ویروس کرونا تاکنون بیشاز 2/3 میلیون قربانی بر جای گذاشته و بیشاز 100 میلیون نفر را در کل جهان آلوده کرده است. همهگیرشناسان تخمین میزنند که نرخ سرایت پایه (که با حرف R نشان داده میشود) در کووید-19 بین 2 تا 3 است و درصورتیکه مردم فاصلهگذاری اجتماعی و مسائل احتیاطی لازم را رعایت نکنند هر فرد آلوده میتواند بین 2 تا 3 نفر از افراد پیرامونش را بیمار کند.
درحالحاضر، ویروس کرونا حدود 0/5 درصد از افراد آلوده را قربانی میکند. حال ویروسی را تصور کنید که قادر است جان 30 درصد از افراد مبتلا را بگیرد و برای توسعه واکسن آن، بهجای چند ماه زمان، به قرنها زمان نیاز باشد. این همان ویروس مهلکی است که عامل یکی از مرگبارترین عالمگیریهای تاریخ بشر است: آبله.
هرچند قدیمیترین شواهد باستانشناختی مربوط به آبله مربوط به دوران پادشاهی جدید مصر بین 1570 تا 1085 پیشازمیلاد است اما گفته میشود که این بیماری بشریت را نخستینبار حدود 12 هزار سال قبل و در سپیدهدم عصر کشاورزی آلوده کرده است.
تاکنون چند مومیایی از دوران حکومت فراعنه مصر باستان بهدست آمده که دارای ضایعات پوستی آشنایی هستند. براینمونه، روی پوست جسد مومیاییشده رامسس پنجم، فرعونی که حدود چهار سال در قرن 12پیشازمیلاد سلطنت کرد، برآمدگیهای آبله نمایان است.
همچنین، طوماری پاپیروسی از مصر باستان و لوحهای سفالی هیتیایی بهدست آمده که بهطورخلاصه درباره آبله شرح میدهند. هیتیها که ساکن خاورمیانه بودند حتی مصریان را متهم کردند که در طول جنگی که میان این دو امپراتوری در گرفت آنها را به آبله آلوده کردهاند.
هرچند آبله، بسیار زودهنگام در تمدنهای پیشازمیلاد شمال آفریقا و خاورمیانه به عالمگیریهایی منجر شد اما تا پیشاز قرن ششم میلادی به اروپا نرسید. در سده ششم میلادی، اسقفی در فرانسه علائم آن را شرح داد و جای هیچ تردیدی برای شیوع این بیماری باقی نگذاشت. علائمی که تب شدید و ظاهر شدن دانههایی روی پوست را شامل میشود.
اگر بیمار زنده بماند این دانهها خشک میشوند و میافتند. در آن دوره، این بیماری مسری که ناشی از انتشار ویروس واریولا است در سراسر آفریقا و آسیا هم گسترش یافته بود و همینمسئله باعث شد برخی از فرهنگها خدایان ویژه آبله را پرستش کنند.
در دنیای قدیم، شایعترین نوع آبله، جان 30 درصد از مبتلایان را گرفت و سبب کور شدن و بدشکلی بسیاری دیگر از آنها شد. اما اثرات این بیماری بین بومیان قاره آمریکا که تا پیشاز ورود فاتحان اسپانیایی و پرتغالی هیچ تجربهای با آلودگیهای ویروسی نداشتند بسیار بدتر و وخیمتر شد و مردمان اینکا و آزتک را نابود کرد. تاجاییکه به اعتقاد مورخان، آبله و سایر بیماریهای اروپایی جمعیت بومی آمریکای شمالی و جنوبی را تا 90 درصد کاهش داد و این ضربهای بسیار ویرانگرتر و بزرگتر از هر شکستی در جنگ بود.
شاید بتوان لرد جفری آمهرست، فرمانده کل نیروهای انگلیس در آمریکای شمالی در طول جنگ میان فرانسویان و سرخپوستان را یکی از نخستین افرادی دانست که به قدرت آبله بهعنوان سلاحی بیولوژیک پی برد. او از جمله کسانی بود که از طرح توزیع پتوهای آلوده به آبله به دشمنان بومی آمریکا در سال 1763 بسیار استقبال کرد.
