در سال ۲۴۳ هجری شمسی، مردم تبرستان با حسن بن زید علوی، نخستین فرمانروای سلسلهٔ علویان بیعت کردند و اولین حکومت شیعه در ایران و در شرق سرزمینهای اسلامی تاسیس شد.
بیعت مردم مازندران با حسن بن زید علوی در ۱۴ آبان سال ۲۴۳ شمسی مطابق با عید سعید فطر ۲۵۰ هجری قمری رخ داد.
به بهانه هفته مازندران با دکتر "یوسف الهی" یکی از مفاخر مازندران و شهرستان بابل، گفتوگویی داشتیم که در زیر میخوانید.
ایسنا: دربارة تاثیر اقلیم مازندران بر تاریخ آن توضیح دهید.
-طبیعت مازندران که دستهای دریا و البرز به دورش حلقه زدهاست به گونهای است که ساکنین آن افزون بر برخورداری از دهشهای ایزدی، در حصار امنی، سدهها انسجام خود را حفظ کرده و از لحاظ نیرومندی و رزمآوری؛ ورزیده و چابک باشند. ساکنین این سرزمین، سدهها با استقلال زندگی کردهاند و همواره در برابر یورش بیگانگان پایداری ورزیدهاند. در دوران گذشته، آبادیهای بزرگ در دامنه کوهها قرار داشتند.
به قول استاد عمادی جنگلی بودن بسیاری از کوهها، دامنهها، فراز و نشیب آن ارتفاعات، به مازندران توانایی میداد تا به آسانی بتواند در برابر دشمن از خود دفاع کند.
اینان سلاحشان موهبت طبیعی البرز بوده که در مواقع تنگنا به دامنش پناه میبردند و چنانکه محقق اسدی( راوش) گفته بود: خود دو چیز از البرز به ارث برده بودند: غروری به بلندای البرز و فراخدستی و گشادهرویی طبیعت آن.
ایسنا: آیا میشود در اساطیر و تاریخ ایران باستان نمودهای حماسی مازندرانیان را برشمرد؟
-بله. از نبردهای مهاجران آریایی با بومیان جنگجو نشانههایی در تاریخ افسانهای ایران به جا مانده است. همین بیگانه ستیزی و پایداری مردان و زنان مازندرانی موجب شد که یورشگران، از آنان موجوداتی غیر انسانی و غیرخدایی به نام دیو بسازند. در بندهش، مازندران سرزمین و زیستگاه انیران است. چنانکه استاد مهدوی گفته بودند؛ منابع آیین زردشتی را باید در برابر مازندرانیها دانست، اگرچه بعدها این قوم به دین زردشت در آمدند. از اینروست که در آبانیشت، سوتگرنسک، مینوی خرد و بندهش از دیوان مازندرانی به بدی یاد میشود و آنها را به اهرمن خویی معرفی میکنند.
راویانی که مازندرانی را دیو میخوانند، به این نکته معترفند که ایرانیان اسطورهای مهارت نویسندگی و خط را از ایشان آموختند و این نشان از ریشهدار بودن فرهنگ و خردورزی مازندرانی است. چنان که فردوسی میسراید، دیوان که در فن کتابت تبحّر داشتند عهد میکنند که در ازای آزادی به ایشان سواد و خط بیاموزند.
با این حال، طبریها در آمد و شد مسلمانان با دیدگاه دیگر از مسلمانی یعنی اسلام علی(ع) و فرزندانش آشنا شدند؛ تقریباً اولین مسلمانانی که از حدود قرن دوم هجری به بعد وارد این سرزمین شدند و توانستند در آنجا اقامت گزینند؛ علویان بودند که در عراق)سرزمین خلافت اموی و عباسی (در اقلیت قرار داشتند و با مخالفتهای سیاسی و نظامی آنان روبه رو میشدند، آنان برای یافتن مکانهای امن به سوی شرق قلمرو خلافت عباسی رهسپار شدند. این زمانی است که گروهی از مردم این منطقه با آموزههای سادات گریخته از چنگ خلفا چون یحیی بن زید و سیدعبدالعظیم حسنی آشنا شده بودند و با آغوش باز در ۲۵۰ ه.ق، نخستین حکومت شیعی در ایران را پایهریزی کردند. برخی شاید بگویند که مردم این دیار زیدی شدند و زیدیان چنین و چنان بودند. البته درست است که ما نخست زیدی شدیم ولی از همان نخست تا ادوار بعدی با تتبع علمای مازندران به تشیع راستین امامیه پیوستیم. حال آن که سرزمینی چون یمن هنوز در مذهب زیدی مانده اند.
