خبرگزاری فارس کرمان، آمنه شهریارپناه: یک هفتهای از آغاز پیادهروی اربعین ۱۴۴۵ میگذرد و عشق، ایمان، امید و اعتقاد از سر روی خالقان تصاویر دریافتی از آن مسیر زیبا بیرون میریزد و دیدنشان دلتنگی ما را به سر حد مرگ میرساند.
بیقرارتر از همیشه مسیرم را به سمت گلزار شهدای کرمان تغییر میدهم و از بابالحسین میهمان شهدا و سیدالشهدا مقاومت میشوم.
صحن آشناست، چشمها آشناتر! بغضها شکسته و اشکها راه خود را باز کردهاند، هرکدام از آن مرواریدهای درخشان معنا و مفهوم خود را دارند ...
یکی عازم است، اجازه میگیرد و خداحافظی میکند، یکی دست به دامان شهدا شده تا گره از سفرش باز کنند، یکی رو به حاجقاسم کرده و میگوید: نیمی از قدمهایم را به نام تو بر میدارم، یکی هم فریاد بیصدایش داد میزند: حاجی دیدی امسال هم جا موندم!
گلزار بینالمللی شهدای کرمان رنگ و بوی اربعین به خود گرفته و عشق به حضور در پیادهروی را میتوان از تک تک چشمها خواند! در این میان پخش زیارت عاشورا با صدای حزنانگیز حاجقاسم و بوی اسپند و عود دلها را بیش از گذشته به بهترین خیابان دنیا میبرد و خیره به صحن و سرای ارباب عاشقان میکند.
چقدر جای این جمع، آنجا خالی است، وقتی خانم سروری و خانم پورجمعه در میان اشکهایشان میگفتند، امسال هم جا ماندیم، انگار قلبم از جا کنده شد، اما وقتی روایت دوستان زائرم در سالهای قبل را به یاد آوردم، ناخودآگاه گفتم: هنوز معلوم نیست!
مگر این بغضها و اشکها بیجواب میماند؟ مگر این جگرهای سوخته و قلبهای آتش گرفته نادیده گرفته میشوند؟ مگر نه این است که حسین از ماست و ما ملت امام حسینیم! مگر ما بدون اینکه دورش بگردیم، زنده میمانیم!
ما برای رسیدن به آن قطعه بهشتی سالها رنج کشیدیم، خودش میداند که چقدر مبارزه کردیم، خونها دادیم و خون دلها خوردیم، ما برای باز کردن این مسیر عاشقانه سختیها کشیدیم و جوانها دادیم، حالا هم برای خلق حماسهها در کنار مرقد امام مشتاقیم.
اگر دعوتمان کند بر سرمان منت گذاشته، اگر هم توفیق با دوستان و عزیزان دیگر باشد که باز هم دلمان آنجاست و از اعماق قلبمان به امام حسین جان میگوییم: گرچه دوریم، به یاد تو سخن میگوییم.
پایان پیام/۸۰۰۶۵/ب