رویداد۲۴ نوشت: تا ماه گذشته، بریکس یک باشگاه دیپلماتیک متشکل از «برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی» بود که از هر گوشهای از جهان در حال توسعه عضوگیری کرده بود، به جز خاورمیانه. اما این وضعیت تغییر کرده است. از میان شش کشور دعوت شده برای پیوستن به بلوک در نشست سالانه اخیر، چهار کشور یعنی مصر، ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، از منطقه خاورمیانه هستند. اگر همه آنها در بریکس پذیرفته شوند، خاورمیانه بیش از یک سوم اعضای بلوک جهان در حال توسعه را تشکیل خواهد داد.
اکونومیست در سرمقاله این هفته مجله به «تغییر چهره خاورمیانه در جهان» پرداخته و مهمترین شاخصه نمایش این تغییر چهره را عضویت چهار کشور خاورمیانهای در بریکس خوانده و معتقد است منطقه در آستانه یک رنسانس است، اما تاریخ هشدارآمیز است.
نشانههای تغییر در خاورمیانه
اکونومیست در این یادداشت، دعوتنامه بریکس برای عضویت مصر، ایران، عربستان امارات را یکی از نشانههای تغییر خاورمیانه خوانده و نوشته «کشورهای ثروتمند خلیج فارس تلاش میکنند خود را به عنوان قدرتهای میانجی غیر متعهد معرفی کنند. عربستان سعودی پیشنهاد میانجیگری بین روسیه و اوکراین را داده است. امارات متحده عربی که امسال میزبان اجلاس جهانی آبوهواست، میخواهد نقشی دوگانه به عنوان صادرکننده نفت و مرکز ایجاد نیروگاه انرژی سبز داشته باشد. شورای همکاری خلیج فارس یکی از کانونهای اقتصادی جهان است که استعدادها و افراد فوق ثروتمند را از شرق و غرب جذب میکند و سرمایههای عظیمی را در خارج از کشور مستقر میکند.»
از همه اینها چشمگیرتر، آرامش تازه (و نسبی) خاورمیانه است. آتشبس، جنگ هشت ساله یمن را آرام کرده است. ایران و عربستان سعودی در ماه مارس توافق کردند که اختلافات ۴۰ ساله خود را کاهش دهند. قطر روابط خود را با همسایگان خود ترمیم کرده است. منطقه حتی با دیکتاتور سوریه، بشار اسد، به صلح رسیده است. همزمان با این تحولات، آمریکا از عربستان سعودی خواسته به «پیمان آبراهام» بپیوندد و با اسرائیل رابطه برقرار کند.
به گزارش رویداد۲۴ پنج سال پیش «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان سعودی و حاکم واقعی این کشور، چشمانداز امیدوارکنندهای ارائه کرد و گفت «فکر میکنم که اروپای جدید، خاورمیانه است. رنسانس بعدی جهان در خاورمیانه خواهد بود.» اظهارات او با روایت مرسوم منطقه که میگوید خاورمیانه «جدید» به جای دموکراسیسازی یا اسلامیسازی، بر اقتصاد متمرکز خواهد بود، مطابقت داشت. دیپلماسی، ثبات را به ارمغان خواهد آورد، و ثبات سرمایهگذاری و رشد را تقویت میکند و به همه کمک میکند تا فراتر از تحولات دهههای گذشته حرکت کنند. کشورهای حاشیه خلیج فارس مدتهاست که این مدل را در داخل کشور اعمال کردهاند. اکنون میخواهند آن را صادر کنند.
خاورمیانه پتانسیل عظیمی دارد. اول و واضحترین آن، ذخایر غنی هیدروکربن است. این کشورها ۳۶ درصد از تولید نفت جهان، ۴۶ درصد از صادرات نفت، ۲۲ درصد از تولید گاز طبیعی و ۳۰ درصد از صادرات گاز طبیعی مایع (LNG) را از آن خود کردهاند. این اعداد افزایش خواهند یافت. این منطقه دارای ذخایر عظیم (۵۲ درصد کل نفت و ۴۳ درصد گاز) و هزینه تولید پایین است. در روزگاری که بزرگترین شرکتهای نفتی غربی از سرمایهگذاری در این منطقه سرباز زدند، شرکتهای خلیجفارس ظرفیتشان را افزایش دادهاند.
