دنیایی در حال جوشیدن بر روی اجاق گاز هشت شعله‌

عصر ایران جمعه 26 آبان 1402 - 12:28
رادچنکو مورخ در کتاب آتی خود "برای اداره جهان" از "ژو آنلای" نخست وزیر اسبق چین نقل می‌کند که وضعیت مخمصه آمریکا را در سال ۱۹۶۴ میلادی را این توصیف کرده بود: "اگر فقط چند کنگو در آفریقا وجود داشته باشد، چند ویتنام در آسیا، چند کوبای دیگر در آمریکای لاتین، آمریکا باید ده انگشت خود را به سوی ده مکان دیگر باز کند. در آن زمان است که می‌توانیم آن انگشتان را یکی یکی قطع کنیم".

 اکنون در دوره زمانی خوبی به سرنمی‌بریم جنگ اسرائیل و حماس در غزه باعث تشدید تهدید بی ثباتی در سراسر خاورمیانه است و امریکا و ایران در پس زمینه آن جنگ با یکدیگر روبرو می‌شوند. جنگ اوکراین بزرگترین جنگ اروپا از سال ۱۹۴۵ میلادی هیچ نشانه‌ای از پایان ندارد.

جنگنده‌ها و کشتی‌های جنگی چینی در حال حاضر تایوان را به طور فزاینده‌ای و به شکل روزافزون در معرض تهدید قرار می‌دهند، زیرا برگزاری انتخابات پیش رو در آن جزیره احتمالا بر دامنه بی ثباتی بیش‌تر خواهد افزود. درگیری‌های داخلی در مالی، میانمار و سودان نیز در هفته‌های اخیر بدتر شده اند.

به گزارش فرارو به نقل از اکونومیست، "سرگئی رادچنکو" مورخ به نمونه‌هایی از تهاجم شوروی علیه مجارستان و همپوشانی بحران سوئز در سال ۱۹۵۶، بحران‌های لبنان و تنگه تایوان در سال ۱۹۵۸ و سال‌های پرآشوب ۱۹۷۸-۱۹۷۹ اشاره می‌کند زمانی که حمله چین به ویتنام، انقلاب اسلامی ایران و تهاجم اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان به سرعت به وقوع پیوست.

در سال ۱۹۹۹ هند و پاکستان که به تازگی به موشک‌های هسته‌ای مجهز شده بودند جنگی را بر سر کشمیر به راه انداختند در حالی که ناتو نیرو‌های صرب را در یوگسلاوی هدف بمباران قرار می‌داد.

با این وجود، امریکا و متحدان اش نمی‌توانند مانند گذشته به آسانی مداخله کنند. چین و روسیه قاطع‌تر هستند و بیش‌تر با یکدیگر همکاری می‌کنند.

قدرت‌های غیر متعهد از جمله هند و ترکیه نیز همین طور هستند قدرت‌هایی که نفوذ فزاینده‌ای برای شکل دادن به رویداد‌های دور دارند و معتقدند نظم جدید و مطلوب تری در حال ظهور است. امکان جنگ مستقیم بین قدرت‌های بزرگ در سراسر جهان وجود دارد و کشور‌ها را مجبور می‌سازد حتی با وجود آتش‌سوزی امروز چشم به آینده داشته باشند.

بازی انبوه چند نفره

قدرت‌های بزرگ در مورد موضوعاتی که پیش‌تر ممکن بود در مورد آن با یکدیگر همکاری می‌کردند نیز قطبی‌تر می‌شوند. برای مثال، در خاورمیانه روسیه به حماس نزدیک‌تر شده و سال‌ها دیپلماسی با اسرائیل را از بین برده است.

چین که در جنگ‌های گذشته بیانیه‌های ملایمی صادر کرده و خواستار کاهش تنش شده از این بحران برای انتقاد از نقش آمریکا در منطقه استفاده کرده است.

به استثنای افراد قدرتمندی مانند "ویکتور اوربان" رهبر مجارستان کم‌تر مقامی از کشور غربی دیگری با روسیه گفتگو می‌کند و حتی گفتگو با چین به طور فزاینده‌ای تحت سلطه تهدید‌ها و هشدار‌ها قرار می‌گیرد و نه تلاش برای مقابله با مشکلات مشترک مانند تغییرات آب و هوایی.