ایسنا: ویژگی نبردهای اهالی مازندران چگونه بود؟
-تجاوزگری در خصلت این مردم نبوده و همواره نبردشان برای دفاع از میه، کیان، ایل و تبارشان بوده است. البته شرایط اقلیمی مازندران هم در روحیات دفاعی و هم در نوع نبردشان با قوای بیگانه تاثیر بسزایی داشت.
طبرستان از دیرباز تجاوزهای تلخ روسها، غزان، ترکان و ترکمنها را تجربه کرده بود ولی از پا نیفتاد و توانست با جان فشانی مردمان دلیرش از مهلکههای تاریخی جان به در ببرد. در کنار این حملهها، یورش امرایی چون یعقوب لیث، مسعود غزنوی، امیر مسعود خراسانی، تیمور لنگ و .... را پشت سر گذاشت.
یعقوب لیث صفاری که آمد، در بازگشت نزدیک به چهل هزار تن سپاهی او از سختی راه و حملات ناگهانی طبرستانیها نابود شدند و قسمتی از چهارپایان و اثاثیه اردویشان به تاراج رفت. مسعود غزنوی هم که در طبرستان ویرانیها و بیرسمی های فراوان به جا گذاشته بود، با سختی و رنج از آنجا خارج شد. در روزگار ایلخانان، امیر مسعود خراسانی هم پس از کشته شدن سپاهیانش، دستگیر شده، به قتل رسید. امیر تیمور پس از گیر و دار بسیار بر مرعشیان مازندران تسلط یافت. با این حال، سید کمالالدین مرعشی در برابر امیر خونریز گورکانی از خود ضعف نشان نداد و در مناظره با او پاسخهای دلیرانهای به وی داد.
مازندران در تمام دوران تاریخی به گونهای کانون پایداری بوده است و تنها در دورهی صفویه است که با توجه به شعار تشیع ایشان با صفویان همآوا شدند و آخرین برگ دفتر تاریخ امیران و ملوک خود را ورق زد.
ایسنا: از نقش مردم مازندران در تاریخ معاصر توضیح دهید.
این سرزمین از دوران قاجار به بعد وارد گذار تازهای میشود و از انزوا و تنهایی کامل که گاه پیآمدش عقب ماندگی اجتماعی بود به در میآید و به قول استاد عمادی در سرنوشت تاریخی ایران نقشی سازنده به عهده میگیرد.
در همهی سالهای تلخ قاجار، مازندران دوشادوش دیگر اقوام ملت ایران در حفظ کیان ایرانی میکوشید، گاه فوجهای آن در برابر جنگ نابرابر روسها داد مردی سر میداد؛ گاه در نیرگ خانهی هرات جان میسپرد. هنگامی که حرکتی انحرافی به نام بابیه در ادامة افکار شیخیه و اخباریگری در حوزة تشیع شکل گرفته بود؛ سعیدالعلمای بارفروشی(بارفروش۱۱۸۷- همان جا۱۲۷۰ق)، از علمای برجستة ساکن بارفروش که ریاست دینی شهر را در دست داشت از باطن این جریان آگاه بود و به مبارزه با این فرقه و دفاع از مبانی اصول پرداخت. در ۱۲۶۵ق یکی از سران بابیه به نام محمدعلی بارفروشی با گروهی از بابیها به بارفروش رفته و در کاروانسرای سبزه میدان فرود آمد. سعیدالعلما با نوشت و خواندهایی که با دربار قاجار و ولایتمدار مازندران کرد، بابیها را واداشت که از شهر بیرون روند اما آنها پس از بیرون رفتن از شهر در بقعة شیخ طبرسی سنگر گرفتند و در برابر نیروهای دولتی و گروههای مردمی در ایستادند.
سعیدالعلما فتوای جهاد داد و مردم مازندران به ویژه بارفروش با هدایت او و دیگر روحانیون در سرکوب این شورش کوشیدند. درگیریهای آنها با دولتیها حدود ۹ ماه به درازا کشید و شمار بسیاری از هر دو سو کشته شدند. سرانجام بقعهء شیخ طبرسی به دست نیروهای دولتی افتاد و آشوب آنان خاموش شد.
