شهید سرهنگ حاج محمد کریمی در ۳۰ مهرماه ۱۳۴۳ در روستای مزرعه امام شهرستان نائین چشم به جهان گشود. او از آغاز جنگ تحمیلی بهعنوان نیروی بسیج از اصفهان به جبهههای جنگ وارد شد و مدت ۸ سال در عملیاتهای مختلف دوران دفاع مقدس حضور داشت. او که در همین دوران از نواحی کلیه، صورت، کمر، پا، ریه و چشم دچار مجروحیت شده بود، سرانجام پس از تحمل سالها بیماری در ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ به همرزمان شهیدش پیوست. این شهید بزرگوار ۴ سال قبل از شهادت، زیرزمین خانه خود را به حسینیهای با نام بیتالزهرا تبدیل کرد.
همسر این شهید در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: همسرم شبی در خواب دیدند که باید قسمتی از خانه خود را به یک حسینیه تبدیل کنند، البته ایشان در گذشته نیز از همین خانه برای اسکان مسافران استفاده میکرد. یک شب زن و شوهر به همراه فرزندشان از طرف نیروی انتظامی مهمان خانه ما شدند. همسر آن مرد تصویری از صحنههای جنگ را برای من ارسال کرد و من هم آن تصویر را به همسرم نشان دادم که از قضا ایشان نیز همان شب این تصویر را در خواب دیده بودند و از شوهر ایشان درخواست کردند که واحد خالی زیرزمین خانه ما را به شکل همین تصویر دربیاورند.

شهید سرهنگ حاج محمد کریمی با بیان اینکه این حسینیه در مدت ۲ هفته ساخته شد و افتتاحیه آن نیز با حضور نیروهای انتظامی و بسیج و سپاه و مردم برگزار شد، افزود: در مناسبتهای مختلف مذهبی ازجمله جشنها و عزاداریها نیز در این مکان مراسمهایی برگزار میشود، ضمن اینکه گاهی نیز برخی از دخترانی که بسیار از این دنیا دلگرفته و دلزدهاند به این زیرزمین آمده و پس از ساعتها صحبت و انس با شهدا حالشان بهتر میشود. همچنین در این مکان لوازم شهدای دفاع مقدس، مدافعان حرم، دوران جنگ و جبهه نیز برای بازدید وجود دارد.
خانم طالبی با اشاره به اینکه چند سال قبل دونویسنده برای ثبت خاطرات شهید به منزل آنها رفته و از ایشان در حین بازگویی خاطرات دوران جنگ فیلمبرداری کردهاند، بیان کرد: روز آخر فیلمبرداری ایشان درخواست کردند که مطالب نوشتهشده توسط آن دو نویسنده را برایشان بخوانند. شهید پس از شنیدن آن مطالب با توجه به نیاز برای پارهای از تغییرات و ویرایش زمانبندی، اجازه چاپ آن را ندادند چون باید تصحیحاتی صورت میگرفت که همچنان در حال انجام است. البته این نکته هم لازم به ذکر است زمانی که ایشان در قید حیات بودند عناوینی را برای اسم کتاب انتخاب کردند که یکی از آنها «خاطرات ناتمام» بود ولی هنوز برای نام کتاب تصمیم قطعی نگرفتهایم. در حال حاضر نیز پسرم از روی صحبتهای پدرش که فیلمبرداری هم شده، در حال تکمیل کردن کتاب ایشان است تا بعد از اعمال تغییرات و همفکری با نویسندگان، ادامه مراحل انجام شود، ولی اینکه چه زمانی به چاپ برسد مشخص نیست.

او یادآور شد: ایشان فردی بود که دقیقه، ساعت و زمان همه عملیاتها را با جزئیات به خاطر داشت و به دلیل اینکه رهبری گفته بودند خاطرات جنگ نباید از بین رفته و باید ثبت شود تا آیندگان ببینند که اسلام چگونه با خون این شهدا بهدست آمده است، سال ۱۴۰۰ تصمیم گرفتند تا خاطرات خود را ثبت کنند. حتی پسرم زمانی که ۱۲ ساله بود از ایشان درخواست میکرد که خاطراتشان را بازگو کنند تا آنها را ثبت کنند ولی ایشان قبول نمیکردند و ثبت آنها را ریا شدن میدانست، ولی در سالهای آخر عمرشان با توجه به تأکیدات رهبری بر حفظ و نشر مطالب دفاع مقدس به این امر راضی شدند.
همسر این شهید خاطرنشان کرد: این کتاب شامل خاطرات ایشان از ابتدای رفتن به جبهه تا ازدواج و شهادتشان را شامل میشود. همه خاطراتی که ایشان از دوران جنگ نقل میکردند برای من جذاب بود و یکی از بهیادماندنیترین آنها مربوط به دوران ازدواج ما است. زمانی که ما ازدواج کردیم، ایشان حدود یک سال و نیم به جبهه رفت و ما یکدیگر را ندیدیم و پسازآن مدت به نائین بازگشتند و مدت ۳ ماه در نائین ماندند، ولی به دلیل اینکه نتوانستند از جنگ و جبهه دل بکَنند من را هم با خود به اهواز بردند و ما ۳ سال را در اهواز کنار یکدیگر سپری کردیم و من در پشت خط جبهه و تدارکات فعالیت داشتم و با اینکه شرایط سختی در آن زمان وجود داشت، بهترین دوران زندگی من در دوران جنگ گذشت و پس از جنگ نیز پرستاری از ایشان برای من بهترین دوران بود.

انتهای پیام