"استفن هدلی" که مشاور امنیت ملی جورج دابلیو بوش بوده و در دهه ۱۹۷۰ میلادی در شورای امنیت ملی امریکا و در دهه ۱۹۸۰ میلادی در پنتاگون فعالیت کرده بود می‌گوید: "تغییر دیگر همگرایی فزاینده بین دشمنان آمریکاست. واقعا محوری بین روسیه، چین، کره شمالی و ایران در حال ظهور است که نسخه آنان از نظم بین المللی به رهبری آمریکا را رد می‌کند".

جنگ در اوکراین باعث تقویت همکاری روسیه و چین شده است. این یک اتحاد رسمی نیست، اما دو کشور ششمین گشت زنی مشترک بمب افکن‌های خود را در غرب اقیانوس آرام را انجام دادند. نتیجه این وضعیت درهم تنیدگی بیش‌تر است. بحرانی که یک دشمن را درگیر می‌کند به احتمال زیاد باعث درگیر شدن سایر بازیگران نیز می‌شود.

علاوه بر این، هر بحران نه تنها شامل دشمنان بیش‌تر بلکه به طور کلی بازیگران بیش تری نیز می‌شود. رهبران استرالیا، ژاپن، نیوزلند و کره جنوبی همگی در دو اجلاس گذشته ناتو در اروپا شرکت کرده اند. ضد حمله اوکراین در سال جاری بدون تحویل تسلیحات به کی یف از طریق کره جنوبی نمی‌توانست رخ دهد.

ترکیه جایگاه خود را به عنوان یک تامین کننده کلیدی تسلیحات در سراسر منطقه تثبیت کرده و با فناوری نظامی و مستشارانش درگیری‌ها در لیبی، سوریه و جمهوری آذربایجان را تغییر می‌دهد. کشور‌های اروپایی در حال برنامه ریزی شدیدتر هستند که چگونه ممکن است به بحران تایوان واکنش نشان دهند. بنابراین، بحران‌ها دارای بخش‌های متحرک بیش تری هستند.

این نشان دهنده تغییر گسترده‌تر در توزیع قدرت اقتصادی و سیاسی است. ایده "چند قطبی" اصطلاحی که زمانی محدود به محافل دانشگاهی بود وارد جریان اصلی دیپلماسی شده است.

"سوبرامانیام جایشانکار" وزیر امور خارجه هند خاطر نشان ساخت که آمریکا که با پیامد‌های درازمدت ناشی از دو جنگ عراق و افغانستان و کاهش نسبی موقعیت اقتصادی مواجه است و در حال تطبیق دادن خود با دنیای چند قطبی می‌باشد.

وضعیت ایجاد شده قابل بحث است. جیک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا در مقاله‌ای تازه منتشر شده استدلال کرد که آمریکا اکنون در موقعیت قوی تری نسبت به زمانی است که در جنگ به سر می‌برد.

او نوشت: "اگر ایالات متحده هنوز در افغانستان می‌جنگید به احتمال زیاد روسیه در حال حاضر هر کاری که می‌توانست برای کمک به طالبان انجام می‌داد تا واشنگتن را در آنجا زمین گیر کرده و از تمرکز واشنگتن بر روی کمک به اوکراین جلوگیری کند". این استدلالی قابل قبول است، اما وجهه آمریکا بدون شک آسیب دیده است.

در نظرسنجی‌ای صورت گرفته توسط شورای روابط خارجی اروپا ۶۱ درصد از روس‌ها و چینی، ۵۱ درصد از ترک‌ها و ۴۸ درصد از هندی‌ها انتظار جهانی دارند که با وضعیت چند قطبی و یا سلطه چین تعریف شود.