موقعیت مکانی نیز مهم است: این منطقه اروپا، آفریقا و آسیا را به هم متصل میکند. حدود ۳۰ درصد از کانتینرهای حمل و نقل جهان از کانال سوئز در مصر عبور میکنند، ۱۶ درصد از حمل و نقل هوایی جهان از طریق فرودگاههای خلیج فارس انجام میشود. جمعیت جوان خاورمیانه یکی دیگر از داراییهای آن است: ۵۵ درصد از خاورمیانهایها زیر ۳۰ سال هستند.
مرتجعان؛ مانع بزرگ دموکراسی و پیشرفت خاورمیانه
با این حال، داستان دو دهه گذشته داستان درگیری و ناامیدی بوده است. اولین بدبختی حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ بود. خشم «بهار عربی» به دنبال آن رخ داد، که تحولی را به همراه آورد، اما منجر به دموکراسی نشد. همه کشورهایی که در بهار عربی آسیب دیدند، در نهایت یا به دیکتاتوری بازگشتند یا در جنگ داخلی فرو رفتند. خشونت مرتجعان و درگیریهای فرقهای بر مشکلات منطقه افزوده است.
خاورمیانه ۶ درصد از جمعیت جهان را به خود اختصاص داده است، اما تنها ۴ درصد از تولید اقتصادی جهان را تشکیل میدهد؛ اگر چند تولیدکننده بزرگ نفت را حذف کنید، این رقم به زیر ۲ درصد میرسد. در بیشتر مناطق، تولید ناخالص داخلی به ازای هر نفر راکد یا در حال کاهش است. نرخ فقر در مصر و لبنان افزایش یافته است. در مورد سودان، سوریه و یمن جنگزده هم چیزی نگوییم بهتر است.
سه تغییر بزرگ خاورمیانه
اما سه تغییر بزرگ در راه است که میتواند جایگاه خاورمیانه را در جهان تغییر دهد. اولین آن، فاصله فزاینده بین کشورهای خلیج فارس و آمریکا است. سه رئیس جمهور متوالی در آمریکا به دنبال کاهش حضور نظامی این کشور در خاورمیانه بودهاند. «جو بایدن» تلاشی برای تحمیل دموکراسی به منطقه ندارد. او حتی به نظر نمیرسد که علاقهای به مهار برنامه هستهای ایران داشته باشد. آمریکا اولویتهای دیگری دارد: رقابت با چین، جنگ در اوکراین، آشفتگی سیاسی در داخل.
نقش اقتصادی آمریکا نیز در حال کاهش است. طبق گزارش صندوق بینالمللی پول، طی ۳۰ سال گذشته، سهم صادرات خاورمیانه به چین و هند از ۵ درصد به ۲۶ درصد افزایش یافته است. سهم صادرات به اروپا و آمریکا از ۳۴ درصد به ۱۶ درصد کاهش یافته است. بسیاری از این موارد نشاندهنده اشتهای زیاد آسیا برای نفت منطقه است. در دهه ۱۹۹۰ چین کمتر از ۱ درصد واردات نفت خام از عربستان داشت و هند کمتر از ۳ درصد. تا سال ۲۰۲۱ این آمارها به ۲۸ و ۱۲ درصد رسیده است.
نفت در قلب تغییر دوم قرار دارد. هرچند ممکن است این گزاره متناقض به نظر برسد، اما این منطقه در تلاش است تا به قدرتی حتی بزرگتر در حوزه نفت و گاز تبدیل شود تا هزینه گذار خود از هیدروکربنها را تامین کند. قیمتهای بالای نفت در ماههای اخیر باعث شده است که سود بادآوردهای برای کشورهای منطقه به همراه داشته باشد.
آرامکو، غول نفتی عربستان سعودی، سال گذشته ۱۶۱ میلیارد دلار سود ثبت کرد که از ۱۱۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ بیشتر بود. این شرکت قصد دارد ظرف سه سال آینده ظرفیت خود را به ۱ میلیون بشکه در روز (تقریبا ۱۰ درصد) افزایش دهد. امارات نیز هدف مشابهی دارد. این کشور خود را به نقطه ترانزیت نفت ایران و روسیه تبدیل کرده است که هر دو مشمول تحریمهای غرب هستند. قطر در حال حاضر بزرگترین صادرکننده LNG در جهان است و قصد دارد تا سال ۲۰۲۷ تولید خود را تا ۶۳ درصد افزایش دهد.
