محافظت از موجودیت و منافع رژیم اشغالگر صهیونیستی در منطقه، یک وظیفه راهبردی برای همه دولتهای آمریکا اعم از دموکرات و جمهوریخواه بوده و این کشور خود را موظف میداند حتی در میان بدترین بحرانها از جمله بحرانهایی که امروز در جنگ اوکراین و تقابل با چین و چالشهای متعدد در منطقه و ... با آنها مواجه است نیز به حمایت از رژیم صهیونیستی و تامین امنیت و منافع آن ادامه دهد.
تحرکاتی که طی چند هفته گذشته توسط آمریکاییها برای کشاندن عربستان به معامله عادیسازی روابط با تلآویو انجام شده، از جدیدترین اقدامات کاخ سفید برای خدمت به اسرائیل است. حتی با وجود اختلافات شدیدی که میان دولت «جو بایدن» رئیس جمهوری آمریکا با کابینه راستافراطی «بنیامین نتانیاهو» و وزرای فاشیست وی وجود دارد، اما میبینیم که واشنگتن همچنان برای تقدیم یک دستاورد به صهیونیستها به ویژه در میان بحران پیچیده داخلی و چالش تهدیدهای خارجی که اسرائیل گرفتار آن شده، همه تلاش خود را به کار بسته است.
بر همین اساس ناظران سیاسی امور منطقهای و بینالمللی معتقدند که همه تحرکات اخیر مقامات ارشد کاخ سفید و به ویژه سفرهای آنها به عربستان در چارچوب تکمیل قرارداد عادیسازی میان ریاض و تلآویو است که بسیاری آن را «معامله قرن ۲» میدانند؛ معاملهای که دولت ایالات متحده و به ویژه شخص بایدن قصد دارد آن را قبل از پایان سال جاری و در بهترین حالت در ابتدای سال آینده میلادی به انجام برسد. درواقع بایدن قصد دارد با یک تیر ۳ نشان بزند:
- در وهله نخست جو بایدن میخواهد نام خود را به عنوان اولین رئیس جمهور آمریکا ثبت کند که بزرگترین خدمت را به اسرائیل ارائه کرد و به این ترتیب در انتخابات ریاستجمهوری بعدی آمریکا، از «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری پیشین این کشور و رقیب اصلی خود پیشی بگیرد.
- در شرایطی که با تحرکات افراطی و نژادپرستانه راستافراطیهای صهیونیست علیه فلسطینیان در دوره اخیر، صداهای زیادی در محافل جهانی در اعتراض به جنایتهای اشغالگران بلند شده و حتی اروپا نیز به پروژه گسترش شهرکسازیهای اسرائیل در مناطق فلسطینی معترض بوده و معتقد است که این کار موجب تشدید خشونت و درگیری اسرائیلی-فلسطینی میشود، اسناد کافی برای محاکمه اسرائیلیها در دادگاه لاهه وجود دارد؛ بنابراین در چنین وضعیتی، عادی سازی با یک کشور بزرگ عربی و اسلامی همچون عربستان میتواند تلآویو را از این تنگنا نجات دهد.
-سومین نشانی که آمریکا قصد دارد با یک تیر خود بزند، سنگاندازی در روند روابط عربستان با چین و روسیه و ایران و دور کردن ریاض از این کشورهاست. به ویژه اینکه آمریکا، روسیه و چین را دو تهدید بزرگ برای امنیت ملی خود میداند.
همانطور که گفتیم حمایت از رژیم صهیونیستی و اطمینان از برتری نظامی و تثبیت اشغالگری آن در منطقه به عنوان یک وظیفه برای همه ساکنان کاخ سفید تعریف شده؛ اما این ماموریت آمریکا چه ارتباطی به جلوگیری از توسعه روابط عربستان با شرق و کشاندن این کشور به قراردادهای سازش با تلآویو دارد؟
شواهد نشان میدهد که عربستان از انعقاد توافق سازش با رژیم صهیونیستی چندان بدش نمیآید و مذاکرات طولانی میان مقامات آمریکایی و سعودی در این زمینه پشت درهای بسته درحال انجام است. همچنین انتظار میرود این موضوع در دیدار بایدن و «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی در حاشیه اجلاس آینده گروه ۲۰ در جاکارتا نیز مطرح شود.
آمریکاییها احساس میکنند اجرای شروطی که عربستان در رابطه با حل مسئله فلسطین مطرح کرده، از انجام خواستههای ریاض در روابط دوجانبه خود با واشنگتن در ازای عادیسازی با اسرائیل، سختتر است. رژیم صهیونیستی اکنون توسط یک کابینه فاشیست و افراطی اداره میشود که به دنبال از بین بردن همه فرصتهای تشکیل دولت مستقل فلسطینی بوده و سعی دارد اجرای پروژه یهودیسازی کل کرانه باختری را تسریع کند؛ بنابراین با وجود اینکه به نظر میرسد عربستان سطح شروط خود درباره فلسطین را از تشکیل دولت مستقل فلسطینی پایینتر آورده، اما بعید است که راستافراطیهای اسرائیل حتی تمایلی به پذیرش حداقلها در رابطه با پرونده فلسطین دشته باشند.