باراک اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا در آخرین سخنرانی خود در ژانویه ۲۰۱۶ تاکید داشت که مردم جهان در مورد هر موضوع مهم بین المللی به رهبری پکن یا مسکو نگاه نمی‌کنند بلکه با ما (امریکایی ها) تماس می‌گیرند. اکنون هفت سال از آن زمان می‌گذرد و نمی‌توان قطعیت سخنان اوباما را پذیرفت.

نتیجه وضعیت ایجاد شده احساس بی نظمی است. آمریکا و متحدان اش شاهد تهدید‌های فزاینده‌ای هستند. روسیه و چین فرصت‌هایی را می‌بینند.

قدرت‌های میانی که مورد علاقه قدرت‌های بزرگ‌تر هستند، اما نگران اختلال فزاینده نهاد‌هایی مانند سازمان تجارت جهانی و سازمان ملل می‌باشد تهدید و فرصت را در کنار یکدیگر می‌بینند.

"شیوشانکار منون" که به عنوان وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی هند خدمت می‌کرد در مقاله‌ای که سال گذشته منتشر شد نوشته بود:"نوعی هرج و مرج در روابط بین الملل رخنه می‌کند. آنارشی به معنای دقیق کلمه فقدان یک اصل سازماندهی مرکزی یا هژمون است".

این وضعیت با چندین روند دیگر ترکیب شده است. یکی بحران آب و هوایی است که خطر درگیری را در بسیاری از نقاط جهان افزایش می‌دهد و از طریق گذار به انرژی پاک و سبز منابع جدیدی برای رقابت ایجاد می‌کند مانند مواد حیاتی که برای توربین‌های بادی و وسایل نقلیه الکتریکی حیاتی هستند.

مورد دیگر سرعت فزاینده تغییرات تکنولوژیکی است که در آن هوش مصنوعی با سرعتی تصاعدی و پیامد‌های غیر قابل پیش بینی بهبود می‌یابد.

سومین مورد جهانی شدن است که بحران‌ها را به شیوه‌های جدید به هم پیوند می‌دهد. برای مثال، جنگ بر سر تایوان باعث اختلال شدید در صنعت نیمه هادی‌ها و در نتیجه اقتصاد جهانی می‌شود.

چهارم مورد موج فزاینده ناسیونالیسم (ملی گرایی) و پوپولیسم است که تلاش‌ها برای حل همه این مشکلات جهانی را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

"کالین کال" که اخیرا از سمت سیاستگذاری پنتاگون کناره گیری کرد و "توماس رایت" از مقام‌های ارشد شورای امنیت ملی بایدن در کتابی که در سال ۲۰۲۱ میلادی از آنان چاپ شد اشاره کرده بودند که همکاری‌های بین المللی بین کشور‌ها در طول پاندمی کووید - ۱۹ با عجله‌ای چشمگیر افزایش یافت.

آنان تصمیم گرفتند مرز‌ها را ببندند و از خود محافظت کنند. آنان اشاره می‌کنند نتیجه این اقدام آن بود که سیاست‌های دوره پاندمی کووید در نهایت ضربه‌ای نهایی را به نظم بین المللی قدیمی وارد ساخت.

بی نظمی جدید جهانی ظرفیت نهادی آمریکا و متحدان اش را تحت فشار قرار می‌دهد و در عین حال توانایی‌های نظامی آنان را افزایش می‌دهد. با در نظر گرفتن فشار نهادی آغاز کنیم.

هدلی اشاره می‌کند که جنگ سرد یک "دنیای سازمان یافته" بود. او اذعان می‌کند که چالش‌های جهانی وجود داشت، اما بسیاری از آن چالش زیرمجموعه‌های مبارزه ابر قدرت‌های بزرگ‌تر بودند. او می‌گوید:"برای مشاوران امنیت ملی پس از جنگ سرد این وضعیت بیش‌تر شبیه پخت و پز روی اجاق‌های هشت شعله‌ای است که هر شعله‌ای یک قابلمه دارد و هر قابلمه‌ای تازه در حال جوشیدن است".

جهانی که در آن بحران‌های بیش تری به طور همزمان در حال رخ دادن هستند دو نوع چالش را برای رهبران و دیپلمات‌هایی که وظیفه مدیریت آن چالش‌ها را بر عهده دارند ایجاد می‌کند. یکی مشکل تاکتیکی مبارزه با چندین آتش در یک زمان است.

