چیزهای زیادی در دنیا هست که هنوز شناختی از آن ها نداریم، امری که به ویژه در خصوص روان انسان صدق می کند. برای مثال، آیا می دانستید که بهتر است خریدهای خود را زمانی که حال روحی خوبی ندارید، انجام دهید؟
بیشتر بخوانید: با این تست روانشناسی سن ذهنی خود را محاسبه کنید!
تحقیقات نشان داده ما در زمان شادی، بر اساس شم و حس درونی خود تصمیم گیری می کنیم، اما هنگام غم، اغلب بیشتر از از منطق و تفکر تحلیلی خود بهره می گیریم. به همین دلیل است که آدم ها بسیاری از اعمال مجرمانه ی خود را در حالت سرخوشی مرتکب می شوند و تا قبل از انجامش متوجه دیوانه وار بودن آن نیستند. به گفته ی محققان، به طور کلی تصمیماتی که در زمان غم گرفته می شوند، در دراز مدت بهترند.
تصور کنید زن یا مرد زیبایی را ببینید که آنچنان بی عیب و نقص است که شاید یک حلقه ی نورانی هم بالای سرش داشته باشد، اما یکباره با سر به هوایی درون یک چاله ی پر از گِل بیافتد. به جای آنکه از او روی برگردان شوید، برعکس، مجذوبش خواهید شد و چه بسا که عاشقش هم شوید.
در روانشناسی به این پدیده «اثر زمین خوردگی» (Pratfall Effect) گفته می شود که بر اساس آن، وجود نقص در یک شخص یا پیرامون او بر احساسات ما نسبت به آن شخص تأثیر می گذارد. با این حال، این تنها در صورتی رخ می دهد که از قبل اندکی حس همدلی نسبت به آن شخص داشته باشید. بنابراین میل ما به بی نقص بودن چیزی جز اتلاف انرژی نیست چون داشتن اندکی عیب و نقص مشکلی ایجاد نمی کند.
اگر می خواهید رابطه ی خود را با اعضای خانواده، دوستان یا همکاران تان تقویت کنید، با یکدیگر آواز بخوانید، ورزش کنید و دیگر فعالیت هایی انجام دهید که به شکل هماهنگ انجام می شوند. دانشمندان پی برده اند چنین فعالیت هایی باعث ایجاد احساسات مثبت می شودند (حتی اگر از خود فعالیت لذتی نبرید) و موانع روانشناختی را کنار می زنند، امری که باعث نزدیک تر شدن اعضای گروه به یکدیگر می شود.
کلمات نوشته شده در تصویر بالا را بخوانید. چشمان تان را ببندید و سعی کنید همه ی ۹ کلمه ای که خوانده اید را به خاطر آورید. چند تا از آن ها را توانستید به یاد آورید؟ حالا به تصویر بعد نگاه کنید و عکس آن ۹ کلمه را پیدا کنید. احتمالاً نمی توانید هر ۹ کلمه را نام ببرید اما نتیجه ی کار در هر صورت بهتر از بار قبل خواهد بود.
دلیلش این است که کار تشخیص در مقایسه با به خاطر آوردن، به تلاش کمتری نیاز دارد. به همین دلیل است که توصیه می شود متون مختلف را با تحریک فعالیت مغزی خود به خاطر بسپارید.
اگر بدانید که چطور کاری را به خوبی انجام دهید، احتمالاً آن را در حضور دیگران به مراتب بهتر انجام خواهید داد. به این پدیده «تسهیل اجتماعی» (Social Facilitation) گفته می شود و معمولاً در ورزشکاران دیده می شود که در برابر انظار عمومی عملکردی بهتر از تمرینات شان دارند. برعکس، اگر کاری باشد که تجربه ی کمی در انجامش داشته باشید، وجود تماشاچی عملکرد شما را بدتر خواهد کرد. به همین دلیل بهتر است که تمرینات خود را بدون حضور تماشاچی انجام دهید.
تصور کنید زنی دارد با یک کیسه پر از سیب از خیابان عبور می کند که یکباره کیسه پاره می شود و سیب ها روی زمین می ریزد. مردی که از کنار زن در حال عبور است، برایش متأسف می شود اما کمکی به او نمی کند. چرا این کار را نکرد؟ بیشتر ما آن مرد را تنبل، بی تفاوت، یا بی ادب می دانیم.
حالا تصور کنید که شما آن کسی بودید که از کنار این زن عبور می کرد اما برای کمک به او توقف نکرد. چرا این کار را نکردید؟ احتمالاً به این خاطر که عجله داشتید سر کارتان برسید یا در راه یک جلسه ی مهم بودید و دیرتان شده بود. به طور حتم اگر شرایط طور دیگری بود، به آن زن کمک می کردید.
در روانشناسی به این امر «خطای بنیادی برچسب زدن» (Fundamental Attribution Error) گفته می شود که در آن ما مقصر اشتباهات دیگران را ویژگی های شخصیتی خودشان می دانیم اما اشتباهات خودمان را تحت تأثیر عوامل خارجی. در مورد دستاوردها عکس آن رخ می دهد. اگر کسی با موفقیت در آزمونی پذیرفته شود، آن را ناشی از عوامل خارجی می دانیم، اما اگر خودمان موفق شویم، معتقدیم نتیجه ی تلاش هایمان بوده است.
تحقیقات نشان داده اغلب افراد تصویر اول که یک متن ۵ خطی است را سریع تر از تصویر دوم می خوانند که همان متن است اما در آن طول خطوط کوتاه تر و تعداد خطوط هم تقریباً ۲ برابر شده است. برای دستیابی به بهترین سرعت خوانش، هر خط باید حدود ۱۰۰ کاراکتر طول داشته باشد.
اما اگر شخص امکان انتخاب بین پاراگراف بلندتر یا پاراگراف کوتاه تر را داشته باشد، احتمالاً پاراگراف کوتاه تر را انتخاب می کند. اغلب افراد متنی را ترجیح می دهند که هر خط آن بین ۴۵ تا ۷۴ کاراکتر داشته باشد.
پرینتر محل کارتان یا هر وسیله ی دیگری که در آنجا برای کار خود استفاده می کنید را به خاطر آورید. بیشتر ما این وسایل را طوری به یاد می آوریم که گویی از یک زاویه ی نسبتاً بالا، طوری که جلو و کناره های وسیله قابل مشاهده باشد، آن ها را می بینیم. به این امر «زاویه دید استاندارد» (Canonical Perspective) گفته می شود. محققان زمانی به این پدیده پی بردند که از شرکت کنندگان پژوهش خواستند یک فنجان بکشند و تقریباً همه آن را از این زاویه کشیدند.
تصویر بالا خطای دید معروف «پونزو» (Ponzo Illusion) را به تصویر می کشد که اولین بار در سال ۱۹۱۳ به دنیا معرفی شد. گرچه اینطور به نظر می رسد که خط نارنجی بالایی بلندتر از خط نارنجی پایینی است، اما در حقیقت، این دو خط هم اندازه اند. این امر به این دلیل رخ می دهد که خط بالایی از خطوط عمودی تصویر بیرون زده، اما خط پایینی به خطوط عمودی نرسیده است. همین امر سبب می شود که ذهن مان تصور کند خط بالایی بلندتر از خط پایینی است، در حالی که در واقعیت هم اندازه هستند.