درک بشر اولیه در حدی بود که عامل ثروت را منابع طبیعی (مادر طبیعت) و زرخیزی زمین میدانست. اما بشر در طی اعصار تاریخ، با کار یدی و فکری و صناعت و تقسیمکار و تکثیر حرفههای گوناگون توانست به تولید انواع کالاها و خدمات ضروری و لوکس بپردازد و با مبادله و تجارت آنها تا جایی که بازارهای محدود و محدودیتهای جغرافیایی اجازه میداد به رفاه مادی خود افزود. اما آنچه میزان مطلوبیت و رفاه و ثروت را بسیار فراتر از حد تصور و به سطحی عظیم رساند، حرفه پیچیده و پرریسک بازرگانی داخلی و تجارت بینالمللی کالاها بین ممالک گوناگون بود. ثروتی که بازرگانی عاید کرد از هیچ راه دیگر قابل تصور نبود. حلقه اتصال و نقطه وصل همه این تلاشها به محل وعده یا میعادگاه فروشنده و خریدار که همانا نهاد «بازار» باشد، ختم میشد. بازار هر چه بزرگتر و روانتر و آزادتر، مازاد رفاه خریدار و فروشنده بیشتر و رفاه و ثروت کل جامعه افزونتر میبود. خدمت و ارزش افزوده بیبدیل هر بازار در وظیفه مهم تعیین قیمت است؛ قیمتی که حاصل درهمآمیزی (درگیری) دهها و صدها نیروی نهان و آشکار است.
دنگ شیائوپینگ، معمار اصلاحات اقتصادی چین مردی با ۱۵۰سانتیمتر قد، بزرگترین جسارت را در تاریخ این کشور به خرج داد و اجازه داد پرجمعیتترین بازار جهان امکان یابد بخشی از پتانسیل درونی خود را آزاد کند و به فعلیت رساند. او شرایطی را مهیا کرد تا این بازارها و قیمتها و نه ادارات دولتی و بخشنامههای حکومتی باشند که تخصیص منابع و میزان تولید را تعیین میکنند. شیائوپینگ با جملات کوتاه پرمعنا مانند «ثروتمندشدن باشکوه است» به چینیهای تحت نظام مالکیت دولتی و برابرخواهی سوسیالیستی که عملا فقر را توزیع کرده بود علامت داد به سود، به ثروت و به بازارهای فرامرزی و اقتصاد جهانی برای دستیابی به سود و ثروت بیشتر و شکوه و جلال بیشتر فکر کنند. آزاد شدن چینیها از زیر دست سلطهگر و تجاوزگر دولت به حقوق مالکیت شخصی و آزادی نسبی بخش خصوصی، ثروتی (و با چنان سرعتی) عاید چین کرد که نه چینیها و نه حتی جهان تاکنون به چشم ندیده بودند.
بیش از ۱۵قرن پیش و صد سال پیش از تولد حضرت محمد(ص)، زادگاه وی شهر مکه به ابتکار اجدادش توانسته بود به مرکز اصلی خلق ثروت در حجاز و حتی کل شبهجزیره عربستان تبدیل شود. اهالی مکه که اکثریتشان سرمایهدار و سرمایهگذار و کارآفرین و بازرگان بودند با تجارت و سفرهای تابستانی و زمستانی به شامات و روم شرقی در شمال و یمن و حبشه در جنوب، حلقه وصل بازارهای بخش مهمی از دنیای قدیم بودند و نقش مهمی در جهانیشدن اقتصاد زمان خود داشتند.
ایشان در بدو ورود به شهر مدینه، دو نهاد اسلامی مسجد و بازار را تاسیس کرد که در همه شهرهای اسلامی به نماد اصلی مسلمانان تبدیل شدند. پیامبر که شناختی عمیق از بازارها و علل و عوامل بالا و پایین رفتن قیمتها و نقش مهم قیمت در کارکرد درست بازارها داشت و ثروتآفرینی و رفاهآفرینی بازارها را در رفع نیازها و حوائج مردم و مشوق تولید و مصرف دیده بود با اینکه در شهر مدینه چهار بازار وجود داشت و بهرغم کارشکنی و مخالفت صاحبان بازارهای سابق، بازاری جدید در موقعیت مکانی بسیار عالی با دسترسی راحت همگانی و نزدیک به محل عبور کاروانها ایجاد کرد. از نقاط تمایز این بازار رقابتی بودن کامل و نرخ مالیات صفر و نیز نظارت بر کمفروشی و تقلب و کیفیت پایین (استانداردسازی) بود. اما آنچه کار پیامبر را بینظیر تا آن زمان در تاریخ ساخت (و متاسفانه کمتر دیده شده یا حتی نادیده گرفته شده است)، عدم دخالت در قیمتها و دستور وی به سپردن قیمتها به سازوکار بازار بود. به دنبال یک قحطی در مدینه، مسلمانان خواهان کنترل قیمتها و تعیین قیمت توسط پیامبر شدند. پیامبر به خواسته آنها گوش نداد و پس از اینکه اصرار ورزیدند حضرت سخنی تاریخی با این مضمون فرمود که «قیمتها در دست خداست.»
متاسفانه بخش زیادی از نگاه منفی و دشمنی با نظام بازار، سرمایه، سرمایهدار، سرمایهداری و سرمایهگذاری و حتی کارآفرینی و کارآفرینان، از سوی قشر بهاصطلاح روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان ترویج شده و به ذهن و روان جامعه تزریق شده است. در چنین شرایط و محیطی بوده است که دشمنان تولید و ثروت با انواع پوششهای پوپولیستی و عوامفریبانه هرچند مدت فرصت ظهور و به قدرت رسیدن پیدا کردند.
نتیجه اینکه تغییر اذهان در رابطه با نقش قیمت و طرزکار بازارها و معجزهای که بازارهای آزاد و بههممتصل و جهانیشده ایجاد میکنند، بزرگترین انقلاب فکری است که در یک جامعه میتواند رخ دهد؛ کاری که حضرت محمد در ۱۵قرن پیش در شهر مدینه و دنگ شیائوپینگ در قرن بیستم در کشور چین انجام دادند و سرزمینهای تحت رهبری خود را به بزرگترین قدرتهای اقتصادی زمانه خویش تبدیل کردند.
منبع: دنیای اقتصاد