100 نفر در مقابل سعدآباد و علیه توافق تجمع کردند. آیا از آن جمع اکنون کسانی در دولت انقلابی به خاطر نگاه انتقادی مسوولیت و منصب گرفته اند؟ بعید نیست. همچنان که دخالت در اشغال سفارت عربستان در زمان دولت روحانی برای برخی رزومه ادعای انقلابی گری در بعد از آن شد.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 20 سال پیش در هفته اول آبان 1382 مهمترین بحث سیاسی داخلی و خارجی نزدیک شدن به اولتیماتوم 9 آبان به ایران برای پذیرش پروتکل الحاقی آژنس بینالمللی انرژی اتمی بود. در فضای بعد از سقوط صدام حسین ایران انعطاف نشان داد چون مایل نبود در کانون تنش قرار گیرد.
از اسفند سال 81 که محمد برادعی به تهران آمد و درباره پرونده هستهای مذاکره کرد بحث پیوستن به پروتکل الحاقی نیز مطرح شد اما با حمله آمریکا و بریتانیا به عراق توجهها به جانب صدام معطوف شد و این تصور شکل گرفت که دست از سر ایران برداشتهاند اما سرنگونی سریع صدام حسین این مجال را به غرب داد تا به جای همکاری با ایران و موضع جمهوری اسلامی در قبال جنگ عراق عراق بر سر پرونده هستهای به تهران فشار بیاورند. در خرداد ماه هم خاویر سولانا به تهران آمد و بر خواست اتحادیه اروپا در پیوستن ایران به پروتکل الحاقی تأکید ورزید.
موضع روسیه هم مهم بود چون بر خلاف حالا با غرب زاویه نداشت یا علنی نبود و تازه سه سال از روی کار آمدن پوتین می گذشت و با غرب همسو بود یا می خواست چنین به نظر رسد. از این رو مسکو هم به تهران برای قبول پروتکل الحاقی فشار میآورد.
در پی آن بود که ضربالاجل 9 آبان تعیین شد و حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی مسوولیت پرونده را بر عهده گرفت و اواخر مهر در کاخ سعدآباد با سه وزیر خارج اروپایی توافقی صورت گرفت که ابتدا در قالب بیانیه 29 مهر و بعد در روزهای نخستین آبان اعلام شد و تصویری از جک استرا وزیر خارجه انگلستان و حسن روحانی با خندههای بلند به قبت رسید که خشم اصول گرایان را برانگیخت در حالی که در آن زمان خود روحانی اصلاح طلب شناخته نمی شد ( حالا هم البته نیست).
با این که حسن روحانی که در آن زمان نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی بود و مذاکرت فراتر از دولت خاتمی و وزارت امور خارجه جریان داشت با این حال گروهی صد نفره در اعتراض به توافق سعد آباد در مقابل محل مذاکرات تجمع کردند. کیهان نیز در آتش مخالفت می دمید تا این که ناطق نوری که در آن زمان رییس دفتر بازرسی رهبری بود تصریح کرد مذاکرات با هماهنگی در بالاترین سطح انجام میشود.
با این حال کیهان هشدار میداد که با قبول پروتکل الحاقی هم غرب دست بردار نخواهد بود. با این همه توافق صورت پذیرفت اما بر خلاف تصورات اولیه مسیر هموار نبود و کار به جایی رسید که اواخر دولت خاتمی ایران در واکنش به عمل نکردن به تعهدات چند مانور در برنامه هستهای انجام داد و بعد از آن دولت احمدینژاد روند دیگری در پیش گرفت و 10 سال گذشت تا همان حسن روحانی و این بار در مقام رییس جمهوری پرونده هستهای را دست گرفت و از شورای عالی امنیت ملی به وزارت حارجه سپرد و حاصل برجام شد و ماجراهای بعد از آن و خروج ترامپ در سال 97 و داستانهایی که خارج از این یادآوری است.
شاید اگر به این اعتراض در 20 سال قبل توجه شده بود بسیاری از معضلات اقتصادی سال ها بعد اتفاق نمیافتاد.
به اعتراض 100 نفر در مقابل سعدآباد و علیه توافق اشاره شد. آیا از آن جمع اکنون کسانی در دولت انقلابی با نگاه منتقد توافق کسانی مسوولیت و منصب گرفته اند؟ بعید نیست. همچنان که دخالت در اشغال سفارت عربستان در دولت روحانی برای برخی رزومه ادعای انقلابی گری شد.
