تصویر رویینتن اسرائیل و به تبع آن بلوک غرب در صحنه نظامیگری شکسته است، اما رویینتنی آنها در عرصه رسانه هم باید بشکند تا فتح نهایی حاصل شود و بتوان گفت که در عرصه نظم بینالمللی، گردش محسوسی رخ داده است. غرب درباره افغانستان دروغ گفت، درباره عراق دروغ گفت، درباره کویت دروغ گفت و درباره سوریه و سودان و لیبی هم دروغ گفت؛ همچنان که خارج از مناطق اسلامی و عربی، از سالها پیش درباره صدها رویداد مختلف در جایجای دنیا دروغ گفته بود.
این بار، اما نبرد طوفانالاقصی یا جنگ اکتبر ۲۰۲۳ غزه، یک تفاوت عمده با موارد قبلی دارد. پیش از این عموما چنین دروغهایی بیان میشدند تا پیشزمینهای باشند برای حمله نظامی، اما اینبار رسانههای جریان اصلی در یک تاکتیک واکنشی بود که به چنین دروغهایی رو آوردهاند. یک نفر از آنهایی که در حملات ۱۱ سپتامبر دست داشتند، افغانستانی نبودند، اما این کشور مورد هجوم قرار گرفت و ۲۰ سال زیر چکمه ناتو باقی ماند. پس از سقوط صدام حسین کوچکترین اثری از سلاحهای کشتار جمعی در عراق کشف نشد، حال آنکه بهانه حمله آمریکا به عراق همین بود و آنها هنوز پایگاههای نظامیشان را در این کشور حفظ کردهاند.
۲۳ سال پیش در چنین روزهایی، در ۱۰ اکتبر ۱۹۹۰ دختری ۱۵ ساله که خود را نیره معرفی میکرد، در برابر فراکسیون حقوق بشر کنگره ایالات متحده با اشک و آه سخنانی راجعبه جنایات عراق در حمله به کویت ایراد کرد که دستمایه تبلیغاتی حمله آمریکا را فراهم کرد و دوسال بعد معلوم شد دخترک، فرزند سفیر کویت است و هرچه میگفت نمایشی دروغین بود. دروغهای رسانههای غربی و دستگاه دیپلماسیشان که هرکدام زمینهساز زیر و رو شدن سرنوشت یک ملت برای چند دهه و چند نسل بودهاند، یکی دوتا نیست، اما نهتنها این روند متوقف نشده یا لااقل کاهش پیدا نکرده، بلکه هر روز با اعتمادبهنفس بیشتری دنبال میشود.
اگرچه رسانههای غربی پرتعداد و باسابقه و به لحاظ فنی قوی هستند، اما دلیل اینکه دروغهایی تا این اندازه واضح تا به حال اساس کار آنها را بر هم نزده، صرفا به مهارت فنیشان برنمیگردد، بلکه قدرت اصلی این رسانهها از میدان تامین میشود. در یک عبارت ساده و سرراست میشود موضوع را چنین توضیح داد که آنها همیشه رسانههای طرف برنده دعوا بودهاند و برای همین سخنشان و جهتگیریشان اعتبار بیشتری پیدا میکرد.
درمورد بهخصوصی مثل طوفانالاقصی، نقشه از پیش تعیینشدهای وجود ندارد تا آن رسانهها، اندیشکدهها و دیپلماتهای غربی بدانند که در موضعگیریهایشان اصطلاحا کدام سمت بایستند تا هم ضربه حیثیتی نخورند و هم منافعشان تامین شود. اولین واکنش به چنین اتفاقاتی آن بود که طوفان الاقصی را با حملات ۱۱ سپتامبر همانندسازی کنند تا از حماس تصویری شبیه القاعده ساخته شود. این مدل فقط روی ذهن کسانی کار میکرد که از قبل تصمیم گرفته بودند ضدفلسطین و طرفدار اسرائیل باشند و دنبال دستاویزهایی برای حق دادن به خودشان میگشتند، وگرنه تفاوت رفتار القاعده با حماس از روز روشنتر است و بهعلاوه، دلایل کنشگری این دو گروه به شکلی عیان و بدون نیاز به توضیح، تفاوت دارد.