پیدایش اولین واکسن جهان
با علم به اینکه هیچکس نمیتواند دوبار به آبله مبتلا شود، اغلب از نجاتیافتگان این بیماری خواسته میشد تا از مبتلایان برای بازیابی سلامتی پرستاری و مراقبت کنند. در بیشتر هزاره گذشته، شیوههای درمانی، داروهای گیاهی، حجامت و قرار دادن بیماران در معرض اجسام قرمز را شامل میشد.
اما موثرترین روش درمانی مایهکوبی بود که به آن «آبلهکوبی» هم گفته میشد. در این شیوه درمانی، چرک یا آبدانههای پودر شده را از بیمارانی که مورد خفیف بیماری را داشتند میگرفتند و آن را روی پوست یا داخل بینی افراد سالم اما مستعد میگذاشتند. در حالت ایدهآل، افراد سالم از اینطریق فقط به عفونتی جزئی مبتلا میشدند و اینگونه، در برابر شیوعهای آینده مصونیت ایجاد میکردند.
باوجوداین، حتی بعضی از مردم کوبهزدهشده هم مردند اما با نرخ بسیار کمتری نسبت به کسانی که بهطور طبیعی به آبله مبتلا میشدند. این شیوه درمانی، نخستینبار در آسیا و آفریقا امتحان شد و طی چنددهه به امپراتوری عثمانی و سپس به سایر نواحی اروپا گسترش یافت. اولین حامی این روش درمانی در ایالاتمتحده امروزی، کاتن ماتر، کشیش پیوریتن (پروتستانهای کلیسای انگلستان) بود.
بنجامین فرانکلین (یکی از پدران بنیانگذار ایالاتمتحده) که پسرش را به دلیل آبله از دست داده بود، از دیگر حامیان اولیه آبلهکوبی در آمریکا بهشمار میرفت. با وجود آبلهکوبی، این بیماری بهطرز برابری شاهزاده و گدا را میکشت. بهطوریکه، در سدههای هفدهم و هجدهم میلادی چند شاه در قلمروهای اروپایی و غیر اروپایی در اثر ابتلا به این بیماری جان باختند که از آنجمله میتوان به ژوزف اول- امپراتور هابسبورگ، مری دوم- ملکه انگلستان، پتر دوم- تزار روسیه و لویی پانزدهم- پادشاه فرانسه و همچنین یک پادشاه اتیوپی، یک امپراطور چین و دو امپراطور ژاپن اشاره کرد. گفته میشود که در سده هجدهم فقط در اروپا سالانه بیشاز 400 هزار نفر از مردم عادی به آبله مبتلا میشدند و 30 درصد از آنها جان میباختند.
سرانجام، در سال 1796 یک پزشک انگلیسی بهنام ادوارد جنر آزمایشی را انجام داد که باعث نابودی ویروس میشد. او مقداری از چرک آبدانههای بازوی دختری شیردوش را که به آبله گاوی- بیماری بسیار نزدیکی به آبله- مبتلا بود استخراج کرد و آن را به بازوی پسربچهای 8 ساله بدون هیچ عوارض جانبی مایهکوبی کرد. اینگونه جنر نتیجه گرفت که اگر فردی بخواهد دربرابر آبله ایمن شود مجبور است مستقیما درمعرض آن قرار بگیرد.
این اولین واکسن موفق در جهان بود و «واکسن» اصطلاحی بود که خود جنر ابداع کرد. او سعی کرد نتایجش را ازطریق انجمن معتبر سلطنتی انگلستان منتشر کند، اما فقط به او گفته شد: «اگر به شهرت خودت اهمیت میدهی چنین ایده وحشیانهای را اعلام نکن.»
بههررو، با مرور زمان، واکسن جنر بهتدریج رو به گسترش رفت و مردم دریافتند که مزایای واکسن (مایهکوبی آبله گاوی) از آبلهکوبی مستقیم ویروس خفیف نوع انسانی بسیار بیشتر است و برخلاف فرد مبتلا به ویروس، فرد واکسینهشده نمیتواند این بیماری را به دیگران منتقل کند. بهعلاوه، واکسن بهندرت در سطح بدن آبدانههای آبله بهوجود میآورد و فقط در وضعیتهای بسیار نادری ممکن بود به مرگ منجر شود. اینگونه، توماس جفرسون، رئیسجمهوری آمریكا در سال 1806 طی نامهای به جنر نوشت: «نسلهای آینده بر پایه تاریخ فقط خواهند دانست كه این آبله منفور وجود داشته و بهدست شما منقرض شده است.» و یکسال بعد، دولت باواریا و دانمارک در سال 1810 واکسیناسیون را اجباری اعلام کردند.
