همشهری آنلاین_پریسا نوری: زمینهای این محله در بدو شکلگیری به قطعات ۵۰۰ تا ۲ هزار متری تفکیک و قرار بود محلهای اعیانی با خانههای ویلایی در این محدوده ساخته و شمیرانی دیگر برای تهران شکل بگیرد، اما دست حوادث و رخدادها سرنوشت دیگری برای این محله رقم زد. تاریخچه شکلگیری محلی «شمیراننو» را با «حسینعلی اسکندری» از نخستین ساکنان محله مرور کردیم.
- خانههایمان را یواشکی ساختیم
برخلاف برخی نوشتهها و نقل قولها، شمیراننو پیشینه زیادی ندارد و با ارفاق یک محله ۵۵ ساله است. اسکندری میگوید: «چون زمینهای محله در مجاورت پادگان نیروی دریایی قرار داشت، به درست یا غلط شایعه شده بود که حکومت میخواهد در این زمینها برای کارکنان و افسران نیروی دریایی خانههای ویلایی بسازد. از اینرو مالکان زمینهای محله که ۷ برادر به نام «جعفریان» و به «هفت برادران» معروف بودند، زمینها را به قطعات کوچک ۵۰ تا ۲۰۰ متری تقسیم کرده و به مردم فروختند.»
او در ادامه داستان خریدن زمین و خانه ساختنش را برایمان نقل میکند: «شمیراننو در دهه ۵۰ و اوایل شکلگیری محله بنگاه معاملات ملکی نداشت، فقط یک دکان سلمانی بود که هم موی مشتریها را کوتاه میکرد و هم دفتر کار هفت برادران و محل خرید و فروش زمین و نوشتن قولنامه بود. ما هم رفتیم سلمانی و یک زمین ۲۷۰ متری را خریدیم به قیمت ۷ هزار و ۵۰۰ تومان. البته چون قولنامه داشتیم سالها بعد سند گرفتیم، اما خیلی از ساکنان فعلی محله چون خانه را از چند دست خریدهاند و قولنامه و بنچاق اولیه را نداشتند؛ هنوز سند ندارند.
خلاصه اینکه زمین را خریدیم اماچون خارج از محدوده بود، نمیتوانستیم بسازیم. شهرداری که آن موقع در میدان هفتحوض بود دو تا آدم قلچماق جلو محله گذاشته بود تا نگذارند کسی مصالح به داخل ببرد. ما هم با شرایط سخت توانستیم از پشت محله یعنی ورودی جنگل ماشین آجر را داخل ببریم. بعد هم هر شب ۲۰ تا آجر روی هم میچیدیم و خاک میپاشیدیم تا کهنه به نظر برسد و اینطوری شد که کمکم خانه را ساختیم. یعنی بیشتر ساکنان محله اینطوری صاحب خانه شدند.»
- تپههایی که حالا بوستان شدهاند
خیلیها محدوده محله شمیراننو را از تقاطع خیابان هنگام با خیابان شهید وارباز میشناسند اما در نقشههای شهرداری این محله از شرکت واحد اتوبوسرانی درخیابان هنگام شروع و به تپههای لویزان ختم میشود. طبق این نقشهها، بوستان الغدیر در ابتدای محله قرار دارد. این بوستان، در حال حاضر بزرگترین بوستان محله است.
جایی سرسبز و دلباز که ساختمان سرای محله را در دل خود جای داده است. به گفته قدیمیترین ساکن محله، در سال ۴۴ یعنی اوایل شکلگیری محله شمیراننو، این بخش از محله حال و روز خوبی نداشته است: «روزگاری اینجا پر از تپههای خاک بود. هر کسی در شرق تهران ساختمانسازی میکرد، خاکش را میآورد اینجا میریخت.
بهطوری که یک راه باریکه صاف و یکدست هم پیدا نمیکردی و هوا که تاریک میشد هیچکس جرئت نمیکرد از اینجا رد شود.» اسکندری به دیوار شرکت واحد در بخش جنوبی بوستان الغدیر اشاره کرده و میگوید: «آن زمان به جای این دیوار، بشکه چیده بودند تا شرکت واحد از این زمین خاکی جدا شود. رانندهها، اتوبوسهای دیزلی شرکت واحد زمستانها از ساعت ۴ صبح روشن میکردند تا گرم شود و بوی دود همه محله را برمیداشت.»
- دورهمی همسایهها
محله شمیراننو ۱۲ کوچه دارد که توسط خیابان اصلی به کوچههای شرقی و غربی تقسیم شدهاند. این کوچهها با معابر فرعی به هم راه دارند و جمعیت ۵۰ هزار نفری این محله را در خود جای دادهاند. اسکندری درباره نخستین کوچههای محله میگوید: «اینجا فقط ۳ کوچه داشت، بقیهاش بیابان بود. در هر کوچه هم ۵ یا ۶ خانواده که بیشترشان از شهرهای اراک، تویسرکان یا تبریز آمده بودند، زندگی میکردند. همسایهها با اینکه از شهرهای مختلف آمده بودند اما خیلی با هم مراوده داشتند و هر شب در خانه یکی دور هم جمع میشدند.»