این یادآوری هم خالی از لطف نیست که جک استرا در کتاب خاطرات خود با عنوان « کار، کار انگلیسی هاست» به این مذاکرات اشاره کرد و در پی آن تارنمای بیبیسی فارسی با او درباره آن مصاحبه کرد و در آن گفت:
- او (روحانی) هیچگونه نرمشی بهخرج نمیداد و راه چانهزنی را بهخوبی بلد بود، اما میشد با او به توافق رسید. اساس یک مذاکره خوب این است که نیاز طرف مقابل را درک کنید. ما میتوانستیم با او کار کنیم و به او اعتماد داشتیم. او هم به ما اعتماد داشت. به همین خاطر هم توانستیم به پیشرفتهای قابل ملاحظهای برسیم.
-
- سازندهترین دوره مذاکرات زمانی بود که فقط سه کشور اروپایی با ایران مذاکره میکردند، چون یوشکا فیشر، دومینیک دوویلپن و من همگی مایل بودیم به توافقی دست پیدا کنیم. من همیشه به کمال خرازی میگفتم که ما سپر انسانی ایران هستیم، چون تا زمانی که مذاکراتمان با ایران ادامه داشت، آمریکاییها نمیتوانستند آسیب چندانی به ایران برسانند. حرفم غلط هم نبود.
-
- در آن عکس (عکس استرا و روحانی درکاخ سعدآباد) دو نفر دیده میشوند که در عین حال که برای هم احترام قائلند، مشغول لطیفه گفتن هستند. یکی از دلایل احترامم برای دکتر روحانی این بود که او را فردی میدانستم که به کشورش بسیار میبالد و از اعتقاداتش دفاع میکند.
-
- بگذارید یک مثال دیگر برایتان بزنم. سرگئی لاوروف مدت زیادی است که وزیر امور خارجه روسیه است. به نظر من او آدم روراستی است و کار کردن با او راحت است. او مثل فولاد سخت است. یک ملیگرای روس است، اما میدانستید مواضعش از کجا ناشی میشود و چه میخواهد. او هم میدانست شما چه میخواهید و اگر با او مذاکره میکردید و هر دو طرف خواهان رسیدن به توافق بودند، میتوانستید به آن برسید. اما این که بگوییم او اهل نرمش بود کاملا اشتباه است. او یک آدم حرفهای است و احساس من در مورد روحانی هم همین است. اما به هیچ وجه اهل نرمش نیست. او هم به کشورش افتخار میکند و هم از آن دفاع میکند. اما به نظر من اگر ما توانسته بودیم با دکتر روحانی و آقای خاتمی به توافقی آبرومندانه برسیم، ایران با این همه مشکلاتی که در ۸ سال اخیر گرفتار آنها بوده، مواجه نمیشد.
-
- شخصا فکر میکنم او یک مقام حکومتی بسیار باشخصیت بود. همیشه میدانست درباره چه صحبت میکند، و کاملا بر موضوعات مسلط بود. او بسیار مبادی آداب بود و طبع طنز خوبی هم داشت. او یک روحانی است، روحانی ارشدی هم هست. مذاکره با او مثل مذاکره با یک اسقف است. این مسأله دو مزیت دارد، چون اولا در کارش بسیار وارد است، و ثانیا لباس روحانیت بر تن دارد. اگر با من همنسل و هممذهب باشید - من انگلیکان هستم - ناخودآگاه احترام بیشتری برای کسانی که در کسوت روحانیت هستند، قائل خواهید بود. متوجه هستید؟
- آقای خاتمی واقعا بعد از وقایع ۱۱ سپتامبر شجاعت زیادی بهخرج داد، اما من فکر میکنم احساس مردم ایران هم همین بود. در ایران چرا کسی باید از کارهای تروریستهای سنی حمایت کند؟ اما آقای خاتمی واقعا به طرف غربیها قدم برداشت. دلیل اولین سفر من به تهران هم همین بود. او ضمانت داد که تهران به آمریکا و بریتانیا در سرنگون کردن طالبان کمک خواهد کرد. اما بعد آن فاجعه دیپلماتیک پیش آمد، و جورج بوش در سخنرانیاش درباره محور شرارت، نام ایران را در کنار عراق و کره شمالی قرار داد. بعد از آن حرفها مذاکره با ایرانیها سختتر شد، چون موقعیت خاتمی در داخل نظام ایران به دست جورج بوش تضعیف شده بود. کاری که او کرد واقعا کوتهبینانه بود، و افرادی مانند جان بولتون بودند که همچنان به ضربه زدن به طرف ایرانی ادامه میدادند.