یک دیپلمات ارشد سابق بریتانیایی می‌گوید که بحران‌ها معمولا یک اثر متمرکز دارند و نخست وزیر یا روسای جمهور مسئولیت مسائلی را بر عهده می‌گیرند که در غیر این صورت ممکن است در میان وزارتخانه‌های خارجه و دفاع پراکنده باشند.

حتی در کشور‌های بزرگ و قدرتمند نیز پهنای باند بوروکراتیک می‌تواند به طرز شگفت آوری محدود شود. دیپلمات‌هایی که در بحران‌ها غوطه ور هستند اغلب درک می‌کنند که روزگارشان به طور غیر عادی آشفته شده است.

کاترین اشتون که از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ میلادی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بود اشاره می‌کند که همزمان با بهار عربی، مذاکرات هسته‌ای ایران و مناقشه صربستان و کوزوو درگیر بوده است.

او با اشاره به انقلابی که در سال ۲۰۱۴ در کی یف رخ داد می‌گوید: "من می‌توانم به وضوح به یاد بیاورم زمانی که بحران اوکراین آغاز شد که نمی‌دانستم آیا پهنای باندی برای همه این تحولات در جریان داریم یا خیر".

مسئله دیگری که وجود دارد آن است که شاهد تبدیل رقابت به درگیری هستیم. جنگ در اوکراین به ویژه برای دیپلماسی ناتوان کننده بوده است.

 اشتون به یاد می‌آورد زمانی که بحران اوکراین در سال ۲۰۱۴ میلادی آغاز شد تیم مذاکره کننده او برای مذاکرات هسته‌ای با ایران در وین معاون وزیر خارجه روسیه را نیز شامل می‌شود. او می‌گوید دو طرف مداخلات یکدیگر در مسئله اوکراین را محکوم کردند، اما در نهایت پشت یک میز نشسته و در مورد مسئله هسته‌ای ایران با یکدیگر مذاکره می‌کردند، اما اکنون چنین تقسیم بندی‌ای عملا ناممکن است.

در نتیجه فشار بر دیپلمات‌ها و مقام‌های امنیت ملی افزایش یافته است. "آنتونی بلینکن" وزیر امور خارجه آمریکا در شش هفته گذشته تقریبا هر ساعت بیداری را در رفت و آمد بین پایتخت‌های خاورمیانه تجربه کرده است. او اخیرا از خاورمیانه به توکیو برای شرکت در نشست وزرای خارجه جی ۷ و سپس به هند و سانفرانسیسکو رفت.

از قلم تا شمشیر

حتی اگر دیپلمات‌ها بتوانند با موفقیت چندین صفحه را بچرخانند همزمانی بحران‌ها مشکل استراتژیک‌تر و بزرگ تری را در مورد قدرت نظامی ایجاد می‌کنند. بحران کنونی در خاورمیانه نشان می‌دهد که قدرت نظامی مانند پهنای باند دیپلماتیک یک منبع کمیاب است.

 حتی مقام‌های وزارت دفاع امریکا که در سالیان اخیر به خود می‌بالیدند که بالاخره پس از دو دهه مقابله با ناآرامی در افغانستان و عراق می‌توانند تمرکز را از خاورمیانه به آسیا تغییر دهند اکنون تحت فشار رخداد‌های روز قرار دارند و در حال پیمودن روندی معکوس می‌باشند.

اگر جنگ در غزه به طول بیانجامد نیرو‌های دریایی امریکا با گزینه سخت ماندن در آسیا یا تمرکز بر روی خاورمیانه مواجه خواهند شد.

در همین حال، مقام‌های غربی باور دارند که جنگ در اوکراین ممکن است تا پنج سال دیگر به طول انجامد در حالی که نه روسیه و نه اوکراین آماده تسلیم شدن نیستند، اما هیچ کدام قادر به شکستن بن بست نیز نمی‌باشند.