فلسطینیها و در این مورد خاص گروه حماس، به اشغالگری صهیونیستها و محاصره غیرانسانی غزه معترضند و مثل گروهک القاعده، با یک خوانش تکفیری از اسلام، به دنبال القای عقایدشان با ابزار ارعاب و زور نیستند. وقتی در همان اوایل کار دیده شد که چنین همانندسازیهایی بهراحتی جا نمیافتند، باران دروغهای رسانهای نازل شد تا کار منحرفسازی افکار عمومی را تکمیل کند. همهجا جار زدند که نیروهای حماس تجاوز کردند، دختری را برهنه کردند و پشت وانت به اسارت بردند، ۴۰ کودک اسرائیلی را سر بریدند و.... واکنش رسانههای غربی، دستگاههای دیپلماسی غرب و اندیشکدههای روابط بینالملل اروپا و آمریکا به اتفاقات پس از طوفان الاقصی بسیار گسترده، افراطی، نسنجیده، عصبی و رسواکننده است که همه اینها به غافلگیر شدن جهان غرب و نداشتن یک نقشه راه مشخص برای موقعیتی اینچنینی برمیگردد.
اما چرا وضع به اینجا رسید؟ قضیه به یک دوگانه متناقض برمیگردد که سویههایش بهطور همزمان و با یک همپوشانی ناهمساز برای بلوک غرب رخ نمودهاند. رژیمصهیونیستی بخش قابل توجهی از موجودیت نامشروع خود را مرهون تصویر قدرتمند و بادوامی میداند که قصد دارد از خودش بسازد و تکدفاع نیروی مقاومت این تصویر را در هم میشکند. حالا طلسم شکسته است و تصویر رویینتن اسرائیل فرو ریخته و خیلیها همین موضوع را بزرگترین دستاورد عملیات اخیر مقاومت فلسطین میدانند، درحالیکه اسرائیل برای همدل کردن افکار عمومی جهان به مظلومنمایی هم نیاز دارد.
چیزی که کار اسرائیلیها را سخت میکند، به اجرا گذاشتن همزمان مرثیههایی برای مظلومنمایی در برابر حماس و حفظ ژست مقتدر این رژیم است و وضعیت دوگانه متناقضی که از آن صحبت شد، چیزی جز همین نیست. رسانهها و دولتمردان غربی برای مواجهه با چنین وضعیتی در عمل چه کردند؟ هر نوع تجمعی برای حمایت از مردم فلسطین در آلمان، فرانسه، انگلستان و بسیاری از کشورهای دیگر غربی ممنوع شد. اینستاگرام متون و تصاویری که راجعبه غزه و فلسطین هستند را بهشدت سانسور میکند و در عوض دست رسانههای جریان اصلی را کاملا باز گذاشته تا هرچه خواستند در دفاع از اسرائیل بگویند و راوی اصلی ماجرای آنها باشند. از آن سو اتحادیه اروپا پلتفرم X یا همان توییتر را به تحریم شدن تهدید کرده، زیرا مثل اینستاگرام که مدیر آن تبعه رسمی رژیمصهیونیستی است، در جعل اخبار مربوط به نبرد غزه فعال نیست.
مجموع این قضایا وضعیت غریبی را رقم زده است. دروغ از صدر تا ذیل اخبار میبارد و ماجرا تا جایی میرود که ویدئویی بیرون میآید و خبرنگاران cnn را مشغول تمرین یک صحنهسازی از حضور جعلی در صحنه نبرد نشان میدهد، اما نه کسی در آن رسانههای سرتاپا مدعی شرمنده میشود، نه لااقل یک عذرخواهی ساده بیرون میآید. قرار است فلسطین، هم سرکوب شود و هم ظالم به نظر برسد و، چون جا انداختن چنین چیزی بیاندازه سخت به نظر میرسد، این رسانهها چارهای ندارند جز آنکه بر سر حقیقت و اعتبارشان قمار کنند و خبر جعل کنند. درحقیقت اسرائیل میخواهد همان چیزی باشد که امروز نیروی مقاومت در جایگاه آن است؛ مظلوم مقتدر. در عوض آنها جایگاهی پیدا کردهاند که حس میکنند به لحاظ تبلیغاتی برایشان خطرناک است؛ زبون و ظالم.
