آوی مئیر، روزنامهنگار اسرائیلی و سردبیر هفتهنامه جروزالمپست، در روز شنبه (۷ سپتامبر)، مقاله با اهمیتی نوشته است. به تعبیر او:«واقعه صبح شنبه، بزرگترین تراژدی شکست اطلاعاتی و نظامی در تاریخ نیم قرن گذشته اسرائیل، بلکه در تاریخ ۷۵ساله از زمان تاسیس اسرائیل است.»
آوی مئیر به کتاب ایوب از عهد عتیق استناد کرده است. ایوب به یهوه خداوند یهود میگوید:«از آنچه از آن هراس داشتم بر سرم آمد.* مطمئن و آرام نبودم* و پریشانی مرا فراگرفت.» (باب ۳ ایات ۲۵ و ۲۶)
از سوی دیگر از بُعد تاثیرگذاری او این روز را با یازدهم سپتامبر در آمریکا و انهدام برجهای دوقلوی تجارت مقایسه کرده است. همانگونه که یازده سپتامبر به تعبیر او فضای سیاسی و اجتماعی آمریکا و غرب آسیا و بلکه نظرگاه دولتها و ملتها را تغییر داد، روز واقعه نیز چنین ظرفیتی دارد، دیگر بعد از روز شنبه هفتم اکتبر اسرائیل مانند سابق نخواهد بود.
چنان که میدانیم، اسرائیل همواره از دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی خود، از موساد و شینبت بهعنوان تواناییهای ممتاز خود یاد کرده است. در واقع بسیاری از نخستوزیران و وزیران اسرائیلی از همین سازمانها و نیز سازمان نظامی به دولت آمدهاند. میتوان گفت همواره دولت اسرائیل وجه غالبش نظامی-امنیتی بوده است. افزون بر آن، شاهد همکاری نزدیک و بلکه فرماندهی مشترک موساد و سیا بودهایم. شاید بهتر از هرکسی مایک پمپئو، وزیر خارجه سابق آمریکا و رئیس سابق سیا در کتاب خاطرات و زندگینامه خود به این موضوع اشاره کرده است. او حتی از روابط خصوصی و نزدیکی دیدگاه خود به عنوان صهیونیست -مسیحی با یوسی کوهن، رئیس موساد یاد کرده است. در واقع سیا و موساد در منطقه غرب آسیا، اتاق فکر و فرماندهی مشترک داشته و دارند.
بدیهی است که دستگاه اطلاعاتی برخی کشورهای عربی منطقه نیز در همین حال و هوا پرواز میکنند؛ و سرانجام هزاران مامور خبرچین که در سازمانهای فلسطینی نیز رخنه کردهاند و نهایتاً تجهیزات بسیار مدرن نظارت بر منطقه غزه و همینطور شهرکهای یهودینشین اطراف غزه، حال چگونه مجموعه سازمانهای اطلاعاتی و امکانات مدرن رصد کردن زمین و هوا و دریا، در خواب بودند و ساعت ششونیم صبح شنبه، فلسطینیها، به روایت اسرائیل بیش از دو هزار راکت به سوی شهرهای عسقلان و سدیروت و حتی تلآویو، پرتاب کردند؟ چگونه گردانهای جهادی توانستند به درون شهرکها نفوذ کنند؟ و عملیات را در ۵۰ نقطه سازمان دهند؟ چگونه این گردانها به پایگاه نظامی «کفّار عزّه» حمله کردند و نظامیان اسرائیلی را به قتل رساندند و یا اسیر کردند؟
نتانیاهو چنانکه روزنامه هاآرتص روایت کرده، با تاکید گفته است: «ما با یک جنگ تمامعیار روبهرو هستیم. این جنگ است، عملیات نیست.» بسیار خوب اگر حماس و جهاد اسلامی توانستهاند یک جنگ تمامعیار را سازمان بدهند، این جنگ که کار یکی دو روز و یک هفته و یک ماه نیست. نیاز به ماهها برنامهریزی دارد. شاید به همین دلیل گزارشگر بیبیسیفارسی، از سفر رهبران حماس در مدت یکسالونیم گذشته به ایران و بیروت، برای هماهنگی همین جنگ تفسیر میکرد!
البته چنین تفسیری که میخواهد نقش ایران و یا حزبالله را پررنگ نشان دهد در بطن خود دستکم گرفتن رهبران و مجاهدان فلسطینی است. مثل همان تحلیلی که به جای اینکه مجاهدان حوثی در یمن را درست بشناسد و راز و دلایل مقاومت و جهاد مردم یمن را بفهمد، به تفسیر آسان پناه میبرد، که ایران در پس صحنه یمن است!
واقعیت این است که فلسطینیها تغییر کردهاند. دیگر فلسطینیها را با مدل سازمان الفتح نمیتوان سنجید و تفسیر کرد. تغییر دیدگاه فلسطینیها، از الفتح تا حماس و جهاد اسلامی، موجب تغییر در ساحت فلسطین شده است. اعضاء سازمان الفتح، برای بسیاری از آنان، فلسطین یک بهانه برای زندگی مرفه و تجارت بوده است. مجاهدان حماس و جهاد اسلامی برای فداشدن آمادهاند. زندگی آنان مساوی با آرمان فلسطین است.
نتانیاهو، در روز سخنرانیاش در اجلاس عمومی سازمان ملل متحد، باز هم تکهمقوایی و ماژیک قرمزی در دست داشت. تا کریدور هند تا اروپا از طریق امارات- عربستان، اسرائیل را از روی نقشه نشان دهد. به نظر میرسد اگر تا سال آینده دولتش بماند، که بعید به نظر میرسد، میبایست بر همان تکه مقوا، موشکها و راکتهایی را نقاشی کند و نشان دهد که از غزه به سوی تلآویو یرتاب شدند و طرح صلح ابراهیم و نیز کریدور را تحت تاثیر قرار دادند. نتانیاهو در کتابش: «جایی زیر آفتاب»، از خاورمیانهای سخن گفته بود که اسرائیل مرکز آن است. مطابق آرزوی او اسرائیل در خاورمیانه مانند آمریکا در جهان است. به همه کشورهای منطقه علم و صنعت و کشاورزی و سیاست میآموزد!
روز واقعه به نتانیاهو و دولت او آموخت که سرکوب و اشغال و تحقیر یک ملت دوام نمییابد. ملت فلسطین مثل چراغ صاعقه میدرخشد و به تعبیر حافظ: چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد!
21302