دارد. ابتدا «ترامپ» و وضع تعرفه‌‌‌های بالا بر واردات محصولات چین، سپس همه‌گیری کووید-۱۹ و افزایش تقاضا برای مجموعه خاصی از محصولات و کمبود عرضه به همراه وضع محدودیت‌های متعدد در تولید و حمل کالا، بعد از آن شروع جنگ روسیه در اوکراین و نهایتا حرکت آمریکا و اروپا به سمت داخلی‌‌‌سازی با شعار اقتصاد سبز با تصویب قوانین مهمی از اکتبر ۲۰۲۲، همگی به بازیگران حرفه‌‌‌ای اقتصاد جهانی نشان داده‌‌‌اند که تا چه اندازه یک تکانه سیاسی یا بهداشتی می‌‌‌تواند بازاری را قفل و بازار دیگری را ویران کند.

به‌عنوان بیننده مشتاق اخبار سیاسی و اقتصادی، ذهنیت من از نشست دولتمردان کشورهای مختلف با یکدیگر همواره این بوده که آنها در این جلسات عموما دست یکدیگر را فشار می‌دهند و پس از آن کمتر پیش می‌‌‌آید که اتفاقی بیفتد و تغییری ملموس حاصل شود. اما این بار به نظر داستان متفاوت پیش خواهد رفت. آنچه مسلم است در پایان دهه منتهی به سال ۲۰۳۰ شاهد خواهیم بود که دولت‌‌‌ها با سیاست‌‌‌های خود و البته با انگیزه‌‌‌های مختلف از بهبود انعطاف‌‌‌پذیری زنجیره‌‌‌ها تا ملاحظات امنیت ملی، تغییراتی وسیع در زنجیره‌‌‌های تامین جهانی ایجاد کرده‌‌‌اند و نقشه این زنجیره‌‌‌ها به کلی متفاوت شده است. امروز تقریبا مسلم شده است که در پایان دهه حاضر، دیگر این سیستم جهانی‌‌‌سازی «بازارمحور» و «چین‌‌‌‌مدار» شکل دیگری خواهد یافت و اگرچه هنوز «جهانی» است و «شکنندگی» کمتری پیدا کرده، اما «یکپارچگی» کمتری خواهد داشت و تامین اقلام اولیه و نهاده‌‌‌های تولید در آن پرهزینه‌‌‌تر خواهد شد و دولت‌‌‌ها هزینه‌‌‌ بیشتر را به قیمت شکنندگی کمتر و امنیت بیشتر تقبل خواهند کرد.

حال خبر بد این است که مدیریت ‌گذار به چنین نظامی برای کشوری مانند ایران که به صورت عادی بافت سبد صادراتی آن همواره پیچیدگی پایینی داشته و به صورت غیرعادی با انبوهی از تحریم‌‌‌های محدودکننده مواجه شده، دشوار است و این یعنی، اگر نظام تدبیر کشور همین امروز چنین ‌گذاری در اقتصاد جهانی را به‌خوبی درک کند و برنامه‌‌‌ریزی لازم را برای ارتقای سطح پیچیدگی محصولات صادراتی و رفع تحریم‌‌‌ها انجام دهد، باز ماموریتی دشوار در تطابق با نظم نوین جهانی طی یک‌دهه آینده در پیش دارد. اما با مشاهده آنچه امروز در عرصه تصمیم‌‌‌سازی اقتصادی می‌‌‌گذرد، احتمالا غافلگیری بزرگی در کوچک شدن بازارها و کمتر شدن آورده‌‌‌های ارزی طی یک‌دهه آینده در پیش‌رو خواهیم داشت.

نشانه‌‌‌ها نیز ملموس است. اینکه شرکت «اپل» بخشی از خطوط تولید محصولات خود را از چین به ویتنام می‌‌‌برد و با تقاضای خود برای نیروی کار مستعد، بازار کار کشور ویتنام را داغ می‌کند یا اینکه شرکت‌های چینی پارک صنعتی عظیمی را در شهر «مونتری» مکزیک راه‌‌‌اندازی می‌کنند که با خطوط ارتباطی کارآمد این شهر به شهرهای بزرگ «هوستون»، «آستین» و «سن‌‌‌آنتونیو» ایالت «تگزاس» آمریکا، بتوانند تقاضای مشتری‌‌‌های آمریکایی خود را از فاصله‌‌‌ای نزدیک‌‌‌تر تامین کنند و اینکه تنها از همین ماه خردادی که تقریبا دو‌ماه پیش پشت سر گذاشتیم به این سو شرکت‌های «استلانتیس» (ششمین خودروساز جهان که محصول ادغام شرکت‌های فیات و پژو است) اروپایی و «سامسونگ» و «هاندِی» کره‌‌‌ای بالغ بر ۸میلیارد دلار در کارخانه‌‌‌های تولید خودروهای الکتریکی آمریکا سرمایه‌گذاری کرده‌‌‌اند، به این معنی است که این بار داستان جدی شده است.

