خبرگزاری مهر، گروه سیاست- محمد مهاجرانی: در جریان سفر اخیر نخست وزیر عراق به کشورمان و دیداری که وی با حضرت آیت الله خامنهای داشت، رهبر انقلاب نقش آمریکا در تجاوز صهیونیستها به غزه را برجسته کردند و با اشاره به اوضاع رقتبار غزه و جریحهدار شدن دلهای همه انسانهای آزاده از این جنایات و قساوتها خاطرنشان کردند: از همان روزهای اولِ حملات رژیم صهیونیستی تمام قرائن و شواهد نشان دهنده دخالت مستقیم آمریکاییها در اداره جنگ است و هرچه از این جنگ میگذرد، دلایل نقش مستقیم آمریکا در هدایت جنایتهای رژیم صهیونیستی قویتر و پررنگتر میشوند.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: اگر کمکهای تسلیحاتی و سیاسی آمریکا نباشد، کار برای رژیم صهیونیستی قابل ادامه دادن نخواهد بود.
حضرت آیتالله خامنهای گفتند: آمریکاییها حقاً و انصافاً شریک جرم صهیونیستها در جنایات غزه هستند.
در میدان عمل به روشنی آمریکا و چند کشور معدود غربی پشتیبان همه جنایات رژیم صهیونیستی در غزه هستند و به نظر میرسد حفظ ساختار این رژیم در منطقه غرب آسیا برای آنها بسیار مهم است به همین دلیل بر خلاف برگزاری تظاهرات ضدصهیونیستی میلیونی در سراسر دنیا، حاضر به خرج اعتبار و آبروی خود هستند و پا روی همهی ارزشهای تعریف شده لیبرالیستی خود در موضوع حقوقبشر میگذارند به این امید که رژیم صهیونیستی حفظ شود.
آمریکاییها ضمن بازی سیاسی در شورای امنیت، تعریف بسته حمایتی اقتصادی، با ارسال ناوهای هواپیمابر و بخشی از نظامیان خود به مجاورت سرزمینهای اشغالی نشان دادند شریک جنایات جنگی صهیونیستها علیه فلسطینیان و ساکنان غزه هستند. حتی جو بایدن رییس جمهور آمریکا نیز در ابتدا خود را سراسیمه به سرزمینهای اشغالی رساند تا به دنیا نشان دهد این پایگاه منطقهای برای کاخ سفید مهم است.
مکان جغرافیایی خاورمیانه به عنوان پیوندگاه سه قاره جهان قدیم و راههای عبور و مرور آبی و خاکی آن اهمیت استراتژیک جهانی داشته است. این مسیرها و ذخایر عظیم نفت از جمله عوامل جذب کننده قدرتهای خارجی به منطقه بوده است. این قدرتها در تلاش برای سود بردن از رقابتهای داخلی در منطقه به اختلافات دامن میزنند که نتیجه آن تبدیل شدن منطقه به یک نوار شکننده بوده است.
در سرتاسر قرنهای ۱۹ و ۲۰ قدرتهای جهانی برای کسب پایگاه و نفوذ در منطقه به رقابت میپرداختند. قبل از سقوط امپراتوری عثمانی، بریتانیا به عنوان قدرتمندترین نیروی استعماری وقت شماری از اهداف استراتژیک رأ برای خود در منطقه ترسیم کرده بود که مهمترین آنها تأمین امنیت خطوط دریایی به هندوستان بود. همچنین کسب پایگاههایی در سوئز در مدخل جنوبی دریای سرخ و نیز خلیج فارس کنترل بر این مسیر را در اختیار بریتانیا قرار میداد که و با گشایش کانال سوئز در سال ۱۸۶۹ توانست تجارت خود را به آسیای جنوبی و شرقی توسعه داده و به قدرت تجاری مسلط در جهان تبدیل گردد. قبرس نیز به عنوان پایگاهی برای پیشروی سرزمینی امکان اشغال مصر در سال ۱۸۸۲ از سوی بریتانیا و سلطه بر کانال سوئز را فراهم ساخت.
قدرتهای دیگر اروپایی نیز حضوری فعال در منطقه داشتند. فرانسه نیروهای خود را به جبل لبنان اعزام کرد و این استقرار نیرو جای پایی را در منطقه ایجاد کرد که در نهایت پاریس از آنجا توانست کنترل کامل لبنان و سوریه را در دست داشته باشد. فرانسه همچنین جیبوتی در ساحل آفریقایی خلیج عدن را تصرف کرد؛ جایی که بندر این کشور را به یک رقیب تجاری و استراتژیک برای عدن بریتانیا تبدیل ساخت.
