این متن به شرح زیر است:
«در سالهای گذشته اجراهای متعددی با ارکستر موسیقی ملی ایران داشتهام. ولی علیرغم علاقهای که از همان ابتدا به ضبط این اجراها داشتم، متاسفانه حتی یک دقیقه فایل با کیفیت تصویری و یا حتی صوتی از این اجراها وجود ندارد.
چند سال پیش که برای اجرای کنسرتی به ارکستر ملی دعوت شده بودم، این دعوت را به شرطی پذیرفتم که اجرا را با هزینه شخصی فیلمبرداری کنم و در اختیار مخاطبانم قرار دهم. اما روز قبل از اجرا مدیر وقت ارکسترها با من تماس گرفتند و گفتند که با ضبط اجرا موافقت نشده!
بنده هرگز متوجه نشدم چه کسی موافق نبوده و چرا؟! و اینکه چرا نباید از اینهمه کنسرتی که طی سالهای اخیر با ارکستر ملی داشتهام، یک ویدئو، حتی به هزینه خودم در اختیار جامعه نباشد.
به هر روی…!
امروز و در دهه پنجم عمرم شاید صلاح بر این باشد تا از اجرا با ارکسترهای دولتی، بدون داشتن هیچگونه حق و حقوق و بیمه و سنوات برای خودم اعلام بازنشستگی کنم و این عرصه را به جوانترها واگذار نمایم.
به قول جناب خیام:
بنگر ز جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ!
وَز حاصلِ عمر، چیست در دستم؟ هیچ!
شمعِ طَرَبم، ولی چو بِنشستم، هیچ!
من جامِ جَمَم، ولی چو بشکستم، هیچ!»
۵۷۵۷