یک مشت اسکناس

عصر ایران سه شنبه 09 آبان 1402 - 08:31
محمد باقر مشهدی عبادی ،در طلاییه، جنگ سختی کرد و در غربتی سهمگین همراه با سه گردان دیگر محاصره شدند. تا آخرین نفس جنگید و زیر بار اسارت نرفت. آخرین پیامش به مهدی باکری در بیسیم این بود که «همانطور که قول دادیم حسین وار جنگیدیم».

محمد باقر مشهدی عبادی، فرمانده یکی از گردان‌های مهدی باکری در لشکر عاشورا بود، ماموریتی که برای او پیش‌بینی شده بود سخت بود که قبل از عملیات با یارانش اتمام حجت کرد: «هر كس هر نگرانی دارد و دل نبريده، بی‌هيچ مانع و خجالتی بازگردد،‌ من به صراحت می‌گويم كه ماموريت ما مأموريت شهادت است. ما تا آخرين نفس خواهيم ماند».

در طلاییه، جنگ سختی کرد و در غربتی سهمگین همراه با سه گردان دیگر محاصره شدند. تا آخرین نفس جنگید و زیر بار اسارت نرفت. آخرین پیامش به مهدی باکری در بیسیم این بود که «همانطور که قول دادیم حسین وار جنگیدیم».

 

یک مشت اسکناس

پس از آن با اصابت آرپی‌جی به سمت راست بدنش به شهادت رسيد. پيكر متلاشی شده باقر همراه همرزمانش در منطقه عملياتی باقی ماند.

گويی خداوند خواسته او را در وصيتنامه‌اش پذيرفته بود كه: «خوش دارم وقتی که شهید شدم جسد من را پیدا نکنند تا دیگر یک وجب از خاک این دنیا را اشغال نكنم.»

در خیبر وقتی قرار بود با هلی‌کوپتر به جزیره برود، همان ماموریت شهادت، دست در جیبش کرد و مشتی اسکناس در آورد و هلیکوپتر بلند نشده پرتاب کرد بیرون و فریاد زد: «از مال دنیا همین سی تومان را دارم». سبکبال و سبکبار رفت .

منبع:جنگ نوشته ها

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.