به گزارش اقتصادنیوز ، از آنجایی که این اطلاعیه بدون حضور رؤسای جمهور روسیه و چین اعلام شد، تفسیرهای ضدونقیضی را به همراه داشت. برخی آن را جایگزینی احتمالی برای BRI میدانند. در حالی که برخی دیگر، با اشاره به شکست پروژههای مشابهی که در گذشته توسط قدرتهای غربی حمایت میشد، آن را یک ببر کاغذی میدانند.
ایده این کریدور به سال ۲۰۲۱ بر میگردد و همچنین به عنوان بخشی از گروه I2U2 که شامل هند، اسرائیل، امارات متحده عربی و ایالات متحده میشود، مورد بحث قرار گرفته است. مانند BRI، ابتکار IMEC از منطق «کریدوراسیون» پیروی میکند که تعجبی هم ندارد. از ابتدای قرن حاضر، کریدوراسیون مهمترین تجلی سرمایهداری زیرساختی و ژئواکونومیک بوده است.
آنطور که اکوایران به نقل از ریسپانسیبل استیتکرفت گزارش داده است، ممکن است کریدوراسیون که بخشی از فضای در حال رونق «چندجانبهگرایی منفعتی» است، کمی خودمتناقض به نظر بیاید، زیرا قدرتهای میانی در آن سعی میکنند بین دو بلوک ژئوپلیتیکی مسیر خود را پیدا کنند. اما روند جاری تغییر اتصالات زنجیره تأمین جهانی که ساخته سالها جهانیشدن است، میتواند آن را به یک طرح قابل اجرا تبدیل کند.
به نظر می رسد BRI و IMEC اهداف مشابه زیادی دارند. اما تفاوتهای جغرافیایی کلیدی نیز وجود دارد. مهمتر از همه، ابتکار جدید هند را که هرگز بخشی از BRI نبوده است، به بازیگر مرکزی بینمنطقهای بازآفرینی جغرافیایی تبدیل میکند.
هر یک از طرفین ابتکار جدید دیدگاه و منافع خاص خود را دارند.
برای ایالات متحده، I2U2 و IMEC به عنوان پلتفرمهایی برای سرمایهگذاری زیرساختی عمل میکنند که با گرد هم آوردن شرکای خاورمیانهای و جنوب آسیایی آن، جایگزینی برای پروژههای چینی ارائه میدهند. واشنگتن این رویکرد را فرصتی برای تشویق شرکای منطقهای خود میبیند تا نقش فعالتر و مستقلتری در شکلدهی به آینده منطقه خود داشته و به ایالات متحده اجازه میدهد تا مصرف منابع خود در آنجا را کاهش دهد و در عین حال حضور و نفوذش را حفظ کند.
هدف امارات متحده عربی و عربستان سعودی تقویت دیپلماسی اقتصادی و چندشبکهای آنهاست که جغرافیای وسیعتری را پوشش میدهد. هر دو کشور اعضای فعال BRI بوده و همکاری آنها با چین در حال افزایش است. جدای از تجارت رو به رشد، آنها شرکای گفتگوی سازمان همکاری شانگهای (SCO) هستند و به زودی به اعضای کامل بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) تبدیل خواهند شد. هر دو کشور در تلاش برای گسترش خودمختاری استراتژیک خود و رقابت برای تبدیلشدن به بازیگران تأثیرگذار منطقهای و بینالمللی هستند. ورود به گروهبندیهای چندجانبه جدید، عنصر کلیدی رویکرد آنها برای تقویت موقعیتشان به عنوان قدرتهای میانیست.
در حالی که عربستان سعودی با گرایش به چین درهایش را به روی جهان باز میکند، امارات متحده عربی مزیت منحصر به فرد جدید خود را در اتصال و چند همسویی پیدا کرده است. در حالی که رویکردهای متفاوت نسبت به مسائل ژئواستراتژیک و منطقهای، به ویژه افزایش قدرت چین و نفوذ جهانی، همچنان یک نگرانی است، مشارکت کشورهای عربی خلیج فارس در ابتکارات تحت رهبری ایالات متحده، نشاندهنده تمایل جدید به یافتن حد وسطی در میان رقابت آمریکا و چین است.