درآمد حاصل از آن به صنایع جدید سرازیر میشود. عربستان سعودی به جای پارک کردن دلارهای نفتی در خزانههای آمریکا، مانند گذشته، همه چیز از فوتبالیستهای اروپایی گرفته تا سهام شرکتهای خودروهای برقی را خریداری میکند. تابستان امسال، عربستان با بزرگترین شرکت معدنی برزیل قراردادی به ارزش ۲.۶ میلیارد دلار منعقد کرد که بخشی از برنامه صرف هزینه ۱۷۰ میلیارد دلاری در صنعت تا سال ۲۰۳۰ بود.
تغییر نهایی در نگرش است. بررسیها نشان میدهد که اعراب به اقتصاد به عنوان دغدغه اصلی خود نگاه میکنند. حدود یک سوم از جوانان عرب میگویند هزینه زندگی بزرگترین مشکل منطقه است و یکسوم دیگر به بیکاری اشاره میکنند. تقریبا نیمی از آنها میگویند یافتن شغل در کشورشان سخت است. در پاسخ به این سوال که آیا ثبات مهمتر است یا دموکراسی، ۸۲ درصد اولی را انتخاب میکنند. تعداد زیادی از جمعیت اعراب بر این باورند که دموکراسی برای رشد اقتصادی مضر است.
علاقه شهروندان به اسلام سیاسی نیز از دست رفته است. احزاب اسلامگرا توسط رایدهندگان تونسی و سربازان مصری از دولت خارج شدهاند. اسلامگرایان مسلح نتوانستند کنترل عراق، لیبی و سوریه را به دست بگیرند. اعتراضات گسترده در ایران نیز نشانههایی از ناامیدی بود.
به نظر میرسد رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز دیدگاه جدیدی دارند. در دهه گذشته آنها به دنبال استفاده از زور برای تغییر منطقه بودند. آنها سعی کردند یک دولت نزدیک را به یمن تحمیل کنند. عربستان سعودی برای شورشیان سوری سلاح فرستاد. امارات تلاش کرد تا خلیفه حفتر، یک فرمانده جنگ را به عنوان رهبر لیبی منصوب کند. همه تلاشهای آنها شکست خورد.
حداقل در حال حاضر، دوران سیاست خارجی قهری به پایان رسیده است. غیرمنتظرهترین تغییر دیپلماتیک، توافق بین عربستان سعودی و ایران بود. آنها از زمان انقلاب ایران با هم اختلاف داشتند. با این حال، با اصرار چین، آنها در ماه مارس موافقت کردند که سفارتهای خود را که از سال ۲۰۱۶ بسته شده بودند، بازگشایی کنند و انتقادات از یکدیگر در رسانههای تحت حمایت دولتهایشان را کاهش دهند و روابط اقتصادی را تقویت کنند. آنها به سختی با هم دوست هستند، اما این توافق احتمال درگیری در خلیج فارس را کاهش داده است.
ناخوشایندترین تغییر، ادغام مجدد اسد در منطقه است. او هیچ کاری برای به دست آوردن آن انجام نداد: پس از نابودی سوریه برای حفظ قدرت اسد، هیچ حرکتی برای اصلاح یا آشتی انجام نشده است. اما در ماه می، سعودیها به او اجازه دادند کرسی سوریه در اتحادیه عرب را پس بگیرد.
با این وجود، کاهش تنشها مقداری آرامش را به همراه داشته است به چشمانداز بهبود اقتصاد کمک کند. صندوق بینالمللی پول پیشبینی میکند که بخش غیرنفتی اقتصاد کشورهای خلیجفارس امسال ۴.۲ درصد (بدون تغییر نسبت به سال گذشته) رشد کند. این منطقه در سال گذشته ۶ درصد از جریانهای جهانی سرمایه گذاری مستقیم خارجی را جذب کرد؛ این رقم در سال ۲۰۱۹، ۳ درصد بود.