چه خوب باشد و چه بد، چه اقتصاددانی مانند «آدام پوسن» چنین سیاستی را برای اقتصادی جهانی کوته‌‌‌بینانه تلقی کند یا اقتصاددانی دیگر مانند «پل کروگمن» آن را بازگشت عظمت به بخش صنعت آمریکا بنامد، امروز دولتمردان از چین، هند، ترکیه و اندونزی گرفته تا اروپا و آمریکا، به این جمع‌‌‌بندی نهایی رسیده‌‌‌اند که صرفا نباید به «کارآمدی» زنجیره بسنده کنند و لازم است زنجیره‌‌‌ها «قوی» نیز باشند و بنابراین از یک‌طرف به دنبال آن هستند که وابستگی کشور خود را به آن دسته از مبادی تامین که دائم با تنش‌‌‌های تحریم، ژئوپلیتیک و نظامی مواجه‌‌‌اند کاهش دهند.

 از طرف دیگر دوباره بسته‌‌‌های متنوعی از سیاست‌‌‌‌‌‌های حمایتی را که در تاریخ علم اقتصاد به «سیاست‌‌‌های صنعتی» شهره شده‌‌‌اند روی میز گذاشته‌‌‌اند که دست‌کم در خصوص برخی صنایع راهبردی، در فهرست مطالب همه این بسته‌‌‌ها امروز تیتر مشترک «خوداتکایی» به چشم می‌‌‌خورد. سیل‌‌‌های ویران‌‌‌کننده ژاپن و تایلند در سال ۲۰۱۱ و مشاهده شکنندگی زنجیره‌‌‌های تامین وابسته به یک یا دو کشور، همه‌گیری کووید-۱۹ و اختلال در تامین اقلام اساسی برای مدت طولانی و حتی روی کارآمدن «ترامپ» و شعارهای «آمریکا اول» او همگی به ذهن‌‌‌های نظریه‌‌‌پردازان تجارت جهانی متبادر کرد که احتمالا اتفاقی مهم در پیش‌رو خواهد بود. با این حال تا پایان دوره «ترامپ» در عمل تغییر چندانی ایجاد نشد. مثلا به‌رغم شعارها و جدال‌‌‌ها، تا سال ۲۰۲۰ کماکان چین یک‌چهارم نیاز صنایع بزرگ آمریکایی در زمینه مواد شیمیایی، مصنوعات الکترونیک و منسوجات را تامین می‌‌‌کرد. دقیقا پس از تهاجم روسیه به اوکراین بود که اندیشکده‌‌‌ها در آمریکا و اروپا به این جمع‌‌‌بندی رسیدند که حتما باید کاری کرد. امروز دیگر بازارهای انرژی و مواد غذایی چنان مختل شده‌‌‌اند که نیاز به دسترسی به منابع تامین بزرگ جدید به‌شدت حس می‌شود. همچنین ظرفیت‌‌‌های بالا گرفتن تنش چین و تایوان و تشدید رفتارهای تهاجمی این کشور، حداقل به غربی‌‌‌ها این حس را القا کرده که خطر در بیخ گوش است. اگر همه‌گیری کووید-۱۹ بسیاری از کشورها را نگران تولیدات حیاتی اقتصاد خود کرد، امروز دیگر این نگرانی محدود به حوزه دفاعی و بهداشتی نمی‌شود و کشورها در جست‌وجوی ظرفیت‌‌‌هایی هستند که کشور دیگری نتواند از موقعیت خود در بازار مواد خام، فناوری یا محصولات کلیدی یا از اهرم‌‌‌های ژئوپلیتیک استفاده و اقتصاد آنها را مختل کند. امروز کشورهای مختلف به این جمع‌‌‌بندی رسیده‌‌‌اند که به‌ویژه در حوزه انرژی، وابستگی دلیلی برای نگرانی نیست، بلکه ضرورتی برای اقدام است. حال تصور کنید که اگر در این فضا ایران شریکی قابل اطمینان باشد، همین امروز چه فرصت‌‌‌های عظیمی در پیش‌روی اقتصاد ما با چنین ظرفیت‌‌‌های تامین بالایی قرار دارد. به طور کل، امروز شاهد هستیم که توسعه زیرساخت‌‌‌های جدید بازارهای اصلی واردات انرژی، جهان را به سمت نظام جهانی جدید و سیال که کارآمدی کمتر و ایمنی بیشتری دارد، می‌‌‌برد. اینکه امروز یک شرکت بتواند روی موجودی مواد اولیه موردنیاز خود حساب کند، خود بدل به مساله‌ای شده است که جدیت آن با گذشته قابل‌مقایسه نیست.