صحبت که به اینجا میرسد با لبخند میگوید: «همکاری بین همسایهها خیلی زیاد بود. بیشترشان بنایی و گچکاری بلد بودند. هرکسی میخواست خانه بسازد، همسایهها جمع میشدند یک گوشه کار را میگرفتند. خانه که ساخته میشد اسباب را میریختند توی خانه و «مبارک باد» ی میگفتند و میرفتند، بدون اینکه یک ریال دستمزد بگیرند.» میخندد و میگوید: «یادش بخیر، انگار با هم قوم و خویش بودیم. سیزدهبهدرها همه در یکی از بیابانهای دور و بر جمع میشدیم، هرکسی هر خوراکی در خانه داشت میآورد یک چیزی میپختیم و با هم میخوردیم و دور هم خوش میگذراندیم.»
- تنور نخستین نانوایی محله هنوز گرم است
پیرمرد در مرور خاطراتش صبحهایی را به یاد میآورد که با صدای نانوایی سیار محله بیدار میشدند: «در محله نانوایی نداشتیم. هر صبح و ظهر جوانی چند نان سنگک پشت دوچرخه میگذاشت و در کوچهها داد میزد «نون دااااارم. نووون.» بعدها یکی از زنهای محله به نام «ننه رقیه» و شوهرش نخستین نانوایی تافتون را در خانهشان و سر کوچه ششم راه انداختند.
«ننه رقیه» نان میپخت و در مغازه میفروخت. چند نفر از گلهداران نارمک هم برای ننه رقیه، شیر، سرشیر و ماست میآوردند و به جایش نان میبردند. ننه رقیه هم شیرها و ماستها را به اهالی میفروخت.» نفسی تازه کرده و ادامه میدهد: «ننه و شوهرش چند سال پیش فوت کردند اما خانه و نانواییشان هنوز هست و بچههایشان نانوایی را اداره میکنند.»
صحبت از امکانات محله که میشود اسکندری میگوید: «آن زمان در محله برقکشی شده بود، اما آب نداشتیم. سر چند تا از کوچهها آب فشاری گذاشته بودند که اهالی صف میبستند و با دبه و سطل آب میبردند. البته چند تا از همسایهها در حیاط خانهشان آبانبار ساختند و آب را از کوچه هفتم که موتورآب بود با تانکر میبردند و در آبانبار خالی میکردند، اما متأسفانه چند تا از بچههای بازیگوش در غفلت پدر و مادر در آبانبار افتادند و غرق شدند.»
- ساخت مسجد و مدرسه در محله
مسجدجامع شمیراننو نخستین مسجد محله است که اوایل دهه پنجاه ساخته شده و هنوز پابرجاست. اسکندری خاطرات زیادی از ساخت مسجد دارد: «مسجدجامع محله را اهالی با دست خودشان ساختند. زمینش را یکی به نام «غفاری» که دستش به دهانش میرسید خرید و وقف کرد.
مردم هم چهاردیواری مسجد را ساختند و با ذوق و شوق نمازهای جماعت و عیدها را در مسجد برگزار میکردند. یادم است یک آقای روحانی بود به اسم «ابوالمعالی بزرگ» که در کوچه هفتم زندگی میکرد. مردم ارادت خاصی به این روحانی داشتند. صبحهای عید فطر با سلام و صلوات دنبالش میرفتند و او را به مسجد میآوردند. نماز که تمام میشد در سینیهای دو نفره نان قندی و چای شیرین پخش میکردند.» بعدها که محله بزرگتر شد و جعیتش بیشتر شد ۲ مسجد دیگر توسط اهالی ساخته شد، اما مدرسه را دولتیها ساختند. یعنی همان وقت که شهرداری حریف مردم نشد و عدهای خانه ساختند و ساکن شدند، بچههایشان باید به مدرسه میرفتند، پس دولت ۲ تا مدرسه در شمال محله ساخت که هنوز هم فعالیت میکنند.
- ساخت تنها میدان محله
میدان پاکدامن تنها میدان محله شمیراننو است که در وسط محله قرار دارد و محله را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم میکند. اسکندری روزی را که میدان محله ساخته میشد خوب به یاد دارد: «یکی از ساکنان به نام «حسنزاده» که استوار یکم شهربانی بود برای اینکه توجه حکومتیها را به این محله جلب کند، یک روز آمد و به کمک یکی دو کارگر یک چهارضلعی کوچکی بهعنوان میدان ساخت.
بعد هم یک بوقچی در محله داد زد که «جمع شوید که قرار است میدان محله افتتاح شود». فردای آن روز «نیک پی» شهردار وقت آمد و یک تابلوی آهنی کوچک که رویش نام میدان نوشته شده بود روی چهارضلعی که مثلاً میدان بود گذاشت.»
