همشهری آنلاین: نام حسن هدایت یادآور یکی از موفقترین سریالهای کارآگاهی تلویزیون است: «کارآگاه علوی». این سریال در میانه دهه ۱۳۷۰ با بازی احمد نجفی در نقش کارآگاه علوی از تلویزیون پخش شد و با استقبال روبهرو شد. ۱۳ سال بعد، در سال ۱۳۸۷ فصل دوم این مجموعه به روی آنتن رفت که البته به اندازه فصل اولش مورد توجه قرار نگرفت. هرچه بود، خاطره خوشایند فصل اول این سریال سببساز ساخت فصل دوم آن شد. با اینکه «کارآگاه علوی» محبوبترین اثر کارنامه هدایت به شمار میرود، اما او در سینما فیلمی همچون «گراندسینما» (۱۳۶۷) را ساخته که داستان نخستین سالنهای سینما در ایران را به تصویر میکشد. هدایت دلبسته تاریخ است و این دلبستگی در آثارش کاملا مشهود. جز سینما و تلویزیون، نوشتن دیگر دغدغه و علاقه هدایت است و به تازگی نیز دو کتاب به قلم او منتشر شده است. در همان حال و هوایی که دوست دارد؛ آمیختن تاریخ با قصه و تعلیق و هیجان. معرفی این دو کتاب را در ادامه میخوانید:
«روزی روزگاری در طهران؛ یک رمان عاشقانه درباره سینما»
انتشارات گستره
۱۵۱ صفحه
۹۵ هزار تومن
در پشت جلد این کتاب میخوانیم: «حدود صدوبیست سال قبل، مظفرالدینشاه قاجار سینما را به ایران آورد، اما سی سال طول کشید تا نخستین فیلم سینمایی ایرانی ساخته شود: «حاجی آقا آکتور سینما». رمان روزی روزگاری در طهران روایتی از چگونگی ساختن این فیلم است. داستان مردان و زنانی که با جان و دل سعی کردند بر سختیهای فراوان کار غلبه کنند و اولین فیلم بلند سینمایی را بسازند. اما داستان، تنها بیان تلاش انسانها نیست. روایت اصلی را یک فرشته تبعیدشده به زمین بیان میکند. فرشتهای که ناگهان سینما را کشف کرده و با دیدن فیلم یقین میکند که سینما چیزی است شبیه دنیای فرشتگان، در کنار تلاشهای جوانی که شیفته بازیگری در فیلم است و نیز یک جیببُر که برای اثبات عشقش به دختری ارمنی درصدد شکار فرشته است؛ سه ضلع مثلث این رماناند. سال ۱۳۱۰ تهران، سینما و فرشتهای که دیدن فیلم دلتنگی غربت را در ذهنش کمرنگ میکند.»
«وقایع نگاری یک لات چاقوکش»
انتشارات گستره
۲۷۲ صفحه
۱۵۰ هزار تومن
«وقایعنگاری یک لات چاقوکش» که چاپ دوم آن به تازگی منتشر شده، داستان یکی از لاتهای قدیم تهران به نام هاشم آبسرداری است. این کتاب در پشت جلدش اینطور معرفی شده: «این رمان بیان سرراست و بیپرده زندگی و دوران یک چاقوکش است. هاشم آبسرداری چاقوکشی دولتی است و زندگی خصوصی خود و اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور را در خلال سالهای ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۳ روایت میکند. او و گروهی دیگر از لاتها و اوباش شهر وظیفه دارند در کنار ماموران شهربانی به اجتماعات اعتراضی مردم حمله کرده و آنها را لتوپار کنند. لاتها برای حمله و برهمزدن تظاهرات دانشجویان، کارگران، بازاریها و دیگر اقشار مردم پول زیادی میگرفتند و موقعیت و امتیازات ویژه داشتند. معمولا هیچوقت دستگیر نمیشدند و پایشان به کلانتری و دادگاه نمیرسید. از سویی دیگر، عشق عمیق آبسرداری به رعنا که دختر یکی از گندهلاتهای تهران است، مهمترین دغدغه زندگی شخصی اوست. رعنا دختری بلندبالا و رویایی که نمیخواهد در دنیای چاقوکشها و لاتها زندگی کند. در پرآشوبترین سالها، هاشم آبسرداری از یک سو راوی بحرانهای غمانگیز کشور است و از سویی بیانگر عشق سودازده خود به رعنا.»