«فریدون فروغی» برخلاف ظاهر جدیش، شوخ‌طبع بود

خبرگزاری ایسنا پنج شنبه 13 مهر 1402 - 13:56
بی‌دلیل نیست اگر فریدون فروغی را آدمی جدی بدانیم و تا حدودی حسی غم‌ناک را در او و آثارش بیابیم، بدون اینکه لازم باشد هیچگاه او را دیده باشیم؛ به هر حال حقیقت این است که روزگار با فروغی هم همچون بسیاری دیگر از هنرمندان ایرانی، خوب تا نکرد. هنرمند توانایی که جزو پیشتازان موسیقی راک در ایران بود ولی هیچگاه آنگونه که باید نتوانست کار کند، بااین حال می‌گویند که باوجود ظاهر جدی که داشت، فردی شوخ‌طبع بود؛ گویی که به سختی‌های زندگی پوزخند می‌زده است.

آثار فریدون فروغی را که بشنوید شاید برای شما به نوعی یادآور فرهاد مهراد باشد؛ چه بسا که زمانی هم پس از انتشار دو اثر «آدمک» و «پروانه من» با موسیقی تورج شعبان‌خانی و به شهرت رسیدنش، به او خرده گرفتند که سبک فرهاد را تقلید می‌کند اما حقیقت این است که «فریدون فروغی»، فریدون فروغی است و موسیقی ما تنها یک فریدون فروغی داشته و خواهد داشت.

فروغی را شاید بسیاری از ما با آهنگ «نیاز» و بیشتر با «یار دبستانی من» بشناسیم، دو قطعه‌ای که به تنهایی مهر تأییدی است بر امضای او در موسیقی. درحقیقت این دو قطعه، مفهومی متفاوت از یک دیگر دارند ولی فروغی به گونه‌ای آنها را خواننده که در «نیاز» اشک شنونده را در جهتی عاطفی درمی‌آورد و در «یار دبستانی من» شور و حالی حماسی به او می‌بخشد و قطعا که چنین امری راهی بجز لمس شعر و بن‌مایه اثر با گوشت و خون ندارد.

فریدون فروغی اما همچون فرهاد مهراد، نه قبل از انقلاب آنگونه که باید کار کرد و نه بعد از انقلاب و آنقدر مجبور به گوشه نشینی و انزوا شد که او هم در پایان به زبان عامیانه دق کرد.

 فروغی در مصاحبه‌ای در بحبوحه انقلاب ۵۷ درباره وظیفه هنرمندان در شرایط حساس جامعه گفته بود: «در هر مملکتی همه نوع موسیقی باید باشد و هر کسی از هر موسیقی که می‌خواهد باید بتواند لذت ببرد. این دلیل نمی‌شود که یک نفر بخواهد ایده‌ای که خودش دارد را به دیگران تحمیل کند. مسئله‌ای که برمی‌گردد به شرایط فعلی ما. الان خیلی‌ها اعتراض می‌کنند که چرا هنرمندان ساکت هستند. من فکر نمی‌کنم که به هنرمند بتوان تأکید کرد که شما باید فلان کار را کنید. چون هنر به احساس آدم بستگی دارد. هیچوقت نمی‌توان گفت در شرایط فعلی چه نوع موسیقی باید برای مردم ارائه کرد. چون هنر به احساس آدم بستگی دارد. امکان دارد هنرمندی احساسی نداشته باشد که بتواند در شرایط فعلی کاری کند. ما باید صبر کنیم تا هنرمندانمان آن احساسی که دلشان می‌خواهد بگیرند و آن وقت صد درصد کارهای خوبی را ارائه خواهند کرد.»

فروغی می‌خواند که «لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره» اما با این حال تا آنجا که توانست جنگید و تلاش کرد که بتواند بخواند و کار کند و سال‌های ۷۸ و ۷۹ در کیش یک کنسرت برگزار کرد و در همان کنسرت‌ها گفت که «راه همیشه پیداست؛ چراکه انسان باید فقط انسان باشد. اگر آدمی بتواند این را درک کند مشکل خاصی پیش نخواهد آمد».

خود می‌خواند که «این قوزک پا دیگه یاری رفتن ندار» و سرانجام هم قوزک‌های پاهایش برای همیشه در ۵۰ سالگی از حرکت ایستادند و میان بیم و امید رها شد و یا سوگواری طرفدارانش در بیمارستان و شمع‌های روشن آنها به خانه ابدیش بدرقه شد.

انتهای پیام

منبع خبر "خبرگزاری ایسنا" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.