یه موضوعی که برام سؤاله اینه که چند درصد آدمها جای زندگیشون ثابته؟ به نظرم توی فقرا درصد بالایی مثلا توی روستای خودشون هستند یا زیر پل خاصی هستند (مثل علی سنتوری در فیلم سنتوری) یا در محله خاصی از حاشیههای شهرها هستند. اصلا این که آدم جابجا بشه یا اسبابکشی کنه خودش یه نشانه دارا بودن هست. وقتی یه جایی آدمها ثابت باشند یه چیزی مرسوم میشه: نسیه گرفتن.
آدم فقیر و آدم دارا توی نسیه گرفتن رفتار متفاوتی دارند. آدم فقیر یه آدامس برمی داره و صدبار قسم میخوره که پولش را میارم (حتی اگه صاحب مغازه ندونه که این آدمه دچار فقر شده و خب مثل همیشه داره حساب را مینویسه اما اون آدمه میدونه که رسیده به آخر خط). اما یه آدم عادی یه خرید میکنه و میگه: بنویس به حساب! و میره. و خب تو هر ماه یا هر هفته میره حسابش را تسویه میکنه. این رفتار نسیه گرفتن اتفاقا تو پولدارها مثل بازاریها یا خیلی پولدارها بیشتره. توی اون قشر عددها هم سنگینتره.
توی این فیلم ( در دقیقه ۲۴) یه قسمتی از کتاب «اندیشه پیشرفت و تحولات جدید جامعه ایران (مجید تهرانیان)» را میخونند که در مورد همین نسیه گرفتن هست. یه آدم روستایی میاد شهر و در یک خانه سازمانی ساکن میشه اما بدبختیش بیشتر میشه مثلا میگه توی روستا بقال و خیاط را میشناختم و لااقل میتونستم نسیه بگیرم و اموراتم میگذشت اما اینجا هیچ غلطی نمیتونم بکنم (متن این فیلم اینجا هم هست). از اونجایی که یه راه ارتباطی آدمها تبادل هست، آدم وقتی نتونه وارد تبادل با آدمها بشه کمکم خودش را دور میکنه از جامعه و خودش را در سایه میبره.
*پژوهشگر و استاد دانشگاه
216126