به گزارش اقتصادنیوز و به نوشته نشنالاینترست، ویرانی و تلفات غیرنظامیان ناشی از این درگیری تاکنون وحشتناک بوده است. با این حال، سناریوی بالقوه ویرانگرتری وجود دارد که بسیاری از ناظران خاورمیانه امیدوارند رخ ندهد: یک جنگ منطقهای. از 7 اکتبر، ایالات متحده و متحدانش نگران بودهاند که پاسخ اسرائیل به حمله حماس ممکن است نیروهای خارجی را وادار کند که به نبرد بپیوندند. بنا بر گزارشها، عملیات زمینی اسرائیل به غزه به این دلیل به تعویق افتاد تا ارتش آمریکا بتواند برای حملات تلافی جویانه نیروهای همسو با ایران در سراسر منطقه آماده شود.
دولت بایدن به طور شفاهی به ایران نسبت به هر گونه تشدید تنش هشدار داده و با اعزام نه یک، بلکه دو ناو گروه هواپیمابر به منطقه، نیروی بازدارندگی خود را افزایش داده است. با این حال، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران معتقد است که با این روند گسترش جنگ در غزه «اجتناب ناپذیر» است.
در ابتدا، بسیاری فکر میکردند که زمانی که حزبالله لبنان وارد جنگ شود، احتمالاً جبهه شمالی دوم در اسرائیل باز میشود. این امر به آن شکل محقق نشد و درگیریهای اخیر بین حزب الله و ارتش اسرائیل عموماً در چارچوب قوانین درگیری قبل از 7 اکتبر است.
بر اساس بیانیه وزارت دفاع آمریکا، از 17 اکتبر، پنجاه و شش پرسنل آمریکایی در حملات انجام مجروح شدهاند. دو فروند F-15 آمریکایی متعاقباً یک «حمله دفاع از خود» به یک انبار ذخیره سلاح در شرق سوریه انجام دادند.
این داستان به هیچ وجه نمیتواند به عنوان افزایش قابل توجه خشونت نسبت به تنشهای گذشته طبقهبندی شود. نیروهای همسو با ایران قبلاً پایگاههای آمریکایی را هدف قرار دادهاند و جنگندههای آمریکایی در گذشته هم تلافی کردهاند.
با این حال، کشور دیگری وجود دارد که از چرخش ناگزیر و بازگشت آمریکا به خاورمیانه آشفته شده است: ترکیه. هیچ یک از رهبران منطقهای به اندازه رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور این کشور، به استقرار ناو گروههای تهاجمی در شرق مدیترانه توسط متحدانش در ناتو، واکنش خشمآلود نشان نداد.
روش مورد استفاده محور مقاومت برای تشدید تنش و روش انتخابی واشنگتن برای تلافی، فشار را بر شمال شرق سوریه متمرکز میکند، جایی که واشنگتن به عنوان بخشی از ائتلاف جهانی برای شکست داعش با نیروهای دموکراتیک سوریه به رهبری کردها (SDF) شریک است. اگر این مارپیچ تنش کنترل نشود، میتواند شرایط بهینه را برای تهاجم زمینی ترکیه به شمال سوریه ایجاد کند -فاجعهای که میتواند پیامدهایی در سوریه، عراق، ترکیه و فراتر از آن داشته باشد.
ترکیه با حضور نیروهای دموکراتیک سوریه و اداره مدنی وابسته به آن، اداره خودمختار شمال و شرق سوریه (AANES) که تقریباً یک سوم خاک سوریه و جمعیتی حدود چهار میلیون نفر را اداره میکند، مخالف است. همانطور که عملکرد آنکارا در مناطقی از خاک سوریه که به آنها حمله کرده و اشغال کرده است نشان داده است، هدف آنکارا از بین بردن نیروهای SDF و اداره خودمختار سوریه، از نظر نظامی و سیاسی و حذف جوامع کردی است که در منطقه از آنها حمایت میکنند.
تاکتیکهای انتخابی ترکیه، منطقه را در برابر نفوذ ایران مهیاتر کرده است. به نوبه خود، تاکتیکهای ایران به نفع ترکیه هم است. آنها نیروهای دموکراتیک سوریه را –که از قبل هم نیرو و منابع کافی برای مقابله با تهدیدات ترکیه را نداشت- با یک چالش امنیتی دیگر مواجه میکنند، که توجه و منابع آنها را در چندین جبهه تقسیم میکند. این وضعیت تلاشهای متزلزل اما واقعی برای تقسیم قدرت و همزیستی کردها و اعراب را به چالش میکشند -مدلی که حکومت خودمختار شمال و شرق سوریه را به آیندهای ناقص اما امیدوارکننده برای مکانهایی مانند رقه و منبج تبدیل کرده است- و به هدف ترکیه برای فروپاشی سیاسی ان کمک میکند.
از همه مهمتر برای واشنگتن، اقدامات ایران هزینه حضور آمریکا در منطقه را افزایش میدهد و اولویتهای ائتلاف را تغییر میدهد. زمانی که ایالات متحده بیش از آنکه به صورت دیپلماتیک برای مقابله با تهدیدات ترکیه یا ترویج ثبات و بهبود اقتصادی متمرکز شود، بر حملات تلافی جویانه به گروههای مورد حمایت ایران متمرکز است، احتمال تهاجم زمینی ترکیه یا کارزار براندازی از درون، با حمایت رژیم اردوغان بیشتر از هر زمانی در گذشته است.
این وضعیت احتمالاً تصادفی نیست. آنکارا و تهران از این که یک سوم خاک سوریه تحت کنترل نیروهای دموکراتیک و اداره خودمختار سوریه، و خارج از حوزه نفوذ هر کدام از آنها است، احساس خوشایندی نمیکنند. هر دو خواهان حذف ائتلاف جهانی به رهبری ایالات متحده از سوریه هستند و حمایت آن از نیروهای دموکراتیک سوریه را تهدیدی برای جاه نفوذ منطقهای خود میدانند.