به گزارش خبرنگار گروه کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس از بغداد، وقتی که به بغداد رسیدیم گفتند شارع المتنبی در محله قشیره را حتماً ببینید. میگفتند که این خیابان همان راسته انقلاب خودمان است و روزهای جمعه هم مثل سر خیابان فخر رازی میشود. برایمان جالب شد و بعد از کمی استراحت، حدود ساعتهای ۱۰ به سمت شارع المتنبی رفتیم.
تاکسی ما در ابتدای خیابان الراشد پیاده کرد تا پیاده به سمت مقصد برویم. ابتدای این خیابان هم همانند محلهای در جنوب تهران به نام خلازیل بود که لوازم دست دوم را میفروختند. در این خیابان همه چی فروخته میشد از انگشتر، سنگفرز گرفته تا کتاب، مجله و جزوات درسی.
حال و هوای شارع المبتنی
از میان دستفروشان میرفتیم که به شارع المتنبی برسیم اما در میان آثار دست دوم که به فروش گذاشته شده بود، آثاری از امام خمینی(ره)، آیتالله خامنهای، شهید مطهری و ... دیده میشود که از این بین، آثاری از دکتر شریعتی به وفور دیده میشد.از ابتدای خیابان راشد تا المتنبی نزدیک به پانزده دقیقه پیاده راه بود وقتی که به ابتدای المتنبی رسیدیم با حجم انبوهی از مردم مواجه شدیم. تفاوتی که با خیابان انقلاب داشت این بود که عرض خیابان نزدیک به ۱۰ متر میشد و دو طرف هم کتابفروشی بود البته پستوهایش همانند انقلاب بود، همانطور تاریک و پُر از کتاب.
در میان آثاری که دستفروشان عرضه میکردند، آثار روانشناسی و رُمان بیشترین عرضه را داشتند. از این حیث شباهت و قرابت نزدیکی با راسته انقلاب خودمان داشت. کتابفروشیهای موجود در این خیابان شبیه به کتابفروشیهای سنتی و قدیمی موجود در تهران بودند. نه آهنگی پخش میشد و نه صندوقی بود که با بارکد کتاب را برای شما فاکتور کند، فقط و فقط کتاب بود آن هم با یک میز و صندلی که قیمت را باید میپرسیدی. چرا میگویم باید میپرسیدی چون که در شناسنامه کتاب قیمتی درج نشده بود. این مسأله را از کتابفروشی پرسیدم و گفت این کار در کشورهای عربزبان مرسوم نیست که قیمت درج شود. البته این را هم بگویم که ویترین و دکوراسیون داخلی در اینجا اصلاً جایگاهی ندارد. دستفروشان هم استندهای چوبی داشتند که شده بود ویترینشان.
نکته دیگر این است که آثار ادبی نویسندگان کلاسیک روسی در همه کتابفروشیها موجود بود آن هم نه فقط به تعداد محدود بلکه از هر عنوان حداقل یک ردیف را به خود اختصاص داده بود. این وضعیت در همه کتابفروشیها نه! اما در غالبشان بود. طراحیهای جلد آثار هم به لحاظ ساختاری، شکل و شمایل واحدی داشتند و همه کاغذی بودند اما ما در نشرمان آثاری را داریم که اگر اسمش را فراموش کنیم، قطعاٌ میتوانیم با توصیف جلدش، پیدایش کنیم.
در یکی از کتابفروشیها که خودش هم ناشر بود، کتابهای شعر از احمد شاملو و فروغ فرخزاد را دیدم، آن هم با تیراژ هزار نسخهای. جایگاه شعرمان در عراق برایم جالب بود. چرا که بعدش در نمایشگاه کتاب، شاهنامه، رباعیات خیام، غزلیات سعدی و حافظ را دیدم و متوجه شدم که نه تنها در عراق بلکه در لبنان و سوریه هم مورد توجه است. اما در چرخی میان کتابفروشیها، هیچ اثری از ادبیات داستانی ایران ندیدم.
شارع المتنبی برخلاف انقلاب پر از کافه نبود و تنها یک کافه داشت، آن هم باید چندین پله را میرفتی تا به طبقه دوم یک ساختمان قدیمی که در نگاه اول مخروبه به نظر میرسید؛ برسی. به لحاظ قیمتی هم کتاب ۱۹۸۴ جرج اورول را که تقریباً ۳۰۰ صفحه بود، قیمت گرفتم که معلوم شد ۸ هزار دینار میفروشند. نزدیک به ۳۲۰ هزار تومان ما میشود.
البته بسیاری از نوجوانان با خانواده آمده بودند تا کیف و لوازم التحریر تهیه کنند اما صد در صد کیفها و لوازم التحریر با شخصیتهای غربی ارائه میشد و هیچگونه نمادی اصیل و ملی در این نوع آثار دیده نمیشد. در دستان نوجوانان هم آثار تخیلی و وحشت به وفور دیده میشد.
ابتدای خیابان الراشد
شناسنامه کتاب
پایان پیام/