به نظر میرسد چیزی که اکنون فلسطینیها میخواهند، بازگرداندن مناطق «آ» و «ب» و «ج» در کرانه باختری طبق توافقات اسلو، توقف حملات مکرر صهیونیستها به شهرها و اردوگاههای فلسطینی، آزادی تردد فلسطینیها در گذرگاهها، احیای موقعیت تشکیلات خودگردان فلسطین برای تسلط بر کرانه باختری، نظارت واشنگتن بر اقدامات امنیتی تلآویو و .. میباشد. اما مهمترین خواسته فلسطینیها لغو حق وتوی آمریکا در به رسمیت شناختن دولت فلسطین است تا این دولت بتواند عضو کامل سازمان ملل باشد.
البته ما در اینجا از خواستههای تشکیلات خودگردان فلسطین صحبت میکنیم و روشن است که مقاومت و ملت فلسطین هرگز به این موارد راضی نشده و هدف آنها اخراج اشغالگران از سرزمین تاریخی فلسطین است؛ بنابراین تعداد کل مطالبات فلسطینیها در مرحله کنونی فراتر از چیزی نیست که تشکیلات خودگردان طی ۳ دهه در چارچوب توافقات «اسلو» مطرح کرده بود و ظاهرا همه کابینههای رژیم صهیونیستی اعم از چپ و راست آن را پذیرفته بودند، اما این توافقها کاملا به صورت یکجانبه و در راستای منافع اسرائیلیها اجرا شد.
اما واشنگتن قبل از تلآویو اعلام کرده که سقف مطالبات فلسطینیها بسیار بالا بوده و از سقفی که دولت بایدن تعیین کرده و مقامات آمریکایی برای آن تلاش میکنند فراتر رفته است؛ بنابراین واشنگتن همواره به این بهانه که وضعیت کنونی اسرائیل اجرای چنین خواستههایی را برنمیتابد، فشارهای خود را بر تشکیلات خودگردان جهت عقبنشینی از این مطالبات افزایش میدهد.
اطلاعات نشان میدهد که تماسهای مستقیم و غیرمستقیم محرمانهای میان تشکیلات خودگردان با آمریکاییها در جریان است که هدف از این تماسها، از بین بردن «موانع فلسطینی» در مسیر عادیسازی عربستان و رژیم صهیونیستی میباشد.
درواقع مسئله تعجببرانگیزی در این اقدامات آمریکا برای پیشبرد معامله سازش ریاض و تلآویو وجود ندارد و هرکسی که سلسله مذاکرات تشکیلات خودگردان فلسطین و رژیم صهیونیستی را مرور کرده باشد میداند که دولتهای آمریکا به عنوان طرف اصلی مشارکت کننده در این مذاکرات، همواره هنگام بروز اختلاف میان دو طرف، طرف فلسطینی را تحت فشار قرار میدهند.
اما در شرایط فعلی که جایگاه تشکیلات خودگردان در میان فلسطینیها تا حد زیادی تنزل پیدا کرده و آمریکاییها نمیتوانند روی نفوذ و قدرت این تشکیلات حساب باز کنند، واشنگتن به کشورهای عربی و گسترش پروژه عادیسازی تلآویو با این کشورها متوسل شده است.
به همین منظور آمریکا اکنون در دو محور تلاش میکند: اولی پایین آوردن سقف مطالبات فلسطینیها و دومی ایجاد تغییراتی در کابینه نتانیاهو و کنار زدن وزرای افراطی، چون «ایتمار بن گویر» و «بزالل اسموتریچ» تا روند توافق میان تشکیلات خودگردان و اسرائیل تسهیل شده و بعد از آن مسیر انعقاد قرار داد سازش بین ریاض و تلآویو نیز هموار گردد که تحت عنوان «معامله قرن ۲» از آن یاد میشود.
اما با این حال هیچ تضمینی وجود ندارد که این اقدامات آمریکا لزوما با نتیجهای که مد نظر آن است به پایان برسد؛ زیرا نژادپرستی در کابینه راستافراطی اسرائیل صرفا منحصر به اسموتریچ و بن گویر نیست که با رفتن آنها تمام شود و همچنین ناتوانی تشکیلات خودگردان در سیطره بر اوضاع فلسطین، مقاومت فلسطینیها در برابر این پروژههای توطئهآمیز را تسهیل میکند.
علاوه بر آن نباید فراموش کنیم که آمریکا همزمان با درگیری در بحران اوکراین و تقابل با چین و روسیه، در آستانه انتخابات ریاستجمهوری جدید خود قرار دارد که مجال زیادی به این کشور برای توقف در پروژه عادی سازی اعراب و صهیونیستها نمیدهد. همچنین مواضع عربستان نیز نشان میدهد که این کشور اکنون برخلاف دورههای گذشته عجلهای برای پیوستن به توافقهای سازش ندارد و قبل از هرچیزی میخواهد چالشها و خطرات چنین اقدامی را ارزیابی کند.
در پایان باید به اختلافات داخلی میان صهیونیستها درباره توافق عادیسازی با عربستان اشاره کنیم؛ جایی که شمار زیادی از مسئولان سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی معتقدند ارائه امتیازات امنیتی به عربستان به ویژه در زمینه پروژه هستهای در ازای عادیسازی بسیار خطرناک است. آنها نتانیاهو را متهم میکنند که برای کسب یک دستاورد شخصی حاضر است منافع اسرائیل را به خطر بیندازد.