اخیراً سه فیلم کمدی «فسیل»، «شهر هرت» و «هتل» در سینمای ایران به فروش خیلی زیادی دستیافته است، در این گزارش قصد داریم محتوای این سه فیلم را بررسی کنیم.
فیلم فسیل به یکی از فیلمهای پرفروش تاریخ سینمای بعد از انقلاب ایران تبدیل شد، فیلمی که بسیار سروصدا کرد و با نقدهای مثبت و منفی زیادی نیز مواجه شد.
البته این پرفروش بودن تنها نباید به تعداد بلیتها برگردد، چون این بار با بلیت ۶۰ هزارتومانی در نظر گرفتهشده است، درحالیکه فیلمهای پرفروش قبل از آن، با رقم کمتری بوده است و درستتر این است که تعداد افراد در نظر گرفته شود تا میزان استقبال از یک فیلم مشخص شود، ولی در تمام دنیا شرایط همینگونه است، البته باید ذکر کرد که هیچ کجا مانند کشور ما تا این حد نوسان در قیمت بلیت وجود ندارد.
فسیل داستان سه دوست را روایت میکند. دوستانی که پیش از انقلاب با یکدیگر یک گروه موسیقیای را تشکیل دادهاند که بهتازگی معروف شده و در حال پا گرفتن است. این گروه سه نفرِ شامل اسی با بازی بهرام افشاری، سعید با بازی هادی کاظمی و صفا با بازی ایمان صفا میباشد.
این گروه در مسیر شهرت و معروفیت خود با چالشهایی روبرو میشوند که تلاش میکنند آنها را از سر راه خود بردارند و درست در زمانی که به نظر میرسد نوبت موفقیت آنها رسیده است، همهچیز با به کما رفتن اسی و اتفاقات پس از آن در ایران خراب میشود.
اولین موضوعی که با تماشای فسیل بهشدت جلبتوجه میکند، مدتزمان طولانی آن است. فسیل یک فیلم یک ساعت و چهلوپنج دقیقهای است، درحالیکه اصلاً برای این مدتزمان برنامه ندارد.
درواقع فیلم فسیل بیش از توان خود کش آمده است که میتواند مخاطب را از جایی به بعد کلافه کند. فیلمنامه فسیل نه قصه و نه ایده مناسبی برای این مدتزمان دارد. بنابراین فیلم از جایی کمی خستهکننده میشود و مخاطب در انتظار پایان آن مینشیند. این احساس طولانی بودن فیلم دلایل زیادی دارد.
فیلم کمدی شهر هرت که برای فروش هرچه بیشتر در گیشه، دست به انتخاب بازیگرانی همچون؛ پژمان جمشیدی و شبنم مقدمی زدهاست، محتوای ارزشمندی ندارد و داستان قدیمی و پر اغراق ناعدالتی اجتماعی را بیان میکند. در این فیلم، درست مثل یک شهر هرت واقعی، دزدان خرده پا دستگیرشده و سارقین حرفهای آزادانه در شهر میچرخند.
پرویز و پرستو، خواهر و برادری هستند که سعی دارند از راههای خلاف کسب درآمد کنند. پرستو دوست دارد تا ۴۴ سالش نشده ازدواج کند ولی نامزدش به جرم اختلاس در زندان است. وحید، نامزد پرستو، باید جریمه سنگینی بپردازد، چراکه به سلطان سکه معروف شده و جرمش سنگین است. پرستو نقشهای میکشد و برای پرویز، یک آمبولانس نعشکش تهیه میکند تا بهوسیله آن به سراغ مردههای پولدار شهر رفته و با جا زدن پرستو به جای همسر صیغهای آنها، از خانواده متوفی اخاذی کنند. در یکی از این اخاذیها، پرستو متوجه میشود که شخص موردنظر نمرده و بهصورت نمادین مجلس ترحیمی برای او گرفتهاند. پرستو و پرویز به سراغ این شخص، یعنی سالار، میروند و به خاطر حفظ راز او، طلب پول میکنند. سالار که از دست افراد یک موسسه خیریه فرار کرده به آنها وعده میدهد که در صورت رازداری و پناه دادن به او، به این خانواده ۲ میلیارد بدهد. پرویز و پرستو از سالار نگهداری میکنند و در کارها همراه او هستند تا اینکه سالار آنها را به پلیس لو داده و با دلارها متواری میشود.
این فیلم تجاری، ناهنجاریهای اجتماعی زیادی دارد که در بین آنها، اشاره به شوخیهای جنسی و استفاده از کلمات رکیکی که برای خنداندن مخاطب استفاده میشود، به چشم میخورد.
از آنجایی گه این فیلم تازه اکران شده است، هنوز نقد خوبی از آن در دسترس نیست، بنابراین به نظرات مخاطبان پرداختهایم.
بخش مهمی از مخاطبان در بخش کامنتهای مربوط به این فیلم در اینستاگرام از جنس کمدی، موقعیتها، بازیها و … ابراز رضایت کردهاند و فقط بعضی از آنها نسبت به حضور بیشازحد پژمان جمشیدی در آثار کمدی گلایه دارند.
مخاطبانی که از فیلم خوششان آمده در بخش کامنتها نوشتهاند: «بعد از چند سال یه کمدی واقعی دیدم.»، «انتظارها رو از یه فیلم کمدی برآورده میکنه.»، «کاملا احترام میذاره به شعور مخاطبهاش.»، « هم بازیها و هم موقعیتها عالی بود. پژمان جمشیدی و محسن کیایی واقعا خندهدار بودن.» و …
بعضی مخاطبان هم درباره بازیها و حضور مستمر پژمان جمشیدی در کمدیهای مختلف نوشتهاند، عدهای انتقاد کردهاند و در مقابل برخی از مخاطبان بازی پژمان جمشیدی را جزو نقاط مثبت فیلم دانسته و نوشتهاند: «منم از بازی تکراری جمشیدی خوشم نمیاد اما اینجا اگه هرکی دیگه بود مسخره بازی میکرد.»، «جمشیدی تو هر فیلمی باشه واقعا خندهداره.»
در بعضی کامنتها نکاتی درباره فیلمنامه این اثر نوشتهشده است. یک نفر کامنت گذاشته و نوشته : «فیلمنامه متوسط بود اما انصافا خندیدیم.» مخاطب دیگری نوشته: «شاید در کل داستان جالبی نباشه اما سرگرم کنندهاس و خندهدار.» بعضی هم از داستان و فیلمنامه تعریف کرده و نوشتهاند: «اتفاقاً برخلاف خیلی از فیلمهای کمدی، فیلمنامه خوبی داشت و درست هم به نتیجه رسید.»، «توی ده سال اخیر کم داشتیم فیلمی بدون مسخرهبازی بسازن و داستان بامزه داشته باشه.»
بعضیها از شکلگیری موقعیتهای کمدی در این فیلم نوشتهاند: «درسته که بعضی موقعیتها زیاد واقعی نبود اما یه کاری نمیکنه شعورمون بر بخوره.»، « کمدی موقعیت به معنای واقعی. اصلا خبری از لودگی نبود توش.» و ….