بازار سرمایه در منطقه خاورمیانه
بازار سرمایه در حال رونق است. شرکتهای ابوظبی، پایتخت امارات متحده عربی، ۱۴ درصد از سهام جهانی را در سه ماهه اول سال ۲۰۲۳ به خود اختصاص دادند. بانک گلدمن ساکس، تخمین زده که مالکیت خارجی سهام خاورمیانه از ۲ درصد در سال ۲۰۱۷ به ۱۰ درصد در سال گذشته رسیده است.
اصلاحات بزرگ داخلی در راه است: ۳۱ درصد از زنان سعودی در سه ماهه اول سال جاری مشغول به کار شدهاند. این رقم در مقایسه با ۱۶ درصد در زمان مشابه در سال ۲۰۱۷، نشاندهنده رشد اشتغال زنان در عربستان است.
خاورمیانه آرامتر به معنای خطرات کمتر برای تجارت جهانی و جریانهای انرژی و پناهندگان کمتر است (این منطقه بیش از ۸ میلیون از ۳۵ میلیون جمعیت پناهنده جهان را تشکیل میدهد). همانطور که شرکتهای غربی به دنبال تنوع بخشیدن به زنجیرههای تامین هستند، خاورمیانه جوان میتواند به یک پایگاه تولیدی جدید تبدیل شود. صنعت خودروی پر رونق مراکش که حدود ۷۰۰ هزار وسیله نقلیه در سال تولید میکند و ۲۲۰ هزار شغل ایجاد کرده، نشان میدهد که همه چیز ممکن است.
خاورمیانه میتواند تجارت بیشتری با جهان داشته باشد. سهم تجارت در خاورمیانه، ۲.۹ درصد از تولید ناخالص داخلی منطقه است، در حالی که این میزان در اتحادیه اروپا ۲۲ درصد است. برداشتن موانع تجارت میتواند تولید ناخالص داخلی منطقه را تا ۲۳۰ میلیارد دلار (۵ درصد) افزایش دهد.
زیرساختها را نیز میتوان به هم متصل کرد. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس مدتهاست که به دنبال یکپارچهسازی راهآهنهای خود هستند. خطوط راهآهن عراق، اسرائیل و اردن به راحتی میتواند به هم متصل شود. خطوط لوله میتواند هیدروژن کم هزینه عربستان را در سراسر دریای مدیترانه به مصرفکنندگان در اروپا برساند. توسعه خطوط انتقال میتواند به یک منطقه آفتاب سوخته اجازه دهد انرژی خورشیدی صادر کند.
این یک چشمانداز جذاب است، اما دامهای زیادی بر سر راه وجود دارد. اول اینکه پیشرفت اقتصادی چند سال گذشته نابرابر بوده است. خاورمیانه از دیرباز با شکافهای سیاسی، بین انقلابیون و سلطنتطلبان، ملیگرایان و اسلامگرایان، سنیها و شیعیان پر شده است. اما امروزه مهمترین تمایز اقتصادی، بین دولتهای «مرفه» و «مستضعف» است.
متاسفانه، بیشتر خاورمیانه در فقر است. حتی در زمان آرامش منطقه، اقتصاد بیثبات این کشورها را تهدید میکند. تنها در پنج سال گذشته، از زمانی که محمد بن سلمان برای اولین بار صحبت از رنسانس منطقهای کرد، اعتراضات بزرگی در الجزایر، ایران، عراق، اردن، لبنان و سودان به راه افتاده است.
سوء مدیریت حاکمان و چشمانداز برهم خوردن توسعه
وضعیت در مصر، پرجمعیتترین کشور جهان عرب، نگرانکننده است. عبدالفتاح السیسی، سربازی که پس از کودتای سال ۲۰۱۳ مدیریت آن را بر عهده داشته، کمتر از آنچه قانون اساسی مقرر کرده برای بهداشت و آموزش هزینه کرده است. او پولهای زیادی در پروژههای بزرگی مانند پایتخت جدید در بیابان و خریدهای بزرگ سلاح برای ارتش خرج کرده است. مصر ششمین واردکننده بزرگ اسلحه در جهان است.
نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی مصر به ۹۳ درصد افزایش یافته است. اقتصاد غیرنفتی این کشور ۳۳ ماه متوالی و ۸۱ ماه از ۹۰ ماه گذشته در رکود بوده است. ارز داخلی مصر در دو سال گذشته نیمی از ارزش خود را از دست داده است و احتمالاً به زودی دوباره ارزش خود را از دست خواهد داد. تورم سالانه در ماه جولای به رکورد ۳۸ درصد رسید. شهروندان تابستان امسال در گرمای شدید، خاموشی را تحمل کردند، زیرا دولت توان خرید سوخت کافی برای نیروگاهها را نداشت.