تپانچهای که سینهی استبداد ناصری را نشانه گرفت، در بارفروش (بابل کنونی) تهیه شده بود و میرزای کرمانی به تشویق انجمنهای مخفی آنجا شاه شکار میشود این خود نشان از درک سیاسی مازندرانی در آن مقطع زمانی دارد.
یکی از نبردهای اصلی ایرانیان و تورانیان اساطیری در مازندران رخ میدهد. در این نبرد، افراسیاب تورانی بر منوچهر چیره میشود و ایران شهر به خطر میافتد و آرش تیرانداز، بر فراز البرزکوه، با نهادن جان خود در تیر، مرز ایران و توران را مشخص میکند.
بعدها که مازندرانیان به آیین زردشتی روی آوردند، بر مبنای این نبرد تاریخی- افسانهای، سیزدهم تیر را روز رهایی مازندران از چنگال تورانیان دانستند و این روز را که برابر با سیزدهم تیرماه زردشتی است، جشن گرفتند و گرامی داشتند.
اعتمادالسلطنه مینویسد: «اکثر مورخان و مصنفین طایفه مارد یا مازد که همان کادوزیها یا گلها یا طاپورها باشند، ششصدسال قبل از میلاد در بلاد و امکنه خود مسلط بودند و باجی به سلاطین ایران نمیدادند. کیخسرو کیانی فقط چیزی که از این قوم طلب می نمود، در وقت لزوم قشون چریک بود.»
مازندرانیان همواره در برابر یورش مهاجمان پایداری دلیرانه از خود نشان دادهاند. اگر کیش زردشتی آریاییها دیرتر به ذهن و زبان مردم این سرزمین راه یافت، دیرتر نیز از میان رفت. دلبستگی مردم مازندران به باورهای خود موجب شد که نزدیک دو سده پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانی، اسپهبدان سکهها را به خط پهلوی ضرب کنند. دربارهی نیرومندی ساکنان جنوب خزر، روایتهای ملی و مذهبی با روایتهای یونانی عصر ماد و هخامنشی یکسان هستند.
در تاریخ ایران پیرنیا آمده است که جنگ گوگمل، نزدیک سواره نظام داریوش، مردها [اهالی مازندران] و کوسیها [اهالی گیلان] میجنگیدند و بلندی قامت و دلاوری آنها جالب توجه بود. ژوستین نقل میکند که اقوام ماردها و تپورها را شجاع میداند. اسکندر پس از مراجعت به بابِل، خبر یافت که سپاهیان جدید وارد شدهاند: پهستاس [والی پارس] بیست هزار سپاهی پارسی آورده بود و سپاهیان امدادی از کوسیها و تپوریها که در همسایگی پارسیها، جنگیترین مردماناند با او آمده بود.
اسکندر از حملات طبریها در جنگل و روی درختان بلند که کمینگاه آنان بود به ستوه آمد و تلفات بسیاری متحمل شد و بدتر از همه، بوسفال، اسب مورد علاقهی او را هم طبریها ربودند. اسکندر خشمگین شد و فرمان داد جنگل را آتش بزنند، اما با این شیوه هم نتوانست کاری انجام دهد که سرانجام به بازگرداندن اسبش و برگشت از طبرستان راضی شد و فرهاد را مانند گذشته به ساتراپی طبرستان گماشت. (سال ۳۳۰ ب. م) در هر صورت، اسکندر نتوانست از طریق جنگ طبرستان را مسخر کند. مردم این دیار در بیشتر کشاکشهای ایران بزرگ، نقش داشتند و مازندران در طول تاریخ در مقابل اقوام بیگانه با حساسیت و جدیت خاصی از خود پایداری نشان داده است و تا سر حد امکان تابع هیچ قوم بیگانهای نبوده است. چنان که هردوت مینویسد، ساکنان البرز هیچگاه به تابعیت اسکندر مقدونی در نیامدهاند. سردارشان فردی به نام آریو هرودوس بود.