از آنجا که واکسن در ابتدا باید از بازویی به بازو دیگر منتقل میشد، استفاده از آن با روند آهستهای گسترش یافت. همچنین در کشورهای گرمسیری که گرما باعث خرابشدن سریع آن میشد، بسیار کم اثر بود. باوجود این، کشورها یکی پس از دیگری توانستند خودشان را از این بیماری خلاص کنند. بهطوریکه، در ایالات متحده، آخرین مورد ابتلا به آبله در سال 1949 گزارش شد.
سازمان جهانی بهداشت با هدف ترویج دو فناوری جدید پیشرفته- واکسن انجماد خشک و سوزن دو شاخه- و با هدف حذف کامل آبله یکبار برای همیشه، عملیات ایمنسازی جهانی را در سال 1967 آغاز کرد. برپایه برآوردهای سازمان جهانی بهداشت، در آنسال 10 تا 15 میلیون مورد ابتلا به آبله و 2 میلیون مورد مرگ وجود داشت. اما فقط یک دهه بعد، این تعداد به صفر رسید و از زمانی که یک کارگر بیمارستانی در سومالی در سال 1977 به این بیماری مبتلا شد هیچکس بهطور طبیعی به این ویروس آلوده نشده است.
کشورهای عضو سازمان جهانی بهداشت پساز جستوجوی بسیار گسترده برای یافتن کوچکترین ردی از آبله، در 8 می 1980 با تصویب قطعنامهای ریشهکنی کامل این بیماری را اعلام کردند. در این قطعنامه آمده است: «جهان و همه مردم آن از شر آبله خلاص شدند.» و در ادامه افزوده است: «این دستاوردی بیسابقه در تاریخ بهداشت عمومی است که نشان میدهد چگونه ملتها باهم برای نیل به یک هدف مشترك میتوانند سبب پیشرفت بشر شوند.»
امروزه آزمایشگاههای محافظتشدهای در آتلانتا و مسکو از تنها ذخایر شناختهشده ویروس محافظت میکنند. و درحالیکه بعضی کارشناسان معتقدند که حتی این نمونهها هم باید از بین بروند بعضی دیگر معتقدند که نمونههای موجود باید برای روزی که شاید آبله دوباره بهطریقی شیوع یابد نگهداری شوند.
ویروس آبله
بهسختی بتوان میزان مرگومیر ناشی از آبله را در طول تاریخ ارزیابی کرد. اما تخمین زده میشود که فقط در قرن بیستم بین 300 میلیون تا 500 میلیون نفر در اثر ابتلا به این بیماری جانشان را از دست داده باشند. دیای هندرسون، مدیر سابق نظارت بر بیماریها در مراکز کنترل و پیشگیری بیماریها، در کتاب «آبله؛ مرگ یک بیماری» نوشت: «در رقابت آبله در برابر جنگ، جنگ شکست خورد.» او در این کتاب که سال 2009 منتشر شد به این نکته تاکید میکند که حتی ویرانگرترین جنگهای قرن بیستم، یعنی جنگهای جهانی اول و دوم- در مجموع، تعداد تلفات بسیار کمتری نسبت به آبله داشتند.
عامل بیماری آبله ویروسی با نام واریولا است که در دو نوع واریولای ماژور و واریولای مینور شیوع مییافت. ورود این ویروس به بدن باعث بروز تب و سپس بثورات جلدی میشد و طی چند روز سطح بدن فرد بیمار را دملهای پوستی میپوشاند.
سویه جدیتر- واریولای ماژور- قادر بود جان حدود 30 درصد از افراد آلوده را بگیرد و این مرگ معمولا در بازه زمانی بین 8 تا 16 روز رخ میداد. واریولای مینور علائم مشابهی داشت اما نرخ مرگ در آن بسیار پایینتر بود و به حدود 1درصد از مبتلایان میرسید. تا زمان ریشهکنی کامل آبله ازطریق اولین واکسن جهان، هیچ درمان موثری برای آن کشف نشده بود.