در جنگهای جهانی اول و دوم سمتهای دولتی داشت و درکنفرانسهای صلح۱۹۱۹ و ۱۹۴۵ پاریس عضو هیاتهای انگلیسی بود. دورهی دوازده جلدی بررسی تاریخ نه تنها مشهورترین کتاب توینبی، بلکه یکی از آثار بدیع دنیا درباره تحلیل تاریخ عالم است و بیشترین توجه علاقهمندان به فلسفه تاریخ را هم به خود جلب کرد. توینبی این تاریخ حجیم و پر مطلب را در چند مرحله منتشر کرد.
توینبی در این کتاب تلاش کرده است تا تعداد تمدنهای تاریخ بشری را احصا کند به همین منظور ابتدا ۲۱ و اندکی بعد ۲۶گونه از این تمدنهای مرتبط و نامرتبط با یکدیگر را مورد مطالعه قرار میدهد: تمدن غرب، دو تمدن ارتدوکسی در روسیه و خاور نزدیک، تمدن ایرانی، تمدن عربی، تمدن هندو، دو تمدن خاور دور، تمدن هلنی، تمدن سریانی، تمدن هندی، تمدن چینی، تمدن مینوی، تمدن سومری، تمدن هیتی، تمدن بابلی، تمدن آندی، تمدن مکزیکی، تمدن یوکاتک، تمدن مایایی، تمدن مصری به اضافه پنج تمدن دیگر، مثل تمدنهای پولینزی، اسکیمو، نمادیک، عثمانی و اسپارت که تحرک و پویایی خود را از دست دادند و از حرکت بازماندند. او آنگاه به مساله چگونگی تولد تمدنها میپردازد و سپس از مراحل رشد و نیز انحطاط و فروپاشی آنها سخن به میان میآورد. توینبی با مقایسه این تمدنها در مسیر تاریخ جهان به این مهم دست یافت که طلوع موفق یک تمدن ناشی از واکنش موفقیتآمیزی است که اقلیت خلاق و رهبران نخبه آن جامعه به معارضههایی نشان میدهند که حوادث جهان پیش روی آن تمدن میگذارد. به عقیده او هرگاه رهبران و اقلیت خلاق در پاسخ به معارضهها عاجز شوند به گناه ملیگرایی و نظامیگری و خودکامگی آلوده میشوند و جاذبه فرهنگی جای خود را به زور عریان میسپارد. بهعنوان مثال، او پاسخ اقلیت خلاق در ایران قدیم به معارضههای موجود را بهعنوان نمونهای از واکنش درست رهبران نخبه دانسته است. مجموعه آثار توینبی تاثیری شگرف در تاریخنگاری قرن بیستم بر جای گذاشت و بسیاری را بر آن داشت که از شیوه تاریخنگاری او تقلید کنند؛ هرچند که مخالفان این شیوه تاریخنگاری نیز کم نبودند.
توینبی پنج نفر را در نحوه تفکر و اندیشه خود موثر میداند؛ مادرش که مورخ بود، عمویش که کاپیتان کشتی بود و برای او از سفرهای خود به چین و هند تعریف میکرد. همچنین هردوت، توسیدید و پلیبوس (مورخان یونانی). توینبی در دوره جنگ جهانی اول از تشابه میان وضع بحرانی اروپا و دوره جنگ های پلوپونز در یونان، به نحوی که توسیدید مورخ بزرگ دوره باستان آن را گزارش کرده است، شگفت زده شده، به این فکر افتاده است که شاید سرنوشت اقوام و ملل مختلف براساس الگو و نمونه واحد و مشترکی تحقق یابد و احتمال دارد بر اثر مطالعات تطیقی بتوان درباره این امور به یک نظریه کلی عمومی دست یافت که کاربرد اصلی نیز داشته باشد. او سرانجام با آشنایی و تعمق در کتاب سقوط غرب اشپنگلر، به مرور ساختار دقیقتری بیشتری برای فهم و بیان نظاممند آرای خود بهدست آورد. توینبی بدون اینکه با کل روش و نتایج کتاب اشپنگلر موافق باشد، باز در تحقیقات خود تا حدودی اصول زیربنایی او را بهکار برده است، یعنی اینکه تمام تمدنها از نظرگاه فلسفی، با هم معاصرند و مطالعه تطبیقی آنها احتمالا ما را با امور ثابت و یکسانی روبهرو میکند که به نوبه خود تحلیل و فهم هریک از آنها را آسانتر میسازد. البته توینبی برخلاف اشپنگلر نه به ضرورت تام تاریخی اعتقاد دارد و نه به عامل زیستشناسی و نه به جزمیت مابعدالطبیعی، بلکه مطابق سنت متداول انگلیسی، سعی او بیشتر در جهت استفاده از روشهای تجربی است. توینبی بر خلاف سایر مورخان که ملتها را برای تحقیق برمیگزینند، تمدن را انتخاب میکند. وی معتقد است که تمدنها یک رویکرد مشخص دارند که ابتدا دچار نخوت و کبر میشوند و این روند بهصورت ناسیونالیسم و میلیتاریسم آشکار میشود.
یکی از اصول کلان یا ارکان اصلی فلسفه نظری یا جوهری تاریخ توینبی، انتخاب تمدن بهعنوان واحد مطالعه تاریخی است. موضوع یا عنوان مورد بررسی توینبی در فلسفه تاریخ، نه نوع بشر بهطور عام، نه ملت و طبقه اجتماعی است، بلکه او تمدن را، تنها واحد قابل درک برای کشف قوانین تاریخی حاکم بر جوامع تلقی میکند. وی تمدن را به معنای مرحله یا نوع خاصی از فرهنگ میداند که در عصر معینی موجودیت یافته است.