ممکن است ایالات متحده IMEC را وسیلهای برای مقابله با نفوذ فزاینده چین در منطقه ببیند. با این حال، در خاورمیانه، رقابت و همگرایی مختلط و سیاهوسفید کمتری نسبت به دوقطبی فزاینده آمریکا و چین وجود دارد. اگر ایالات متحده انتظار داشته باشد که این یک اقدام «ضد BRI» برای منطقه باشد، احتمالاً ناامید خواهد شد. رقابت در اقیانوس هند میتواند تشدید شود، اما همافزایی و همگراییهای جدید باید درجاتی از سازگاری متقابل را فراهم کند.
هند که ایالات متحده با آن به عنوان یک «شریک ضروری» رفتار میکند، الگوی خوبی از چند همسویی را برای دیگران به نمایش گذاشته است. این کشور عضو Quad و I2U2 است که هر دو شامل ایالات متحده میشوند و علیرغم اختلاف دهلینو با پکن بر سر مسائل مرزی، هند همچنین عضو بریکس و سازمان همکاری شانگهای است. IMEC موضوع دیگری را به سیاست چندجانبهگرایی دیرینه هند اضافه میکند و کریدور ارتباطی دیگری که هند در حال ترویج آن است (کریدور بینالمللی حملونقل شمال به جنوب با ایران و روسیه) را برجسته میکند. این پروژهها در کنار هم به توسعه هند شتاب بیشتری میبخشد.
کریدور اقتصادی جدید همچنین اضافهشدن احتمالی اسرائیل را در نظر دارد. این را باید به عنوان گامی در تلاشهای مجدد ایالات متحده برای گسترش توافقنامه ابراهیم از طریق تسهیل عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان در نظر گرفت. این شکل از تعامل منطقهای همچنین به اسرائیل اجازه میدهد تا تنشها با ایالات متحده، امارات و عربستان سعودی در پی سیاست ائتلاف راست افراطی به رهبری بنیامین نتانیاهو را مدیریت کند.
علیرغم اصرار ریاض بر پیونددادن عادیسازی روابط با پیشرفت در راه حل دو کشور، برای اسرائیل و ایالات متحده گسترش توافقنامه آبراهام همچنان اولویت اصلی است. نشانههایی وجود دارد که نشان میدهد نتانیاهو احتمالا با برخی امتیازات به فلسطینیها موافقت خواهد کرد؛ حتی اگر به قیمت فروپاشی ائتلاف راستگرای او تمام شود.
چین که به زودی میزبان اولین نشست حضوری BRI در پکن پس از تعطیلیهای بزرگ کرونایی خواهد بود، IMEC یک چالش و یک فرصت ایجاد میکند. پکن میتواند IMEC را نادیده بگیرد؛ درست همانطور که ایالات متحده با BRI انجام داده است. گزینه دیگر، همانطور که بلافاصله پس از نشست گروه ۲۰ نشان داده شد، ابراز آمادگی برای حمایت از اتصال چندجهته است؛ حتی اگر بخشی از این کریدور نباشد. البته تا زمانی که چنین پروژههایی «باز و فراگیر بوده، همافزایی داشته باشد و تبدیل به ابزاری ژئوپلیتیکی نشوند».
آخرین قطعه پازل داستان کریدور جدید، کشورهای مدیترانه شرقی خواهد بود. IMEC یک اتفاق خوشایند است؛ زیرا ابتکار «دروازه جهانی»، پروژه کریدوری اتحادیه اروپا شتاب کافی را به دست نیاورده است؛ چرا که دیپلماتهای اروپایی در بروکسل در مورد استراتژیهای چندجانبه و کریدورهای فرامنطقهای مردد هستند.
در حالی که IMEC یک تعامل اقتصادی- دیپلماتیک-امنیتی است، چشمانداز آن در گروی تواناییش در ارتقای اتصال کشورها و تبدیل پتانسیل اقتصادیش به موفقیت تجاری خواهد بود. منتقدان قبلاً اشاره کردهاند که ممکن است این ابتکار از نظر سوددهی ناپایدار باشد. با این حال، میتوان استدلال کرد که مزایایی غیر از کارایی اقتصادی نیز وجود دارد. در دنیای ریسکزدایی و سیاستزده تغییرات زنجیره تأمین، کریدور جدید میتواند به عنوان ابزاری برای ارتقای انعطافپذیری استراتژیک، دوستی و همکاریهای فنی، به ویژه برای قدرتهای میانی تلقی شود.