زمانی که بزرگترین کشور منطقه رو به نابودی است، نوسازی مجدد منطقه دشوار خواهد بود؛ و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، حتی میتواند به چشمانداز اقتصادی کشورهای خلیج فارس هم آسیب برساند.
خطر دیگر این است که حتی کشورهای مرفه منطقه در ایجاد شغل و رشدی که وعده دادهاند شکست خواهند خورد. آنها بدون شک تا به امروز بهتر از همتایان خود در سایر نقاط خاورمیانه عمل کردهاند. در سال ۱۹۷۵، سعودیها و لیبیاییها تولید ناخالص داخلی تقریباً یکسانی داشتند. امروز این رقم درعربستان ۳۵۳ درصد بیشتر است. خلیج فارس و اسرائیل (دیگر نقطه مرفه منطقه) تنها ۱۴ درصد از جمعیت خاورمیانه را تشکیل میدهند، اما ۶۰ درصد تولید ناخالص داخلی، ۷۳ درصد از صادرات کالاها و ۷۵ درصد از FDI آن را تشکیل میدهند.
اما عربستان سعودی مانند همسایگان خود با مشکلات ساختاری عمیقی دست و پنجه نرم میکند. شهروندان هنوز یک شغل در بخش دولتی را حق اولیه خود از بدو تولد میدانند. دولت هم ۵۳ درصد از سعودیهای شاغل را استخدام میکند، اگرچه این میزان نسبت به ۶۶ درصد در سال ۲۰۱۹ کاهش یافته است. مدارس مهارتهای مثبت را آموزش نمیدهند. دستمزدها برای اینکه این کشور را به یک مرکز تولید بدون یارانه تبدیل کند، بیش از حد بالاست.
محمد بن سلمان امیدوار است که سرمایهگذاری مستقیم خارجی سالانه تا سال ۲۰۳۰ به ۱۰۰ میلیارد دلار برسد. این رقم در سال گذشته فقط ۸ میلیارد دلار بود. همین مساله دولت را عامل اصلی تحول اقتصادی میکند که از دو جهت نگرانکننده است. اولاً، منابع مالی آن گروگان بازارهای نفت است. تحلیلگران تخمین میزنند که اگر قیمت نفت به زیر ۱۰۰ دلار در هر بشکه کاهش یابد، با دولت با کسری بودجه مواجه میشود. در حال حاضر قیمت نفت حدود ۹۰ دلار است - بالاترین قیمت برای تقریبا یک سال.
از سوی دیگر معلوم نیست که سرمایهگذاریهای دولت در تنوعبخشی به ثمر بنشیند. چشمانداز ۲۰۳۰، طرح اقتصادی عربستان، پیشبینی میکند که گردشگری تا پایان دهه ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی عربستان را تامین کند. مقامات ادعا میکنند که این صنعت ۱ میلیون شغل ایجاد میکند که برای استخدام یک نفر از هر ۲۰ سعودی کافی است، سهمی بالاتر از فرانسه یا اسپانیا؛ اما شواهد نشان میدهد عربستان به ۱۰۰ میلیون گردشگر مورد انتظار در هر سال نزدیک هم نیست. سال گذشته تنها ۱۶ میلیون گردشگر به این کشور سفر کردند.
نگرانی دیگر این است که بحثهای ایدئولوژیک در مقطعی دوباره ظاهر میشوند. عربستان سعودی به دنبال تنشزدایی با ایران است، در حالی که ایران به تولید اورانیوم بسیار غنیشده برای برنامه هستهای سرکش خود ادامه میدهد. اگر ایران بیشتر از این پیش برود و بمبی بسازد، یک مسابقه تسلیحاتی منطقهای - یا حتی یک جنگ آغاز خواهد شد.
درگیری اسرائیل و فلسطین در دو دهه گذشته نسبتاً فروکش کرده است، اما بعید به نظر میرسد که تا ابد اینطور بماند. درگیری جدی در سرزمین قدس میتواند توافقات اعراب با اسرائیل را متزلزل کند. خشونت در لیبی، سوریه و یمن کاهش یافته اما اختلافات اساسی حلنشده باقی مانده است.