- بخشی از مشکلات ما در هنگام مذاکرات هم این بود که در واقع به نیابت از طرف آمریکا مذاکره میکردیم. ما تصمیم گرفتیم مذاکرات را در چارچوب تروئیکای اروپایی پیش ببریم، چون سه کشور اروپایی تفاهم بسیار خوبی با هم داشتند.
- ما به یکدیگر اعتماد داشتیم، و دیدگاه سیاسیمان شبیه بهم بود. علاوه بر آن، دستمان در مذاکرات کاملا باز بود. با اینکه با تونی بلر اختلاف نظرهایی داشته ام، او به من اجازه داد پرونده را شخصا مدیریت کنم و آزادی عمل بسیار زیادی داشتم. اما برخی از چیزهایی که باید در مذاکرات به ایران میدادیم را تنها از آمریکاییها میتوانستیم بگیریم، و مشکل هم از همینجا شروع شد.
- برداشت من این بود که بریتانیا در گذشته با ایران رفتار بدی داشته و احترام کافی را به این کشور نگذاشته، و عملکرد بریتانیا به تندروهای نظام ایران امکان داده که به این افکار دامن بزنند. واقعیت این است که ما در ایران خیلی محبوب نبوده ایم. اما در سفرهایم به ایران در عین حال متوجه شدم که با مردمی بسیار فرهیخته سر و کار دارم، و اگر بخت کمی یارم باشد مردم خواهند فهمید که من از مشرب فکری متفاوتی میآیم.
- در مورد حداقلهای لازم نمیتوانم نظر بدهم، چون دیگر در دولت نیستم. من جزو مذاکرهکنندگان نیستم، و نمیخواهم وانمود کنم که در جریان امور هستم. اما به نظر من پیشنهادهای مطرح شده در استانبول یا آلماتی نسبتا مناسب بودند. این پیشنهادها تفاوت چندانی با آنچه در توافق پاریس به آن رسیدیم ندارد. به نظر من مسأله اصلی این است که در زمینه بازرسیها و ضمانتهای ایمنی، و همچنین حق غنیسازی شفافیت کامل وجود داشته باشد. پس از آن به نظر من راه برای عادیسازی نسبی اوضاع باز است. اگر اراده رسیدن به توافق وجود داشته باشد، این کار شدنی است.
- جان کری در گذشته حرفهای بسیار جالبی درباره ایران زده، از جمله درباره حق این کشور برای غنیسازی اورانیوم. علاوه بر آن، کری و اوباما هیچکدام دینی به بنیامین نتانیاهو (نخست وزیر اسرائیل) ندارند.
- نباید فراموش کرد که نتانیاهو قبل از انتخاب مجدد اوباما به ریاست جمهوری چه کرد. نتانیاهو آمریکایی است. او آمریکایی- اسرائیلی است، اما در اصل آمریکایی است. او به آمریکا میرود و با اوباما گستاخانه برخورد میکند، و بعد هم در یکی از گردهمایی های انتخاباتی میت رامنی [رقیب باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته] حاضر میشود. در واقع او همه پولهایش را روی برد میت رامنی شرطبندی کرد و باخت. اوباما این موضوع را فراموش نخواهد کرد. خیلی مایه خوشحالی است که دکتر روحانی زمانی به ریاست جمهوری انتخاب شده که در آمریکا رئیس جمهوری بر سر کار است که دومین دوره حکومتش را میگذراند، قدرتمند است و وزیر امور خارجه خوبی دارد.
-
(در تورق مطبوعات 20 سال قبل و جدای موضوع هستهای گفتهای از ابراهیم بیضایی کارگردان مشهور ایرانی هم جلب توجه می کند که می پرسد کجای دنیا زمین آباد شده قیمت کمت کمتری از زمین آباد نشده دارد و مگر قرار نبود به جای قیمت دادن به زمین همه دنبال آبادانی زمین باشند و شهرداری ها را به با انتقاد گرفته بود که چرا حق حیات شهروندان را می فروشید؟)
منبع خبر "
عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.