مروری کردهایم به رویکردی که رسانههای غربی در قفای دستگاههای دیپلماسی این کشورها طی چند روز گذشته اتخاذ کردهاند تا بهرغم شکستن آن تصویر رویینتن نظامی از اسرائیل، لااقل این رژیم را و بهطور کل بلوک غرب را به لحاظ تبلیغاتی و رسانهای همچنان رویینتن نگه دارند. البته از یادآوری مجدد این حقیقت نباید صرف نظر کرد که تمام اقتدار آن رسانهها به قدرت فنیشان برنمیگردد و بخشی از کار، تابهحال معطوف به برتری موضع آنها در میدان بوده است. به عبارتی آنها، چون رسانههای طرف برنده دعوا بودند، حرفشان شنیدنیتر بود و خطایشان بیشتر نادیده گرفته میشد، اما ممکن است این میزانسن در آینده نزدیک بههم بخورد.
نیمهشب شنبهای که طوفان الاقصی رخ داد، فیلمی از رزمندگان مسلح مقاومت منتشر شد که سوار بر خودرویی بودند و یک زن جوان بیهوش را با لباس زیر حمل میکردند. هزاران نفر (ازجمله توییتریهای عرب و فمینیستهای عرب) بدون اینکه هیچ اطلاعات اضافهای جز همین ویدئو داشته باشند، خبر دستگیری این زن جوان اسرائیلی-آلمانی به نام شانی لوک، تجاوز گروهی به او و سپس قتل او توسط نیروهای مقاومت را پذیرفتند. منبع خبر چیست؟ هیچ منبعی وجود ندارد. فقط حدس و گمان در شبکههای اجتماعی است. با اینحال حتی سازمانهای رسانهای بزرگ هم این خبر را گزارش کردند و آن را پذیرفتند و عقبنشینی تدریجی از آن زمانی آغاز شد که تاثیر اصلیاش را گذاشته بود.
بهعنوان مثال روزنامه آمریکایی لسآنجلس تایمز در ۹ اکتبر مقالهای تحلیلی منتشر کرد با عنوان «چه کسی مسئول حمله حماس به اسرائیل است؟ این بحث در حال خارج شدن از کنترل است.» در نسخه اصلی مقاله، نویسنده آمریکایی، جونا گلدبرگ درمورد جنایات تجاوز جنسی توسط مقاومت حماس صحبت میکند، اما عصر همان روز، روزنامه با انتشار یادداشتی جانبی، اشاره به تجاوز جنسی را حذف کرد و در توضیح ضمیمه آن یادداشت عصرانه آمده بود: «نسخه قبلی این مقاله نشان میداد تجاوزی جنسی در این حملات رخ داده، اما چنین گزارشهایی تایید نشده است.» حتی رسانههای رژیمصهیونیستی به رهبری تایمز اسرائیل که اکثر رسانههای غربی از آنها اخبار جنایات جنسی را گزارش میکردند، بدون ارائه هیچگونه شهادت و تاییدی اعلام کردند که «بیم وقوع جنایات و خشونتهای جنسی» وجود دارد. مدتی بعد حتی معلوم شد که این دختر جوان زنده است و کشته نشده. نکته شگفت، اما اینجاست که سایبریهای حامی اسرائیل، همچنان روی خبر دروغی که علنا دروغ بودنش مشخص شده، بهعنوان سندی بر خشونت جنگی حماس تاکید میکنند.
انتشار خبر کشف اجساد ۴۰ کودک سربریده اسرائیلی احتمالا میتواند نمونهای بارز از «تبلیغات دروغین جنایت» باشد که تا سالها بهعنوان شاهد مثال بتوان به آن مراجعه کرد. نمونهای که هر بار استفاده از اخبار جعلی برای تحریک قتل و قتلعام را مرور میکنیم، میتوانیم سراغ آن برویم. در این مورد بهخصوص میدانیم که اولین منبع خبر چه کسی بوده است. کانال اسرائیلی «آی ۲۴ نیوز»، در نسخه انگلیسی (آن زمان فرانسوی) خود، روز سهشنبه مدعی شد جنگجویان حماس در حملهای ۴۰ نوزاد اسرائیلی را کشتند و اکثر آنها را در شهرک کفارعزا واقع در مرز با نوار غزه سر بریدند. خبرنگار این کانال، نیکول زدک، در گزارشی که از کفارعزا تهیه کرده است، از سربازان ارتش اشغالگر نقلقول کرد که کودکانی را با سر بریده دیده است. همه بهطور هیستریک این خبر را گزارش کردند تا اینکه به یک «حقیقت مطلق» تبدیل شد و شعارهای تحریکآمیز برای نابودی نوار غزه را بلندتر کرد. تعداد بازدیدهای این ویدئو تنها در پلتفرم X از ۱۱ میلیون مورد فراتر رفت و وقتی خبرنگار آن کانال به دروغ بودن ادعایش، معترف شد تعداد بسیار بسیار کمتری از افراد تکذیبیهاش را دیدند.