پیرمرد که از ریشسفیدان محله و مورد اعتماد اهالی است و هر پنج دوره بهعنوان شورایار انتخاب شده، خوش صحبت است و خاطرات زیادی از روزهای قدیم شمیراننو را با جزئیات در حافظه دارد که یکی از آنها را برایمان نقل میکند: «در دهه پنجاه از خیابان دوازدهم به بالا باغ انار بود که صاحبش فردی به نام فردشیشه بود. باغ دیوار و نگهبانی داشت اما بچهها شیطنت میکردند و برای چیدن میوه به داخل باغ میرفتند.
آن زمان من هم نوجوان بودم و یکبار با بچهها به داخل باغ رفتیم که نگهبان دنبالمان کرد. پسری که همراهمان بود انارهایی که چیده بود را داخل لباسش ریخت و از دیوار پرید. انارهای له شده بود و آب انار که رنگش به سرخی مثل خون بود اززیر لباس پسرک به بیرون میریخت. نگهبان که فکر میکرد پسرک زخمی شده رنگ به چهره نداشت و از اینکه دنبالمان کرده بود حسابی پشیمان بود. ما هم که فهمیدیم ماجرا چه بوده کلی خندیدیم و حسابی خوش گذشت.»
- داریوش شهبازی، تهران پژوه/داستان عجیب و غریب شمیراننو
«شمیران نو» قدمت زیادی ندارد یک محله حداکثر ۵۰ ساله است. وجه تسمیهاش به تقلید از فرنگیهاست. شبیه «نیویورک» که از «یورک» انگلستان گرفته شده. این نوع نامگذاری در دوره حکومت وقت باب شده بود. مثل محلههای «تهران نو» و «دریان نو» که به همین شیوه نامیده شدند.
شمیراننو پیش از انقلاب جزو محدوده شهری نبود. اراضی مسطح و مناسب کشاورزی داشت که متعلق به «برادران جعفریان» بود. زمینها به قطعات ۲ تا ۳ هزار متری تفکیک شده بود و قرار بود خانههای ویلایی در این زمینها ساخته شود و اینجا جزئی از شهر تهران شود اما در نهایت ورق برگشت و در سالهای بعد از پیروزی انقلاب مهاجران از شهرهای مختلف بدون داشتن سند یا مالکیت به خانهسازی اقدام کردند و برخیها با بدترین و بیکیفیتترین مصالح خانه ساختند. در واقع زمینها به دست افرادی افتاد که بدون ضابطه و قانون و با کمترین استحکام خانه ساختند.
کمکم گروه اولیه از محله خارج شدند و خانهها را چون مجانی به دست آورده بودند به نازلترین قیمت فروختند و از محله خارج شدند و افراد دیگری که به لحاظ فرهنگی متفاوت بودند و در سطح پایین اقتصادی قرار داشتند ساکنان جدید محله شدند. بعدها بافت محله تغییر کرد و تقریباً بیشتر افراد غیرمسئول از محله خارج شدند. در نگاه کلی باید بگویم که چشمانداز اولیه شمیراننو، شکلگیری یک محلهآباد بود، اما متأسفانه شرایط به شکل دیگری رقم خود و محله شمیراننو امروزی به مروز شکل گرفت. فقدان ضوابط شهرسازی موجب شد محله از بدو شکلگیری بسیار آسیبپذیر شود.
این آسیبها هنوز هم ادامه دارد و زندگی ساکنان فعلی را دشوار کرده است. با گذشت ۴۰ سال بخش عمدهای از خانهها سند ندارد، نبود شبکه فاضلاب، پارکینگ و... هم بخش دیگری از مشکلات فعلی محله است. خلاصه کلام اینکه محله شمیران نو، داستان غریبی دارد و مشکلاتش زیادی گریبانگیرش است. البته در سالهای اخیر تلاشهایی برای بهبود شرایط زندگی در محله صورت گرفته اما زیرساختهای لازم برای ایجاد تحولات اساسی هنوز فراهم نیست.
- کوچه آلونکیها
شکلگیری کوچههای تنگ وباریک جنوب محله شمیراننو که به کوچه آلونکیها معروف است هم قصه خودش را دارد. اسکندری میگوید: «در دهه چهل مهاجرانی که از شهرستان آمده بودند در بزرگراه رسالت فعلی حد فاصل خیابان دردشت تا ۴۵ متری رسالت، محلهای با خانههای حلبی ساخته بودند که به حلبیآباد معروف بود. وقتی شهرداری حلبیآباد را خراب کرد آنها آمدند و در جنوب شمیراننو (محدوده کوچه یکم امروزی) خانههایی شبیه آلونک ساختند و ساکن شدند. خیلی از آنها بعدها فروختند و رفتند ولی میراثشان که کوچههای باریک و تنگ و خانههای بیضابطه و آلونکی است، همچنان در محله باقی مانده است.