ایسنا: از نمودهای حماسی مردم مازندران با پذیرفتن اسلام توضیحاتی بفرمایید:
مازندرانیها که شاهد شکست اسپهبد خورشید و مرگ خودخواستهاش هنگام باخبر شدن از اسارت خانوادهاش به چنگ اعراب بوده و از بیداد نمایندگان خلیفه به ستوه آمده بودند، به رهبری ونداد هرمزد قارنوندی بر آنان شوریدند و سالها فرستادگان خلیفهی عباسی را فرو کوفتند. البته نوع جنگاوری ایشان به علت زیستن در موقعیتی که پر از فراز و نشیب کوهستانی و جنگلی است شرایط پیروزی را بر صحرانشینان عرب فراهم میکرد که در آن یکی از تاکتیکهای جنگی و رزم چریکی طبرستانیها نمودار میگردد.هنگامی که فراشه با ده هزار سوار از سوی خلیفه به طبرستان آمد، طبریها به فرمان ونداد هرمزد راه را برای او باز گذاشتند تا درونتر بیاید. خود ونداد هرمزد بیشتر به تنگهی کولا رفت و بر فراز آن سنگرهایی فراهم ساخت و گروهی از نیروهای خود را در آنجا گماشت. سپس چهارصد مرد و زن با طبل و دهل و بوق و کرنا و چهار هزار سپاهی با تبر و ابزار دیگر در بیشه به کمین نشاند و خواست که گوش به فرمان باشند. خود با چهارصد تن دیگر به پیشواز فراشه شتافت. اندکی نگذشت که به بهانه گریختن به درون جنگل رفت. سپاه فراشه همچنان آمدند تا به تنگهی کولا رسیدند. در آنجا، طبریها از بالای تنگه، سنگها و ادوات دیگر بر سرشان فرو ریختند و از سوی دیگر، از بیشه صدای طبل و شیپور و قطع درختان در هم آمیخته، هراس عجیبی در سپاه تازیان پدید آورد که ناگاه ونداد هرمزد با سپاه اندک بر ایشان تاخت و بر آنان پیروز شد. خلیفه چون پی برد که با جنگ نمیشود بر طبریها فایق آید، به صلح تن داد. از این رو همواره دستیابی به مناطق طبرستان از مهمترین چالشهای عمّال خلفا در ایران بود.
در جنبش مشروطیت نیز مازندران نقشی برجسته دارد. شیخ عبدالله بارفروشی در بیرون از مرزهای ایران و در نجف به عنوان پشتیبان مذهبی آن و محمد ولیخان تنکابنی و علیخان نوری (دیوسالار) در درون مرز از راهبران کارساز مشروطیت بودند. بیگمان فتح تهران و پایان یافتن استبداد صغیر بسته به دلاوریهای اینان بوده است. شیخ عبدالله بارفروشی در همه مبارزات مردم بر ضد محمدعلی شاه قاجار، از آزادی خواهان پشتیبانی و مردم را به پایداری در برابر آنان تشویق میکردند. از فعالیتهای مهم ایشان تشویق مردم به ایستادگی در برابر تشکیل نیروی پلیس جنوب به دست انگلیسیها و تحریم کالاهای روس و فتوای جهاد با دولت روسیه بود. در ۱۳۲۹ق او و محمد کاظم خراسانی که رهبری مجاهدان عراقی را بر عهده داشتند؛ برای نبرد با نیروهای انگلیسی از نجف بیرون رفتند اما آخوند خراسانی در مسجد سهله درگذشت و چون عبدالله مازندرانی به بیماری سل ریوی دچار شده بود، حرکت مجاهدان به تأخیر افتاد. سرانجام مجاهدان به سرکردگی شیخ عبدالله به سوی کاظمین به راه افتادند و شیخ را بر تخت روان بردند ولی با درگذشتش تلاش او در برپایی نهضت فراگیر ضد استعماری پایان گرفت.
