به گزارش روز سه شنبه ایرنا، تارنمای شبکه تلویزیونی تله سور در گزارشی با عنوان «ایران؛ ۴۲ سال درخشش بدون خاموشی» به قلم «پابلو خوفره لِئال» (Pablo Jofre Leal) روزنامهنگار، تحلیلگر و استاد روابط بینالملل شیلیایی نوشت: دوستان و دشمنان انقلاب اسلامی ایران بر یک نکته اتفاق نظر مطلق دارند و آن اینکه این انقلاب یکی از مهمترین وقایع تاریخی قرن بیستم بوده و ۴۲ سال بعد همچنان بر سیاست بینالمللی تاثیرگذار است.
این نویسنده در توصیف انقلاب اسلامی ایران نوشت: انقلابی که توانست سیستم جهانی دو قطبی را که از خاکستر جنگ جهانی دوم پدید آمد، تغییر دهد. انقلابی عظیم و مردمی و بسیار متفاوت از هر انقلابی که سیاره ما به خود دیده است. انقلابی پیروزمندانه تحت رهبری قدرتمند امام خمینی (ره). جنبشی که با شکل تازه ای از همبستگی نیروها که تا آن زمان در منطقه آسیای غربی و مرکزی اتفاق افتاده بود، ملت ایران را از سلطه ایالات متحده خارج کرد و ایران را در زمره ملتهای حاکم و مستقل قرار دارد.
در تحلیل تطبیقی، انقلاب اسلامی ایران، فرآیندی اصیل و متفاوت از انقلابهایی با محوریت به اصطلاح چریکهای آمریکای لاتین و یا جنبشهای آزادیبخش ملی در الجزایر و کشورهای آفریقایی و آسیایی تحت استعمار است.
انقلابی که نماینده و مظهر شایسته روح انقلابی مردم ایران است، کشوری که مفاهیم استقلال و عدالت در آن [در طول تاریخ] به وضوح قابل مشاهده اشت؛ جنبش تنباکو در اواخر قرن نوزدهم، جنبش مشروطه خواهی در دهه نخست قرن بیستم و جنبش ملی شدن صنعت نفت. ایالات متحده آمریکا و سرویسهای اطلاعاتی آن، ایران را به یک میدان آزمایش برای سرنگونی دولتهایی تبدیل کردند که از آنها پیروی نمیکردند.
در ادامه این گزارش آمده است: سیاست بی ثبات کننده آمریکا علیه ایران به طور مستقیم و یا غیر مستقیم دستکم به ۷۰ سال قبل باز میگردد. در واقع پس از پایان جنگ جهانی دوم، واشنگتن تصمیم گرفت که در چارچوب تقابل شرق و غرب (جنگ سرد) ایران را یک مهره اصلی برای مهار تلاشهای هژمونیک اتحاد جماهیر شوروی قرار دهد. به این ترتیب ایران سلطنتی همسو با منافع غرب در خاورمیانه تشکیل شد.
انقلاب منحصر به فرد و متمایز سال ۱۹۷۹ با ایجاد تغییری بنیادین، به ملت ایران اجازه داد تا حاکمیت خود در همه حوزهها و در چارچوب جمهوری اسلامی را اعمال کند. انقلاب اسلامی همچنین در صحنه بینالملل هر چند در انفصال از آموزههای آمریکایی و انگلیسی و تمرکز بر دفاع از حاکمیت ملی تاثیر داشت اما این امر موجب به فراموشی سپردن مسئله دفاع از سایر ملتها از جمله فلسطین نشد.
رمز موفقیت انقلاب اسلامی ایران، دوری از احزاب سیاسی و رهبران نظامی، تکیه بر ارزشهای اسلامی و ایمان عمیق به تواناییهای مردم ایران و از همه بالاتر، رهبری قدرتمند آیتالله خمینی به عنوان شخصیتی تحسین برانگیز، کاریزماتیک و در عین حال ساده بود.
این نویسنده در ادامه نوشت: با گذشت ۴۲ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، به عقیده من در حال حاضر هیچ تهاجم مداوم و غیر قانونی بیش از آنچه آمریکا و متحدان بی قید و شرطش علیه جمهوری اسلامی ایران انجام میدهند، وجود ندارد. ۴۲ سال تجاوز دولت آمریکا علیه ایران فقط به جرم رهایی از نفوذ آسیب زننده آمریکا. این بخشی از سیاست سلطه طلبانه واشنگتن است که هر ملتی که در راه دستیابی به مفاهیم حاکمیت و عزت گام بردارد، بلافاصله به دشمنی آشتی ناپذیر تبدیل میشود.
ایالات متحده و متحدانش، خواه از نوع اروپایی، صهیونیست یا وهابی که برای اجرای سیاستهای سلطه جویانه خود به دولتهایی مطیع و فرمانبر نیازمندند، از سال ۱۹۷۹ رقیبی یافتند که نه تنها اجازه اعمال فشار از سوی آنها را نمیدهد بلکه همزمان با نبرد سخت در دفاع از حاکمیت خود، حمایت از ملتهای سوریه، عراق، یمن و فلسطین را نیز پیش میبرد.
ایران مقتدر حاوی پیام پیروزی، دفاع، تحکیم حاکمیت، عزت و شرافت به عنوان محور اساسی ایجاد هویت یک کشور است.
از طرفی تثبیت و حرکت انقلاب اسلامی در ایران بدون مشکل نبوده است. در یک سناریوی پیچیده منطقه ای، ایران افسانه نامرئی بودن غرب و دست نشانده های منطقه ایش را که از هر روزنه ای برای شکستن وحدت انقلابی در این کشور استفاده میکنند، از بین برده است.
ایران علاوه بر اینکه به ما میآموزد که مقاومت بخشی از پیروزی بوده، پس از ۴۲ سال همچنان در دفاع از حاکمیت و عزت خود در چارچوب مقاومت، ثابت قدم است.
این تحلیلگر شیلیایی در پایان با اشاره به گزیده ای از کتاب «ارزشمند» «ایران؛ تخریب ضروری» به قلم «میشل ورنوشه» نویسنده فرانسوی در انتقاد از نقش غارتگرانه واشنگتن و متحدانش نوشت؛ «البته که ایران باید تخریب شود! نه فقط برای ممانعت از دستیابی نهایی به سلاح اتمی، بلکه برای اینکه قدرت آتش اتمی و استقلال ایران میتواند برتری منطقه ای اسرائیل به عنوان برج مراقبت غربی در خاورمیانه را زیر سوال برد».
اتهامات اسرائیل به ایران مبنی بر انحصار طلبی سلاح هسته ای در خاورمیانه، مبارزه شدید قدرت های بزرگ برای دستیابی به انرژی های تجدیدناپذیر و مالکیت گاز ایران، استدلال های احساسی مربوط به حقوق بشر و وضعیت زنان در ایران از جمله دلایلی است که به زعم نویسنده، غرب و متحدانش با استناد به آن قصد فروپاشی ایران را دارند.