با استفاده از کتابخانه ارزشمند پدرش و نیز دوستان روشنفکر ترکیهای او که به خانه آنها در پاریس رفت و آمد داشتند با آثار کلاسیک شرق آشنا شد. پس از اتمام تحصیلات متوسطه وارد دانشکده ادبیات دانشگاه سوربون شد و همزمان در مکتب ملی زبانهای زنده شرقی به تحصیل پرداخت. در این مدرسه با کسانی که هر کدامشان بعدها تبدیل به دانشمندانی جهانی شدند همدرس شد. از جمله این افراد آندرس تیتز اتریشی، لوئیس یازین فرانسوی و برنارد لویس انگلیسی بود. در این مدرسه از جیندنی تورکولوگ مشهور و نیز عبدالحق عدنان آدیوار درس گرفت. با درس گرفتن از هنری ماسه در حوزه ایرانشناسی مطالعهکرده زبان فارسی خود را تکمیل کرد. در میان استادانی که داشت لوئی ماسینیون و کلاد کاهن که در سوربون استادی او را برعهده داشتند از تاثیر بالایی برخوردار بودند. بعدها فواد کوپرولو استاد ترک او نیز تاثیری بسیار بر حیات علمی او داشت. او در همان سالهای دانشجویی در سوربون با فاروق سایار، فرزند ریاضیدان شناختهشده ترک، صالح زکی، آشنا شده و با هم ازدواج کردند. با وقوع جنگجهانی دوم و اشغال فرانسه از سوی آلمانها خانواده جوان ملیکوف در سال ۱۹۴۰ راهی ترکیه شده و مدتی در استانبول، آنکارا، ازمیر و مرسین اقامت کردند. در این دوره او با صباحالدین علی، نویسنده مشهور معاصر ترک که در آن دوره نشریهای با نام «مارکو پاشا» را منتشر میکرد آشنا شد. مدتی پس از اقامت در ترکیه از همسر خود طلاق گرفته و در سال ۱۹۴۸ به همراه دختران خود راهی فرانسه شد. با اقامت در پاریس بار دیگر وارد مکتب ملیزبانهای زنده شرقی شده و زبان فارسی خود را تکمیل کرد و پس از آن بهصورت کامل متمرکز در حوزه تورکولوژی شد. اقامت ۸ سالهاش در ترکیه در این حوزه دستاوردهای فراوانی برای او داشت. نخستین پژوهش حوزه تورکولوژی او با عنوان «Le destan d’Umur Pacha» فرصت کار بهعنوان پژوهشگر مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه (CNRS) را برای او فراهم آورد. او در اینجا مقطع دکترای خود را آغاز کرده و پس از پژوهشی هشت ساله روی «دانشمندنامه» توانست در سال ۱۹۵۷ این مقطع را به پایان برساند. در همین دوره پژوهشهایی که در حوزه داستانهای حماسی ترکی انجام داده بود نام او را در جهان تورکولوژی بهگوش رساند. اما این پژوهش روی ابومسلمنامه بود که نام او را در جهان علم ماندگار کرده و نام او را با پژوهشهای علویگری و بکتاشیه عجین کرد. از دهه ۱۹۷۰ به بعد او بهصورت خاص در حوزه مطالعات علوی و بکتاشی به فعالیت پرداخت. تاریخ، باورها، افسانهها، عادات و سنن و خصوصا ادبیات علوی و بکتاشی از مهمترین حوزههایی بود که توجه او را به خود جلب کرد. او با سفرهای سالانهای که به مناطق مختلف ترکیه داشت به تحقیق روی عقاید و باورهای علویان و بکتاشیان در مناطق مختلف پرداخت و این پژوهشهای میدانی باعث قدرت و توان علمی بالای او شده و ضمن اینکه باعث اشتهار او در جهان علم شد، توجه محافل علمی اروپا را به موضوعات علوی و بکتاشی جلب کرد. او در این دوره مقالات متعددی را به زبانهای فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، ترکی و فارسی منتشر کرد و دادههای علمی در حوزههای جامعهشناختی، انسانشناختی و الهیاتعلوی و بکتاشی را با دقت نظر موردتحلیل قرار داد. پس از این مرحله خصوصا تحتتاثیر فواد کوپرولو به پژوهش در بنیانهای پیشااسلامی و آسیایمیانهای اسلام مردمی آناتولی روی آورده و خصوصا باورهای بومی آسیایمیانه را مورد توجه قرار داد. ملیکوف بعدها در سال ۱۹۶۸ در انستیتوی مطالعات ترکی دانشگاه استراسبورگ بهعنوان استاد مشغول تدریس شده و تا سال ۱۹۸۶ که بازنشسته شد به تدریس در این دانشگاه پرداخت. در سال ۱۹۶۹ نشریه «Turcica» را راهاندازی کرده و تا سالها خود بهعنوان مسوول این نشریه فعالیت کرد. این نشریه نخستین نشریه مستقل علمی در حوزه مطالعات ترکی در جهان غرب بود که از اعتبار بسیار بالایی برخوردار شد و تاکنون نیز انتشار آن ادامه دارد. ملیکوف در کنار پژوهشهایی که در دانشگاه استراسبورگ انجام میداد به تدریس در حوزههای تاریخ ترک، فرهنگ و ادبیات ترکی پرداخته، راهنمایی دهها پایاننامه ارشد و دکترا را برعهده گرفت. او بین سالهای ۱۹۸۸-۱۹۷۲ بهعنوان دبیرکل کنگره دائمی تورکولوژی تحتعنوان «کمیته بینالمللی مطالعات پیشاعثمانی و عثمانی» فعالیت کرد. ملیکوف نهایتا در ۸ ژانویه ۲۰۰۹ در استراسبورگ درگذشت و در قبرستان خانوادگی در پاریس به خاک سپرده شد.