ایتالیا نیز اریتره واقع در سواحل جنوب غربی دریای سرخ را به تصرف خود درآورد بنادر عصب و مصوع این کشور دسترسی به بخشهای داخلی اریتره را فراهم میساخت و قرار بود به محل تمرکز اصلی برای جاهطلبیهای ایتالیا در شمال شرقی آفریقا تبدیل شوند.
با گذشت عصر استعمار اروپایی، ایالات متحده وارد صحنه خاورمیانه شد و به عنوان مهمترین قدرت خارجی غربی جایگزین بریتانیا و فرانسه گشت. به دلیل گرفتاری اروپای جنگ زده در شرایط نابسامان اقتصادی، واشنگتن توانست اهرم نظامی و مالی خود را برای دفاع از منافع حوزه دریایی در منطقه به کار گیرد و این کار را با قرار دادن پایگاههای بزرگ ناتو در ترکیه و ارائه کمکهای عظیم اقتصادی به این کشور، توسعه روابط نظامی و اقتصادی قوی با عربستان سعودی و برقراری روابط نزدیک با رژیم صهیونیستی و حمایت قوی از رژیم طاغوت ایران به انجام رساند.
در واقع ویژگی منحصر به فرد خاورمیانه در بعد جغرافیایی آن است که تقریباً به طور کامل در احاطه ۵ دریای مهم (دریای خزر، دریای سیاه، مدیترانه شرقی، دریای سرخ، خلیج عدن و خلیج فارس) میباشد. این آبها نه تنها تعریف کننده خاورمیانه هستند بلکه به لحاظ استراتژیکی برای قدرتهای خارجی که در گذشته نیز به دنبال کنترل کامل بر آنها بودند، مهم است.
کشورهای حوزه خلیج فارس _ بین النهرین دو سوم از ذخایر نفت جهان و میزان قابل توجه از ذخایر گاز طبیعی را در اختیار دارند. در صورتی که با رشد تقاضای جهانی حوزههای نفتی تازهای در دیگر بخشهای جهان یافت نشود، آنگاه نقش آتی نفت این منطقه که بیش از یک سوم تولید جهانی را نیز در اختیار دارد، به اندازه زمان کنونی اهمیت پیدا میکند و در واقع خاورمیانه تنها منطقه صادر کننده نفت در سال ۲۰۴۰ خواهد بود.
ایالات متحده به عنوان قدرت هژمون پس از جنگ جهانی دوم به دلیل جایگاه ژئوپلیتیک و نیز اهمیت ژئواستراتژیک منطقه خاورمیانه در تعریف نظم جدید، این منطقه را بخشی از حوزه امنیتی و تأمین کننده منافع حیاتی خود قرار داد.
از طرف دیگر اهمیت ژئو استراتژیک منطقه فلسطین که پیوند دهنده شرق و غرب و حلقه اتصال سه قاره اروپا آسیا و آفریقا و نیز به عنوان پایگاهی به منظور کنترل بر کانال سوئز، اقیانوس هند، روسیه، ایران و چاههای نفت منطقه حساس خاورمیانه محسوب میشود، توجه ایالات متحده را همواره به سمت خود جلب کرده است. از این رو تأسیس دولت صهیونیستی و حمایت آمریکا از این دولت بر اساس فهم و مصلحت سیاستگذاران رؤسای جمهور و نخبگان سیاست خارجی این کشور آغاز شد. نخستین گامهای دولت آمریکا در اجرای سیاستهای خاورمیانه خود تسهیل مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین و حمایت دولت هری ترومن از طرح تقسیم فلسطین به ۳ منطقه یهودی فلسطینی و بیطرف یا بینالمللی بود. بنابراین میتوان گفت روابط گام به گام اولیه آمریکا و رژیم صهیونیستی به تدریج توسعه یافته و به روابط استراتژیک و ویژه تبدیل شده است. از نظر دولتمردان آمریکایی، دولت رژیم صهیونیستی برای تأمین منافع آمریکا در منطقه خاورمیانه نقش حیاتی ایفا میکند.
در سیاست خارجی آمریکا، رژیم صهیونیستی به عنوان متحد قابل اعتماد تعریف شده است که در کیفیت و نوع روابط ایالات متحده و رژیم صهیونیستی، گروههای طرفدار رژیم صهیونیستی و یا لابیهای یهودی نیز دخیل هستند. این جریانات با شیوهها و ابزارهای مختلفی که در اختیار دارند، در کانون تصمیمگیریهای سیاست خارجی آمریکا نفوذ میکنند و بر تصمیماتشان در خصوص مسایل خاورمیانه و رژیم صهیونیستی نقشآفرینی میکنند. تأثیر این گروهها بر تصمیمات سیاست خارجی آمریکا به عنوان یک واقعیت غیر قابل انکار میباشد. جان میرشایمر و استفن والت دو دانشمند حوزه روابط بینالملل علت محوری روابط منحصر به فرد آمریکا و رژیم صهیونیستی را نفوذ لابیهای یهودی بر تصمیمات سیاست خارجی آمریکا عنوان میکنند.