دهها رسانه غربی این ادعا را منتشر کردند. بیل ترو، خبرنگار روزنامه بریتانیایی ایندیپندنت و کارشناس پوشش امور منطقه، ابتدا در حساب کاربری خود توییتی منتشر کرد که در آن نوشته بود: «سربازان امروز در حال نبش قبر اجساد از خانههای کفارعزا در نزدیکی حصار مرزی با غزه بودند. یکی از افسران اصلی به من گفت که آنها اجساد زنان و کودکان را با سرهای بریده پیدا کردند.» پس از سیل انتقادات به دلیل انتشار خبری درمورد جنایتی به این بزرگی بدون تایید آن، ترو این توییت را حذف کرد. اما صبح چهارشنبه، روزنامه ایندیپندنت جلدی را منتشر کرد که کل صفحه اول را با این عنوان پر میکرد: «آنها زنان و کودکان را سر بریدند، ما کودکان را دیدیم که کشته شدند. دیدیم که بوی مرگ میپیچید.» اینبار هم روزنامهای که از صحت این اطلاعات مطمئن نبود، ترجیح داد آن را در صفحه اولش بهطور برجسته کار کند.
درحالیکه درگیریها بین ارتش رژیمصهیونیستی و نیروهای مقاومت فلسطینی ادامه دارد، کشورهای اروپایی که اجازه برگزاری تظاهرات به طرفداران اسرائیل را بدون هیچ محدودیتی میدهند، در نقطه مقابل ممنوعیتهای مختلفی را برای تظاهرات همبستگی با فلسطین اعمال میکنند. تظاهرات همبستگی با فلسطین در فرانسه و آلمان به دلیل «تشکیل تهدیدی برای نظم و امنیت عمومی» مجاز نخواهد بود و در هلند هم در تظاهرات طرفداران حماس مداخله خواهد شد. سوئلا براورمن، وزیر کشور بریتانیا هم اعلام کرد که ممکن است اهتزاز پرچم فلسطین در برخی شرایط در این کشور قانونی نباشد. به عبارت دقیقتر، قانونی که پیش از این به فلسطینیها چنین حقی را میداد، اکنون با بهانههایی کاملا عجیب زیر پا گذاشته میشود. البته با وجود این ممنوعیتها، چند راهپیمایی و تجمع در برخی شهرهای فرانسه برای حمایت از مردم غزه برگزار شد و گزارشهایی هم مبنیبر استفاده پلیس از گاز اشکآور برای متفرق کردن معترضانی حامل پرچمهای فلسطین منتشر شده است.
برگزاری راهپیمایی همبستگی با فلسطین که در برلین برنامهریزی شده بود هم توسط مقامات امنیتی این کشور متوقف شد. گزارش شده است که حتی پلیس در بازرسیهای بدنی، جوانانی که پرچم فلسطین را مخفیانه حمل میکردند، بازداشت کرده است. در هلند هم «مارک روته»، نخستوزیر این کشور اعلام کرد شهرداران در راهپیماییهای حامیان فلسطین مداخله خواهند کرد؛ چون نگرانیهایی درباره شعارهای ضدصهیونیستی وجود دارد. به همین دلیل فعالان حامی فلسطین مجبور به تغییر مکان راهپیمایی در آمستردام به دلیل فشارهای سیاسی شدند، اما تاکید کردند از همبستگی با مردم فلسطین عقبنشینی نمیکنند.
درحالیکه بعضی از سازمانها و گروههای حقوق بشری اروپا این محدودیتها را بهعنوان حملهای به آزادی بیان و تجمع محکوم کردهاند، هیچ تغییری در سیاست دولتهای این چند کشور ایجاد نشده و هر نوع حمایت کلامی یا مکتوب از فلسطین، بهشدت کنترل، سرکوب یا سانسور میشود. این حجم از نقض آزادی بیان، چیزی که همواره جز ادعاهای اصلی جهان غرب بوده است، در دوران معاصر بیسابقه است، یعنی لااقل به شکل عیان و رسمی دیده نمیشد. این نشان میدهد که موضوع نبرد الاقصی و شکست هیمنه اسرائیل، اینبار جدیتر از هر مورد دیگر است.