بسیاری از مقام‌های اطلاعاتی آمریکا و برخی از مقام‌های آسیایی‌ها بر این باورند که خطر حمله چین به تایوان در یک پنجره زمانی در پایان دهه فعلی بیش‌ترین احتمال وقوع را خواهد داشت.

با این وجود، برخی دیگر می‌گویند که قضاوت در این باره خیلی زود است و چین آمادگی جنگ را ندارد و با چشم انداز کاهش جمعیت و مواجهه با نسل تازه‌ای از فناوری نظامی غربی مواجه است.

مشکل بزرگ‌تر آن است که در واقع آمریکا نمی‌تواند خود و متحدان اش را همزمان مسلح کند. این چالش‌ها به تنش‌های عمیق‌تر در استراتژی دفاعی آمریکا اشاره دارند.

از سال ۱۹۹۲ به این سو برنامه ریزان نظامی آمریکایی به استانداردی که به عنوان استاندارد "دو جنگ" معروف شد پایبند بودند. طبق آن استاندارد نیرو‌های مسلح آمریکا باید آمادگی جنگیدن همزمان در دو جنگ متوسط علیه قدرت‌های منطقه‌ای را کسب می‌کردند و نه آمادگی جنگیدن در یک جنگ بزرگ.

دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ میلادی این استاندارد را به استاندارد "یک جنگ" تغییر داد: در عمل، تعهد به توانایی در جنگ در اروپا یا آسیا، اما نه در هر دو جنگ در یک زمان واحد. دولت بایدن به این رویکرد پایبند باقی ماند.

هدف از استاندارد تعیین شده القای نظم و انضباط در پنتاگون و همسو کردن اهداف با ابزار بود: بودجه دفاعی آمریکا در شرایط واقعی تقریبا ثابت است در حالی که هزینه‌های دفاعی چین افزایش یافته است.

با این وجود، به گفته منتقدان خطر این بود که استاندارد یک جنگ دشمنان را وسوسه می‌کرد تا جبهه دومی را علیه امریکا باز کنند که پس از آن می‌توانست آمریکا را مجبور به عقب نشینی کرده یا به گزینه‌های نامطلوب مانند توسل به تهدیدات هسته‌ای متوسل سازد.

بشقاب خیلی زیاد

امریکا و متحدان اش در قلمرو‌های دیپلماتیک و نظامی گسترده‌ای مجبور به حضور پیدا کردن شده اند. این وضعیت چه تهدیدی را برای شان به همراه خواهد داشت؟ دشمنان آمریکا از هرج و مرج در نقاط دیگر برای بهره برداری اهداف خود استفاده کنند.

برای مثال، اگر آمریکا در جنگ اقیانوس آرام گرفتار می‌شد ایران دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای را با اطمینان خاطر بیش تری دنبال می‌کرد. مورد نگران کننده‌تر چشم انداز تبانی فعال است.

برنامه ریزان نظامی اروپایی به این احتمال اهمیت می‌دهند که روسیه ممکن است در طول بحران بر سر تایوان مانور‌های تهدیدآمیزی انجام دهد تا توجه آمریکا را منحرف کند و متحدان اش را محدود کرده و از کمک آنان به آسیا جلوگیری کند.

سپس شگفتی‌ها وجود دارد. سازمان‌های اطلاعاتی غربی ادعا می‌کردند دست شان پر است و چین و روسیه را زیر نظر دارند. با این وجود، حمله غافلگیر کننده حماس علیه اسرائیل در تاریخ ۷ اکتبر خاورمیانه را به آشوب بازگرداند.

رادچنکو مورخ در کتاب آتی خود "برای اداره جهان" از "ژو آنلای" نخست وزیر اسبق چین نقل می‌کند که وضعیت مخمصه آمریکا را در سال ۱۹۶۴ میلادی را این توصیف کرده بود:"اگر فقط چند کنگو در آفریقا وجود داشته باشد، چند ویتنام در آسیا، چند کوبای دیگر در آمریکای لاتین، سپس آمریکا باید ده انگشت خود را به سوی ده مکان دیگر باز کند. در آن زمان است که می‌توانیم آن انگشتان را یکی یکی قطع کنیم".

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.