در پروژه کلان «چالش قرن جهانی» که توسط مؤسسه مطالعات استراتژیک ملی دانشگاه دفاع ملی آمریکا انجام شد به کشورهای پیشرفته این نکته یادآوری شده است که بدون توجه به خاورمیانه ناقص خواهند بود. لذا رژیم صهیونیستی به عنوان سرمایه استراتژیک برای آمریکا در خاورمیانه به حساب میآید و کمکهای آمریکا به این دولت با هدف دستیابی به اهداف استراتژیک خود در منطقه خاورمیانه صورت میپذیرد.
از زمان شکلگیری رژیم صهیونیستی صلح و امنیت در این منطقه با چالش جدی مواجه شده است و اتحاد استراتژیک آمریکا با این رژیم بر میزان این ناامنی افزوده است. از آنجایی که پیامدهای اتحاد میان آمریکا و صهیونیستها بر دولتهای خاورمیانه از جمله جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین دولت تأثیرگذار در منطقه تأثیرات منفی دارد این دولتها میتوانند با استفاده از کلیه قابلیتهای خود از جمله عوامل ژئوپلیتیک و نیز عوامل فرهنگی و اسلامی و همچنین با مرتفع کردن موانع همگرایی و فراهم آوردن زمینههای اعتمادسازی، امنیت دسته جمعی، همیاریها و مبادلات اقتصادی منطقهای زمینه را برای تحقق اتحاد فراهم کنند. دولتهای اسلامی خاورمیانه برای رهایی از ناامنی موجود در منطقه چارهای ندارند جز اینکه یا تحت سیطره متحدان استراتژیک (آمریکا و رژیم صهیونیستی) برای آینده نامعلوم قرار گیرند و یا باید در مقابل آن به اتحاد و همگرایی روی آورند. موضوعی که با روی کار آمدن دولت سیزدهم در ایران در قالب سیاست همسایگی توسط دستگاه سیاست خارجی و وزارت امور خارجه کشورمان به جد پیگیری میشود و تاکنون نیز توفیقات مهمی در پی داشته است.
برای تحلیل بیشتر در خصوص دلایل روابط استراتژیک ایالات متحده و رژیم صهیونیستی با یکی از کارشناسان مسایل بین المللی به گفتوگو پرداختیم.
عبدالرضا فرجیراد کارشناس مسایل بینالملل و استاد حوزه ژئوپلیتیک در دانشگاه در تحلیل حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی در گفتوگو با خبرنگار مهر گفت: آمریکا در آستانه برگزاری انتخابات است و عرف در آمریکا به نحوی است که هر رییس جمهور یا جریانی حاکم باشد باید از رژیم صهیونیستی حمایت کند در غیر این صورت آن جریان تضعیف خواهد شد.
وی افزود: لذا روند کار در آمریکا به نحوی است که علاوه بر رسانهها، بخش زیادی از شرکتهای سرمایهگذاری و تجاری در اختیار گروههای یهودی ثروتمند هستند و در انتخاباتها از دموکراتها یا جمهوریخواهان حمایت میکنند و در واقع به نحوی مانند کلافی به یکدیگر پیوسته شدند. به همین دلیل است که حتی دولتهای دموکرات علیرغم اینکه حس مثبتی به نتانیاهو ندارند اما در شرایط حاد مجبور خواهند شد که برای حفظ قدرت خودشان نیز که شده، از این رژیم حمایت کنند.
این کارشناس مسایل بینالمللی تصریح کرد: موجودیت رژیم صهیونیستی با حمله ۷ اکتبر حماس به خطر افتاد و هنوز نیز جامعه رژیم صهیونیستی بعد از ۴۰ روز شرایط عادی پیدا نکرده است، مهاجرت ادامه دارد و هنوز بسیاری از شهرکها در جوار غزه و جنوب لبنان تخلیه هستند و در ساکنین آنها در اردوگاهها و خانههای اجارهای زندگی میکنند. در بسیاری از شهرها هنوز مغازهها تعطیل است و مردم به شدت نگران هستند که در شهرها بمانند یا مهاجرت کنند. همین اواخر که چهار هزار اوکراینی یهودی به سرزمینهای اشغالی پناهنده شده بودند، اعلام کردند که ما میخواهیم به اوکراینی برگردیم که درگیر جنگ است و علت آن این است که هنوز جامعه یک ناامنی در خودش احساس میکند.