اسد ماه گذشته با موجی از اعتراضات در سویدا، استان جنوبی روبرو شد. عربستان سعودی و امارات، اگرچه تشویقکنندگان اصلی خاورمیانه جدید هستند، اما اغلب هم در مورد سیاست خارجی و هم در مورد مسائل اقتصادی اختلاف نظر دارند.
بر هم خوردن تعادل ژئوپلتیک منطقه
خطر نهایی این است که منطقه تعادل ژئوپلیتیکی خود را برهم بزند. آمریکا هنوز تنها کشوری است که مایل و قادر به قدرت نمایی نظامی در سراسر منطقه است و تسلط آن بر سیستم مالی جهانی به آن قدرت اقتصادی بینظیری میدهد. کشورهای حاشیه خلیج فارس نمیتوانند به عنوان یک شریک، خطر از دست دادن آن را به جان بخرند. با این حال، نزاع آنها با روسیه و چین خشم فزاینده واشنگتن را برانگیخته است. آمریکا چند شرکت در امارات متحده عربی را تحریم کرده است، یکی از آنها متهم به فروش پهپاد به روسیه است. این کشور قرارداد فروش جتهای جنگنده اف-۳۵ به این کشور را به دلیل ادعاهای حضور نظامی چین در بندری در ابوظبی به تعویق انداخته است.
«امیل هوکایم» از مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک، یک اندیشکده بریتانیایی، خاطرنشان میکند که کشورهای خلیج تا حدی با این فرض که رشد اقتصادی چین ادامه خواهد یافت، برای رفاه آینده خود برنامهریزی کردهاند. اما چراغهای هشدار بر روی اقتصاد چین چشمک میزند: رشد آهسته و جمعیت پیر. یک قمار بزرگ بر سر چین که آمریکا را از خاورمیانه دور میکند، میتواند خلیج فارس را به چالش بکشد.
تاریخ خاورمیانه تکرار میشود؟
واقعیت این است که محمد بن سلمان اولین رهبر منطقهای نیست که در مورد رنسانس در خاورمیانه غزلسرایی کرده است. شباهتهای زیادی بین دوران کنونی و دهه ۱۹۹۰ وجود دارد، دوران دیگری که به نظر میرسید منطقه تلاش میکند گذشته خشونتبار خود را پشت سر بگذارد توافقنامه اسلو از پایان درگیری اسرائیل و فلسطین خبر میداد. جنگ داخلی طولانیمدت لبنان متوقف شده بود. خودکامگان مصر، اردن و سوریه در مورد باز کردن اقتصادهای خود صحبت میکردند. عبدالله بن عبدالعزیز، ولیعهد وقت عربستان، وعده اصلاحات جسورانه داده بود و به دنبال روابط بهتر با ایران بود.
در سال ۱۹۹۳ «شیمون پرز» وزیر امور خارجه وقت اسرائیل، کتابی به نام «خاورمیانه جدید» نوشت و استدلال کرد که تجارت منطقه آرام خواهد شد. او گفته بود «در نهایت خاورمیانه در یک بازار مشترک متحد خواهد شد؛ و وجود این بازار مشترک صلح دراز مدت را تقویت خواهد کرد.»
تاریخ، متأسفانه، چیز دیگری را نشان داد. روند صلح اسرائیل و فلسطین به تدریج متوقف شد. آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله کرد و اسرائیل ارتش خود را در سال ۲۰۰۶ به جنوب لبنان فرستاد. ظاهراً مدرنیزاسیون مستبدان در سراسر منطقه بسیار بد بود. اقتصادهای خلیج فارس نفتی باقی ماندند.
آغاز عصر صلح و توسعه یک چشمانداز وسوسهانگیز است، اما برای رسیدن به آن، مستبدان منطقه باید در حفظ صلح جدی باشند و برای اصلاح اقتصاد خود هوشمندانه عمل کنند. شرایط کنونی به آنها فرصتی برای تغییر میدهد و نیروهای تکنولوژیکی و ژئوپلیتیکی انگیزه ایجاد میکنند. بقیه مسائل یه عهده آنان است.