به بیانی بهتر، وی تمدن را مترادف حالتی از جامعه میداند که در آن عده قلیلی از جمعیت، نهتنها در تولید مواد غذایی مشارکت ندارند، بلکه از هر نوع فعالیت اقتصادی دیگر مانند تجارت و صنعت نیز آزادند و جامعه بار این عده قلیل را به دوش میکشد تا آنان بتوانند استمرار حیات جامعه را در عرصه مادی و در سطح تمدن فراهم آورند.
وی بر این باور است که تمدن فرآیند و جریان مشخصی دارد و رویکرد حرکتی آن مبتنی بر یک نظم و قاعده معین است. از نظر توینبی تمدنها دارای چرخه حیاتی ثابت نیستند؛ اما رویکرد و روند حرکتی آنها مشابهتی جدی با همدیگر دارد. بنابراین ترجیح توینبی در انتخاب واحد تمدن در جریان مطالعات فلسفی تاریخ تنها یک اتخاذ روشگرایانه نیست، بلکه مبتنی بر این است که روند حرکتی تمدن تحت قاعده است و بر اساس آن میتوان قانونمندی تاریخ را تحلیل کرد.
چگونگی و چرایی سقوط و انحطاط تمدنها از نظر توینبی، در واقع همان عامل و الگوی چالش-پاسخ یا پیکار متقابل است. تفاوت اساسی میان مرحله رشد و مرحله انحطاط و فروپاشی تمدنها تنها در یک نکته خلاصه میشود و آن عبارت است از اینکه در مرحله رشد، جامعه به یک سلسله از پیکارها پاسخهای موفقیتآمیز میدهد. درحالیکه در مرحله سقوط، انحطاط و فروپاشی، پاسخ جامعه به این پیکارها، توأم با ناکامی است. در مرحله رشد تمدنها، هربار نوع پیکار و پاسخها متفاوت است؛ اما در مرحله فروپاشی تنها پاسخها متفاوت می شود، ولی پیکارها بدون پاسخ باقی میمانند.
بنابراین با ناکامی قدرت اقلیت خلاق و سرپیچی اکثریت جامعه از تبعیت اقلیت حاکم و نبودن وحدت اجتماعی، تمدن به مرحله سقوط و انحطاط نزدیک میشوند. توینبی دوره سقوط تمدنها را مشتمل بر سه مرحله فرعی می داند: دوره انحطاط، دوره فروپاشی، دوره تجزیه و متلاشی شدن.
دلیل زوال و سقوط تمدنها از نظر توینبی به شرح زیر است:
۱- از بین رفتن قوه خلاقیت در اقلیت خلاق و تبدیل شدن به اقلیت حاکم.
۲- پاسخ و واکنش اکثریت جامعه به رویداد مزبور که عقبنشینی و فقدان همکاری و اتحاد با اقلیت حاکم است.
۳- فقدان وحدت اجتماعی در مجموع پیکره اجتماع که نتیجه دو رویداد بالاست.
از نظر توینبی بر اثر پیکار متقابل اقلیت خلاق جامعه با اکثریت فاقد خلاقیت جامعه، تمدن به مرحله انهدام میرسد.
منابع و مآخذ:
۱- ادواردز، پل، مجموعه مقالات فلسفه تاریخ، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵.
۲- پازارگادی، بهاءالدین، فلسفه نوین تاریخ، بیجا،انتشارات نیلوفر، چاپ اول، ۲۵۳۶.
۳- تاملین، فردریک، گزیده آثار توینبی، ترجمه محمدحسین آریا، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۸۵.
۴- توینبی، آرنولد، برای قرن بیستویکم (گفتوگوی دو فرزانه: آرنولد توینبی و دایساکو ایکدا)، ترجمه ع.پاشایی و دیگران، تهران، ثالث، ۱۳۸۸.
۵- توینبی، آرنولد، بررسی تاریخ تمدن، ترجمه محمدحسین آریا، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۷۶.
۶- توینبی، آرنولد، تحقیقی در باب تاریخ، ترجمه وحید مازندرانی، بیجا، انتشارات توس، چاپ دوم، ۲۵۳۶.
۷- توینبی، آرنولد، جنگ و تمدن (چکیدهای از پژوهشی در تاریخ)، به انتخاب آلبرت فولر، ترجمه خسرو رضایی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳.
۸- سوروکین، الکساندر پینزیم، نظریههای جامعهشناسی و فلسفههای نوین تاریخ، ترجمه اسدالله مبشری، رشت، انتشارات حقشناس، ۱۳۷۷.
۹- مجتهدی، کریم، فلسفه تاریخ، تهران، انتشارات سروش، چاپ سوم، ۱۳۸۸.
۱۰- موسوی، جمال، توینبی و نظریه پیدایش و سقوط تمدنها، مجله سخن تاریخ، شماره دوم، ۱۳۸۷.
۱۱- میرمحمدی، ضیاءالدین، نقد و بررسی نظریه توینبی در فلسفه تاریخ، مجله تاریخ در آینه پژوهش، شماره اول، سال هفتم، ۱۳۸۹.
۱۲- نوذری، حسینعلی، فلسفه تاریخ، روششناسی و تاریخنگاری، تهران، انتشارات طرح نو، ۱۳۷۹.