البته از مدافعان راستین خط مشروطه مشروعه به رهبری شیخ فضل الله نوری بودند. او که در ۱۳۰۹ ق در جنبش تحریم تنباکو از رهبران نهضت در تهران بود و در پیشبرد خواست میرزای شیرازی تلاش فراوان کرد. و پس از میرزاحسن آشتیبانی ( - ۱۳۲۰ ق) عالم و مجتهد اول تهران شد. رسیدگی به امور شرعی به وی واگذار شد و این نیز بر قدرت و نفوذ وی افزود. پس ازچندی در اعتراض به اعمال استبدادی عین الدوله همراه سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی در مهاجرت به قم رفت. نوری پس از آغاز کار مجلس و اظهارنظر نمایندگان مشروطه خواه متوجه شد که آن ها در پی ایجاد دموکراسی لیبرال هستند، از این رو به مخالفت با آن برخاست و در عبدالعظیم حسنی (ع) بست نشست( ۱۳۲۵ ق ) و پیشنهاد کرد پس از مشروطه کلمه مشروعه بیاید. به همین ترتیب اصل دوم قانون اساسی بر اساس اصل پیشنهادی وی تنظیم شد.
بزرگانی چون شیخ کبیر بارفروشی، ملامحمد آملی و شیخ مرتضی صدوقی آهنگرکلایی از مدافعان مشروطه مشروعه در مازندران بودند.
مازندرانی یا قطار فشنگ مجاهد مشروطه را بر کمر و سینه بست یا به سرکوب ترکمنان متجاوز و یاغی میپرداخت و یا در کنار میرزای جنگل در برابر بیگانگان قد علم کرد و در این راه، از بذل جان و مال دریغ ننمود. در فرجام هم، آنگونه که استاد مهدوی فرمودند:«مازندران قاجار را برکشید؛ مازندرانی قاجار را برانداخت». در روزگار پهلوی نیز که با فعالیتهای سیاسی گروهها و احزاب در مازندران مواجهیم نقش مازندرانی در بالاترین ردهها مبارزان قابل بررسی است. به عنوان نمونه در کابینهی دکتر مصدق، سه تن از بزرگان مازندرانی به نامهای عبدالحسین و محمدحسین علی آبادی، عبدالعلی لطفی و دکتر غلامحسین صدیقی حضور داشتند.
با آغاز نهضت امام خمینی در دهة ۱۳۴۰ش برخی از روحانیون آگاه به این حرکت پیوستند. مردم مذهبی شهر بابل تحت رهبری روحانیت مبارز شهر که آیتالله حاج شیخ هادی روحانی در صدرِ آن قرار داشت، پای به میدان مبارزه گذاشتند. اولین سند موجود در جریانِ آغازِ نهضت امام خمینی(ره) در شهرستان بابل مربوط به برگزاری مراسم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۳ش در مسجد چهارسوق است و از طرف آیتالله روحانی به مناسبت روز عید غدیر خم و آزادی آیتالله خمینی و آیتالله قمی از اهالی دعوت به عمل آمد. مردم باورمند این دیار با فدا کردن جوانان خود در پیروزی انقلاب اسلامی سهمی موثر داشتند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مبارزات مردم مازندران را میتوان در دو سنگر، مبارزه با ضد انقلاب داخلی و مبارزه با تهاجم خارجی در مرزها در هشت سال دفاع مقدس بررسی کرد. با پیروزی انقلاب و تعطیلی بسیاری از مراکز و ادارات دولتی مثل دادگستری و شهربانی، پناهگاه مردم برای حل مشکلات، مساجد و مدارس علمیهای بود که روحانیون در آنجا مستقر شده بودند و به حل و فصل مسائل میپرداختند.
در کنار آن در مقابل جنگی که حکایت از نابرابری داشت به برکت مجاهدتها و تقدیم هزاران شهید، مفقود، آزاده و جانباز، استقلال خود را حراست کرد و مازندران به عنوان استان شمالی کشور، اگرچه از لحاظ مسافت در طول هشت سال دفاع مقدس در برابر متجاوزان خاک وطن از منطقه جنگی دور بود، از تأثیرگذارترین و کارآمدترین استانها طی این دوران پر التهاب به شمار میرفت. تقدیم بیش از ۱۰۴۱۵ شهید، تنها گوشهای از نقش مردم استان در جریان جنگ تحمیلی است. شایستهی یادآوری است که نخستین شهید جنگ نیز به نام خلبان شهید فیروز شیخ حسنی، اهل تنکابن بود. وی در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به شهادت رسید.
البته از سرزمینی که مردم آن در طول تاریخ هیچگاه خطّه خود را خاکی جدا از ایران ندانستهاند و همیشه پیوستگی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود را با وطن حفظ کردهاند، این ایثارها دور از تصور نیست.
انتهای پیام