خبرگزاری فارس_نیلوفر مومنی؛ دوران کودکی از روزهای شیرین زندگی است و اگر دختر باشی، بزرگترین آرزویت میشود مادری. هنوز زبانت به گفتن کلمات نمیچرخد که مادر عروسکهایت میشوی، بغلت را گهواره میکنی و از عمق وجودت برایشان لالایی میخوانی.
حس عجیبی است مادر بودن. تکهای از وجودت، بیرون از تنت روی دوپای دیگر ، جلوی چشمت قد میکشد و تو با هر نفسش نفس میکشی. نمیدانم چطور میشود نفست را ببرند و هنوز روی پا بایستی؟ نمی دانم چطور میشود جلوی چشمت وجودت را تکه تکه ببینی و هنوز زنده باشی؟ فقط میدانم آنچه از مادران داغدیده غزه مانده، جسمی است بیجان که روی زمین میکشند، اما هنوز ایستاده مقاومت میکنند. داغ این نفسهای کوچک چه میکند با دل این مادران؟ چرا دنیا کور و کر شده، هیچ نمیگوید؟!
غزه همچون گلی پرپر شده است که هرلحظه با هر موشک، انفجار و هر سر و صدایی گلبرگی از گل هایش بر روی زمین می افتد.
این روزها تصاویری از غزه و اتفاقات آن را شاهد هستیم، اما هیچ چیز بیشتر از شهادت کودکان و نوزادان تازه متولد شده در آنجا قلب آدم را به درد نمی آورد.
از نوزاد هفت روزه ی تازه متولد شده ای که از هفت آسمان بر روی زمین آمده بود، همچون فرشته ها به سمت آسمان دوباره پر کشید.
پسر بچه ای که با دیدن بمباران ها و ترس ناشی از آن ها حتی توان گریه کردن هم نداشت و چند روز بعد بخاطر زهره ترک شدن به شهادت رسید.
چه اتفاقی افتاده که امروز کودکان شهدای عصر حاضرند و نقطه حمله دشمن.
اسرائیل می داند که با زدن بیمارستان المعمدانی و شهادت زنان و کودکان پا روی دم شیر گذاشته و به زودی روزی برای نابودی اش می رسد.
این روز ها دیدن فیلم ها و تصاویر کودکان دنیا را برایم تیره و تار می کند.
از همه بیشتر دیدن تصاویری اذیتم می کند که کفن به اندازه ی قد و قامت کودکان و نوزادان نیست و به ناچار آنها رو در آغوش سرد پدر، مادر، خواهر یا برادرانشان می گذارند.
تا به حال با خود فکر می کردم که شهدای دوران دفاع مقدس گمنام و مجهول الهویة بودند اما امروز دیدم که پسر به 4ساله ای که گمنام بود و بر روی بدنش کلمه ی (مجهول الهویة) هک شده است.
برای یک زن بعد از ازدواج مادر شدن بالاترین آرزویش است و اگر خدا نخواهد که به این آرزو برسد به هر دری می زند تا آرزویش محقق شود، اما بیشتر از همه این درد آورد است که پس از ۱۲ سال مادر شوی و خدا به جبران این سال های نداشتن فرزند، به یک دفعه مادر دو فرزند شوی و دو قلو به دنیا آوری.
هنوز فرزندانت راه رفتن را نیاموختند و که این همه اتفاق برایشان می افتد، بمباران، بیمارستان و در نهایت مادری که چشم به راه آمدن فرزندانش ساعتها پشت در اتاق منتظر است و از کجا میدانست که دشمن به بیمارستان هم رحم نمی کند و با زدن بیمارستان المعماری آرزوی ۱۲ ساله ات جلو چشمانت دود می شود و به آسمانها می رود.
کودک ده ساله ای که همچون جوانان شیردل رجز می خواند که تا میتوانید ما را شهید کنید و از هر قطره خون ما کودک و نوزاد دیگری همچون گل از دل سرزمین زیتون می روید.
با دیدن تصاویر شهادت کودکان بند دلم پاره می شود و ناخودآگاه خودم را جای مادری میگذارم که فرزندش را از دست داده و دلتنگش است.
این دلتنگی به قدری زیاد است که حتی دلش نمیآید فرزندش را به دل خاک بسپارد و کفن به تن کرده وی را در آغوش میگیرد تا شاید مهر مادری بتوان جان دوباره ای به فرزندش بدهد.
طبق آیه شریفه :«نصر من اله و فتح قریب» میدانیم که پیروزی نزدیک است، اما سخت تر از همه این است زمانی که روز پیروزی می رسد، مادران فرزندانشان را در کنار خود دیگر ندارند و تمامی نگاه ها به آسمان است.
گل های پرپر شده ی غزه همچون فرشتگانی بال گشودند و از آسمان نظاره گر سرزمین مادری شان هستند.
پایان پیام/