وی ادامه داد: بنابراین مطمئنم آمریکا و اروپاییها هیچکدام از نتانیاهو خوششان نمیآید. نتانیاهو در این یک سالی که در قدرت بود خیلی تلاش کرد که به آمریکا سفر کند و خیلی تلاش کرد که دعوتی از او برای سفر شود، اما این دعوت به عمل نیامد. اما وقتی موجودیت به خطر بیافتد نه تنها آمریکا، بلکه دولتهای اروپایی نیز مجبور به دفاع از صهیونیستها میشوند. برخی از کشورهای اروپایی در ابتدای تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه از این رژیم حمایت کردند اما پس از برگزاری تظاهرات صدها هزار نفری شهروندان این کشورها مجبور به بیان برخی از اظهارات نمایشی شدند.
فرجیراد در خصوص اهمیت ژئوپلیتیکی رژیم صهیونیستی برای ایالات متحده نیز گفت: بایدن گفت اگر دولت یهود تشکیل نشده بود ما خودمان یک دولت آنجا ایجاد میکردیم؛ یعنی یک دولتی را در خاورمیانه میکاشتیم که در واقع بتوانیم منافع خودمان در خاورمیانه را از آنجا مدیریت کنیم.
وی افزود: آمریکاییها در سرزمینهای اشغالی سلاح انباشته کردند که این سلاحها نه برای جنگ رژیم صهیونیستی با فلسطینیان بلکه به این خاطر است که اگر جنگ در خاورمیانه شروع شود، قبل از اینکه از آن طرف دنیا سلاح بیاورند حداقل یک ماه بتوانند از سلاحهای ذخیرهشده در سرزمینهای اشغالی استفاده کنند.
فرجیراد گفت: در واقع آمریکاییها قدرت خودشان را در مقابل رقبای ژئوپلیتیکی دیگر مثل چین و روسیه و حتی ایران تقویت میکنند.
به گزارش مهر، از دیگر سو این نکته را نباید از نظر دور داشت که در پی فروریختن هیمنه رژیم صهیونیستی و واپاشی امنیت، اقتصاد و چشم انداز دیپلماتیک این رژیم بعد از حمله غافلگیرانه حماس، همچنین رسوایی تل آویو نزد افکار عمومی به دلیل جنایات در غزه، آمریکا بویژه دموکراتها برای حفظ این بازوی گندیده در خاورمیانه مسیری بسیار دشوار پیش رو دارند.
چنانکه نوام چامسکی فیلسوف و منتقد اجتماعی و فعال سیاسی آمریکایی چندی پیش در گفتگو با شبکه الجزیره خاطرنشان کرده بود: نظرسنجیها نشان میدهد دموکراتها در آمریکا گرایش و همدردی بیشتری با فلسطینیها دارند تا اسرائیل؛ این موضوع بهویژه در میان جوانان از جمله یهودیان جوان بیشتر صادق است. جامعه آمریکا دوپاره و دوقطبی شده و این روند روبهگسترش است، جامعه اسرائیل هم چنین شده است.
وی با اشاره به نشانههای مخالفت با حمایت نظامی و سیاسی واشنگتن از تل آویو در سنا و هیأت حاکمه آمریکا گفته بود: تصور میکنم همه این اتفاقات منجر به تغییرات بزرگی در آینده خواهد شد؛ پایه واساس این دگرگونیها هم تغییر در افکار عمومی است. شرایط و نگرش جوانان، حتی در دانشگاههای بهشدت طرفدار اسرائیل تغییر کرده؛ نگرش این جوانان در آینده تأثیر زیادی بر همه ما خواهد گذاشت، بنابراین درگیریها و تنشهایی در راه است. این درگیریها (حول طرفداری از فلسطین و دوری از اسرائیل) هنوز در سطح سیاست دیده نمیشود، اما فکر میکنم این فرآیند آغاز شده است.
به هر روی تجمعات ضد اسرائیلی به جلوی خانه جو بایدن، رییسجمهور آمریکا هم رسیده است. چند روز پیش صدها نفر از مردم آمریکا با تجمع مقابل خانه رییسجمهور این کشور تأکید کردند بایدن نمیتواند از اتهام نسلکشی فرار کند. حتی هزاران نفر از مقامات رسمی در آژانس بینالمللی توسعه آمریکا در نامهای سرگشاده، خواستار برقراری آتشبس در غزه شدند و نارضایتی خود را از سیاستهای دولت بایدن در قبال رژیم صهیونیستی ابراز داشتند.