شرکت‌های بزرگ نیز بیکار ننشسته‌‌‌اند و به‌ویژه طی ماه‌هایی که از شروع سال ۲۰۲۳ می‌‌‌گذرد، به دنبال آن بوده‌‌‌اند که با شعار «ادغام عمودی» با تامین‌‌‌کنندگان قابل اتکاتری در داخل و خارج قراردادهای بلندمدت منعقد کنند. مجله «اکونومیست» در تحلیل ماه ژوئن ۲۰۲۳ خود نشان می‌دهد که بالغ بر ۳هزار شرکت از میان شرکت‌های بزرگ در عرصه جهانی، از سال ۲۰۱۹ به این‌سو هلدینگ‌‌‌های خود را توسعه داده‌‌‌ و بودجه‌‌‌ای معادل یک‌‌درصد تولید ناخالص داخلی جهان را مصروف این سیاست کرده‌‌‌اند و هزینه‌‌‌های زیاد دیگری نیز امروز در لوله‌‌‌ها جاری است که هنوز بیرون نزده است. یکی از سخت‌‌‌ترین تصمیم‌‌‌ها برای شرکت‌های بزرگ در مقیاس جهانی، ادغام عمودی است که طی آن یا باید برای تامین‌‌‌کنندگان قبلی خود ضمن عقد قراردادهای بلندمدت، ظرفیت‌‌‌سازی کنند یا تامین‌‌‌کنندگان جدید را که ظرفیت لازم را دارند در شبکه تامین خود وارد سازند. از سال ۲۰۱۹ ادغام عمودی در برخی از صنایع رو به افزایش گذاشته که نشان می‌دهد تا چه اندازه نگرانی‌ها در خصوص امنیت زنجیره تامین جدی است. البته در عقد قراردادهای بلندمدت به دلیل وضعیت بد بازار، انگیزه کاهش حاشیه سود تامین‌‌‌کنندگان اصلی نیز برای شرکت‌های بزرگ یک انگیزه اصلی بوده است.

امروز کشورهایی مانند هند، ویتنام و تایلند بهره‌‌‌برداری از فرصت‌‌‌های جدید را با سرعت شروع کرده‌‌‌اند. در سال ۲۰۲۲ بالغ بر ۴۰۰‌هزار نفر در فیلیپین و یک‌میلیون و ۴۰۰‌هزار نفر در هند جذب این شرکت‌ها شده‌‌‌اند که نسبت به سال ۲۰۱۶ به ترتیب ۱۰ و ۱۴‌درصد بیشتر است. حال واردات اقلام واسطه‌‌‌ای را در نظر بگیرید. در سال ۲۰۲۱ مجموع کشورهای صنعتی بالغ بر ۷۰۰میلیارد دلار اقلام واسطه‌‌‌ای از چین وارد کرده‌‌‌اند که نسبت به سال ۲۰۱۸ تقریبا ثابت مانده است؛ اما در همین دوره آنها واردات از کشوری مانند ویتنام را بیش از ۷۰‌درصد افزایش داده‌‌‌اند.

کلام را خلاصه کنیم. شرایط اواخر دهه ۱۳۷۰ و به ثمر نشستن سرمایه‌گذاری‌‌‌های پتروشیمی را یادتان هست؟ برای آنها که شاید لازم باشد کمی خاطرات خود را مرور کنند یا آشنا شوند، ‌‌‌ به‌اختصار یادآوری ‌‌‌کنم که از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰ در شرایطی که دسترسی به فناوری‌‌‌ها نسبت به امروز قابل مقایسه نبود، ثبات ژئوپلیتیک بیشتری در منطقه دیده می‌‌‌شد و شعار کارآیی از زبان دولتمردان نمی‌‌‌افتاد و همگان به دنبال بهره‌‌‌برداری از منظومه مزیت‌‌‌های نسبی کشور بودند (درست یا غلط)، در نتیجه فهم درست از تحولات جهانی و سرمایه‌گذاری و اقدام مناسب و بهنگام، دیگر جغرافیا برای صادرکنندگان بی‌‌‌معنی شده بود و با ارتباطات به مراتب بهتر و توسعه حمل‌ونقل‌‌‌های کانتینری کارآمد در جنوب کشور، صادرکنندگان ایرانی قاره به قاره به دنبال رقابت در بازارهای جدید جهانی برآمدند و حاشیه‌‌‌های سود بیشتری پیدا کردند و صادرات ۴میلیاردی سال ۱۳۸۰ در سال ۱۳۹۰ به بالای ۳۰میلیارد دلار رسید. آنچه در آستانه طراحی و اجرای برنامه هفتم توسعه بیش از همه نیازمند آن هستیم، درک مناسبات جدید زنجیره‌‌‌های ارزش جهانی و جانمایی صحیح کشور در این مناسبات و اراده‌‌‌ای جدی در برداشتن موانع استفاده از فرصت‌‌‌های جدید است. امروز شروع کنید دیر است.

 

 

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.