به گزارش خبرنگار مهر، تابلوی نصب شده در حسینیه امام خمینی (ره) در دیدار جمعی از مردم آذربایجان شرقی با حضرت آیت الله خامنهای بخشی از سخنان امیرالمومنین علی (ع) است که در خطبه ۱۵۳ نهجالبلاغه در وصف انسان بصیر آمده است.
إِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَر
آیت الله علامه محمدتقی جعفری در شرح این بخش از خطبه ۱۵۳ در کتاب شرح نهجالبلاغه نوشته است: فلینتفع امرء بنفسه، فانما البصیر من سمع فتفکر، و نظر فابصر و انتفع بالعبر ثم سلک جددا واضحا یتجنب فیه الصرعه فی المهاوی و الضلال فی المغاوی، و لا یعین علی نفسه الغواه بتعسف فی حق، او تحریف فی نطق او تخوف من صدق». (پس هر کسی برای خود به وسیله خویشتن منتفع گردد، جز این نیست که انسان بینا کسی است که بشنود و در آن بیندیشد، و نظر کند و بینا شود و از تجارب دنیا بهرهها گیرد، سپس در راه راست و روشن حرکت کند و از سقوط در سیهچالها و گمراهی در کژراههها بپرهیزد، گمگشتگان وادی معصیت را به وسیله کج روی در مسیر حق یا تحریف و اخلال در گفتار یا به وسیله ترس و هراس در صدق و صفا بر ضرر خود کمک نکند.)
برای پرواز در فضای حیات معقول به سوی هدف اعلای حیات از دو بال ذات خویشتن بهره بردارید
تفاوت بسیار است مابین چسباندن یک بوته گل به سر یک چوب خشک به وسیله چسب، و روئیدن گل از شاخه و ساقه خویشتن که عناصر اولیه آن را از درون خود عبور داده و شکوفا ساخته است. هواپیما پرواز نمیکند، بلکه اجزا و روابط بسیار زیادی با نیروی محرک مناسب با مدیریت و رانندگی خلبان از زمین جدا میشود و در فضا به حرکتش در میآورند، ولی یک پرنده ناچیز به جهت داشتن جان و عناصری برای روئیدن بال در جسم او، به پرواز درمیآید.
اگر خود را بینا میدانید بشنوید، بیندیشید، بنگرید و دیدهور شوید بشر در گذرگاه تاریخی که پشت سر گذاشته است، خیلی چیزها شنیده است و اینک در روزگار ما در هر لحظه اگر میتوانست، مطالبی بسیار زیاد میشنید و اگر بخواهد امروز درباره یک موضوع، مقاله یا کتابی بخواند، قطعی است که میتواند صدها مقاله و کتاب برای خواندن به دست بیاورد. ولی آیا انسان درباره آنچه که میخواند و میشنود (تنها در آنچه مربوط به وجود او در دو قلمرو (آنچنانکه هست) و (آنچنانکه باید) چقدر میاندیشد و چگونه میاندیشد؟ آیا اصلاً فرصتی برای اندیشه دارد؟ آیا اصول و مبانی اندیشه را به طور صحیح آموخته است؟
اینها سوالاتی است که شما هرگز نمیتوانید درباره پاسخ آنها به قضایای قانعکنندهای برسید. اکثریت مردم در جوامع دنیا، از قدرت اندیشه در حدود ضرورتها و نیازها و تجملاتی که برای آنان عرضه میشود، میاندیشند. طبیعی است که این گونه اندیشههای تحمیلی باعث شده است که اکثریت بسیار چشمگیر دنیا، از زندگی طبیعی جز ابعاد محدود مادی آن را درک نکنند. و نفهمند که موجودیتشان چیست؟ از کجا آمده است؟ به کجا آمده است؟ با که زندگی میکند و برای چه آمده است؟ و به کجا میرود؟ و بدیهی است که هیچ فردی در این دنیا، بدون دریافت پاسخ جدی به سوالات فوق، نمیتواند تفسیر و توجیهی قانعکننده برای زندگی خود دریابد.
امیرالمومنین علیهالسلام میفرماید: بنگرید و دیدهور شوید. ندیده بینا شدن! نظر نکرده دیدهور شدن! اینست آرزوی محال که عدهای فراوان آن را در سر میپرورانند! ممکن است بگویید: مگر مردم چشم ندارند! مگر مردم تعلیمات نمیبینند! مسلم است که انسانها به هر چه که جلب نظر کند، مینگرند و هر چه را که مورد نیاز بینند، آن را میآموزند. آری صحیح است. ولی بحث در این است که ملاک جلب شدن آنانبه اشیا و پدیدهها چیست؟ آیا واقعاً آنچه را که باید ببینند، تشخیص دادهاند و به آن دست یافتهاند؟ و از آنچه که میبینند، نتیجهگیری میکنند؟
اگر پاسخ این سوالات مثبت بود، آیا تاریخ بشر همین مسیر را پیش میگرفت که امروزه نام قرن خود را (قرن بیگانگی انسان از انسان)، (قرن از خود بیگانگی)، (قرن محکومیت اندیشه)، (قرنی که به دنبالش بقا زندگی مردم در روی زمین مشکوک شده است) همچنانکه در بیانیه کنفرانس ونکورکانادا آمده است. اگر گردانندگان جوامع میخواهند به انسانها حکومت کنند و این قرن بیستم که به پایانش نزدیک میشویم، آخرین قرن زندگی انسانها در روی زمین نباشند، باید و به طور حتم فرهنگ شنیدن و دیدن را ترویج کنند.