به گزارش خبرگزاری برنا هرمزگان، ابالحسن، سلطان علی بن موسی الرضا علیه السلام، هشتمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت است که اهالی سرزمین ایران این افتخار را دارند که در دلدادگی این امام رئوف، اول صفِ ارادتمندان بایستند؛ گرهگشای تمام مشکلات مردم ایران و ولینعمت بلافصل ایرانیها، حضرت شمس الشموس است بر همین اساس ما ایرانیها همواره به هر بهانهای خود را به مضجع شریف این امام همام میرسانیم و حتی اذن عزیمت به عتبات عالیات را نیز از سلطان سریر ارتضا میگیریم.
ما ایرانیها نه در زمان حیات مبارک امام رضا علیه السلام و نه بعد از شهادت ایشان، نسبت به اماممان بیوفایی نکردهایم و تاریخ شاهد است که اماممان به هر شهری از ایران که پای گذاشته است با گل و شیرینی به استقبال رفتهایم، اما به هر صورت دوران زندگانی و امامت، امام مهربانی همزمان است با دو تن از سیاستمدارترین حکام، خلافت اسلامی، یعنی هارونالرشید و مأمون عباسی، که در آن یک تغییر سبک برای مبارزه با دستگاه اهلبیت توسط حکومت شاهد هستیم و در این دوره برای بستن درب خانهی اهلبیت به روی مردم برنامهریزیهای دقیقی انجام میشود و تلاش میشود راههای ارتباطی مردم با امامین از بین برود؛ ️مأمون عباسی که شخصیتی دوستدار علم و شاید عالم در تاریخ معرفی شده است با ترجمه کتابهای فلسفى و طرح مباحث کلامى و مناظره، تنش با امامت را وارد جبههی دیگری کرد؛ علم در کنار عمل صالح، نقطهی قوت ائمه بوده است یعنی از زمان امام سجاد علیه السلام که مبارزهی مسلحانه با طاغوت به میدان " علم " کشیده شد؛ امام باقر علیه السلام، امام صادق علیه السلام، و امام کاظم علیه السلام نیز در همین حوزه مبارزه را پیشبردند و خلافت عباسی هم خیلی ابتکاری در برابر این روش مبارزاتی نداشت و نهایت دست به شهید کردن ائمه یا زندانیکردن آنها و دور نگهداشتن از مردم میزد؛ اما مأمون به شکل حسابشدهای وارد مبارزه در این عرصه شد و تلاش کرد با اهلبیت و به خصوص حضرت رضا علیه السلام که به عالم آل محمد (ص) مشهور است از طرق مختلف تقابل علمی داشته باشد.
مأمون امام رضا علیه السلام را مجبور به مهاجرت اجباری از مدینه به مرو(مشهد) میکند و پیشنهادی عجیب به امام میدهد، پیشنهاد مامون این است؛ او که خود را محب خاندان آلالله نشان میدهد، خلافت را حق امام رضا علیه السلام معرفی میکند و تلاش میکند تا امام، خلافت را بپذیرد؛ راهبرد مشخص است؛ اگر امام رضا خلافت را بپذیرد، علی بن موسی الرضا، خلیفه میشود و مأمون نیز قطعا خود را به ولایتعهدی میرساند و با دسیسه امام را به شهادت رسانده و با مشروعیت و محبوبیت کامل و جلب حمایت علویان و شیعیان به تخت مینشیند، اما امام که بازی تاج و تخت را از بر است، محکم مقابل این پیشنهاد میایستد و آن را رد میکند و همین امر باعث میشود که مأمون پلان دوم را رو کند و با تبلیغات فراوان که ما خواستیم ابالحسن، خلافت را بر عهده بگیرد و دیدید که خودش نخواست، ولایتعهدی را پیشنهاد داد، که باز هم با مخالفت امام روبرو شد، مامون با پیشنهاد ولایتعهدی تلاش میکند اولا آبرویی برای خود جلوی شیعیان جمع کند و خود را دوستدار اهلبیت نشان دهد، ثانیا امام را کامل زیرنظر داشته باشد ثالثا به حکومت خود که شخصیتی چون علی بن موسی الرضا علیه السلام ولیعهدش است، مشروعیت ببخشد و هر وقت هم که لازم شد امام را به شهادت برساند، کاری که نهایتا انجام داد و امام رضا علیه السلام را مخفیانه به شهادت رساند و خودش نیز برای او مجلس عزا برگزار کرد و اشک ریخت و بر سر و سینه زد و طوری رفتار کرد که خیلیها در تقصیر مأمون برای شهادت علی بن موسی الرضا علیه السلام تا مدتها تشکیک میکردند.
آنچه که در سناریوی مامون بر علیه امام مشهود است این است که تفویض خلافت یا ولایتعهدی به امام فقط یک تاکتیک حساب شدهی سیاسی به شمار میآید چرا که مأمون برای دستیابی به حکومت حتی به برادرش امین نیز رحم نکرد از این رو نمیتوان باور کرد که چنین شخصیتی به راحتی حکومت و خلافت را واگذار کند؛ از این رو عملکرد امام رضا علیه السلام در رد کردن درخواستهای مأمون و ناگزیر کردن او به استفاده از زور درایتی بود که نقشههای مأمون را نقش بر آب کرد و الا اگر پذیرش زوری نبود امروز همه ما با این سوال مواجه بودیم که اگر مأمون فاسق و باطل است چه طور امام رضا علیه السلام، ولایتعهدی او را پذیرفتند و این پذیرش به معنای امضای صلاحیت مأمون به شمار میآمد.
پذیرش ولایتعهدی هر چند به اجبار موجب شد که برخی از یاران امام، دورش را خالی کنند، نمونه بارز این افراد، علی بن عثمان بود که از اوج ارادت به امام رضا علیه السلام به دشمن درجه یک او تبدیل شد و اتهام انحراف به امام مسلمین زد، علی بن عثمان بر اثر سادهلوحی و بیبصیرتیای که داشت بارها به جان امام سو قصد کرد و نهایتا دست به اقدام هماهنگشدهای با مأمون برای ترور امام زد که در همان حال توسط علی بن عقیل جان خود را از دست داد.
امام رضا علیه السلام در اوج مهربانیهایی که داشت همواره مورد بیمهریهایی از سوی مریدان و شیعیان نیز بود تا جایی که برخی بر امامت امام کاظم علیه السلام وقوف کردند و امام رضا علیه السلام را به امامت نپذیرفتند و ایشان هم در شهر خودشان مدینه به واسطه بیمهریهای برخی خواص و عوام غریب بودند و در ایران نیز به واسطهی دوری از اهلبیت مبارکشان به ویژه آقازادهی گرامی، حضرت جواد الائمه علیه السلام و خواهر مبارک، فاطمه معصومه سلام الله علیها!
و با توجه به تشکیکی که در امامت حضرت رضا علیه السلام شده است؛ استاد حاج علیاکبری میفرمایند: حضرت رضا (علیهالسلام) معیار ولایت جامع است؛ اگر کسی امام رضا (علیهالسلام) را قبول داشته باشد، بقیه را تا حضرت ولیعصر (ارواحنافداه) پذیرفته است؛از خصایص حضرت این است که ولایتش نماد ولایت جامع اهلبیت است؛ امام رضا (علیهالسلام) معیار ولایت اثنیعشری است.
یادداشت: علی ستاری
انتهای پیام/