حضور مهاجران افغانستانی در ایران که بعد از روی کار آمدن طالبان روند آن به شکلی ملموس دچار تغییر شده، واکنشهای متعدد و متفاوتی به همراه داشته و در زمره موضوعهای حساسیتبرانگیز برای جامعه قرار گرفته است.
پرسشهای مطرح در این زمینه باعث شده تا پژوهشگران ایرنا در سلسله گزارشهایی پاسخهای کارشناسان سیاسی و فعالان اجتماعی را در این زمینه جویا شوند.
در این گزارش «نوذر شفیعی» عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان و نماینده سابق مجلس و نیز «رزگار سلیمی» کارشناس حوزه مهاجرت اندیشکده «دیاران» پاسخگوی پرسشهایی درباره حضور مهاجران افغانستانی در ایران شدهاند.
شرح این پرسشوپاسخها را در ادامه میخوانید:
مهاجرت افغانستانیها به ایران؛ روندی قدیمی که احتمالا در آینده هم ادامه خواهد داشت
در ماههای گذشته نگاه بسیاری از رسانهها و مردم به موضوع حضور مهاجران افغانستانی در شهرهای ایران دوخته شده است. آیا این حضور واقعا تشدید شده یا تصویری است که رسانهها ارائه میدهند؟
به گفته نوذر شفیعی، مهاجرت از افغانستان به سمت ایران روندی است که از گذشته تاکنون وجود داشته و احتمالا هم در آینده وجود خواهد داشت. بنابراین در رابطه با درستی یا نادرستی گزارشهایی که رسانهها از مهاجران افغان در ایران منعکس میکنند نمیتوان گفت که روند مهاجرت از افغانستان به ایران قطع شده است. ممکن است شدت یا ضعف داشته باشد اما قطع نشده است. لذا مهاجرتها به ایران به خصوص در شرایط جدید به سه علت ادامه دارد؛ یک این که کشور پاکستان دارد تعداد زیادی از مهاجران افغان را اخراج میکند و بسیاری از آنها را به کشورشان بازمیگرداند. ممکن است بسیاری از آنها بنا به دلایل مختلف ناچار باشند به سمت ایران حرکت کنند. نکته دوم این است که ۸۰ درصد جامعه افغانستان زیر خطر فقر زندگی میکنند و در فصل زمستان شرایط اشتغال و فرصتهای کاری آنها به مراتب پایینتر میآید و همین وضع چالشهایی را برای مردم ایجاد میکند. دلیل سوم هم این است که کماکان سایه تهدید و جنگ بر افغانستان حاکم است.
سلیمی در این باره میگوید: مهاجرت افغانها به ایران یک مساله قدیمی است و نه جدید. ما از ابتدای انقلاب یعنی از سال ۱۳۵۸ مهاجرت افغانها را تا به امروز شاهد بودیم و همیشه این مهاجرت تداوم داشته است، اما در برخی مقاطع تعداد مهاجران بیشتر شده است و مهاجرت به نحوی شکل موجی پیدا کرده است. برای مثال از سال ۵۸ که اتفاقات سیاسی در افغانستان رخ داد سبب شد که تعداد بسیاری به یکباره وارد جامعه ایران شوند. در سال ۱۴۰۰ که طالبان باز به قدرت بازگشت، بخشی از جامعه افغانستانی به دلایل سیاسی، اقتصادی و امنیتی به ایران و پاکستان رفتند که در این بین تعدادی که به ایران آمدند، بیشتر بود. بنابراین ما شاهد موج جدید بودیم و این افزایش جمعیت، از سال ۱۴۰۰ یک امر محسوس است و نمیشود آن را انکار کرد.
این فعال مدنی میافزاید: آمارهایی که برخی از رسانهها ارائه میدهند در برخی موارد به شدت اغراقآمیز است. درست است که ما آمار درستی نداریم، اما تخمینهای بسیاری از سوی نهادهای بینالمللی، وزارت کشور و پلیس زده شده است. احتمالا از سال ۱۴۰۰ به این سو، تعداد مهاجران افغان چیزی بین یک تا یک و نیم میلیون نفر افزایش یافته است که بیشتر برای سال ۱۴۰۰ است. در یک سال اخیر یعنی از اوسط ۱۴۰۱ تا به امروز ورود مهاجران افغان زیاد نبوده و اتفاقا آمارهای بینالمللی نشان میدهد حتی میزان بازگشتها بیشتر بوده است. جالب این است که در سال ۱۴۰۰ با وجود افزایش ورود مهاجران، اما چنین بازنمایی رسانهای ایجاد نشد.
وقایعی مانند قتل مهرجویی سبب میشود نگاه منفی نسبت به مهاجران رشد کند
آیا این حساسیتهای جدید توانسته یا میتواند تاثیری بر وضعیت جامعه افغانستانیهای حاضر در ایران داشته باشد؟
به گفته سلیمی، بله قطعا تاثیر داشته و تاثیر خواهد داشت. در هر کشوری اگر فضای جامعه میزبان نسبت به مهاجران متخاصم باشد، شرایط برای زیست مهاجران سخت میشود. در تمام کشورها احزاب ضدمهاجر سال به سال قویتر میشوند. در کشورهایی که این گروههای ضدمهاجر فعال هستند زندگی مهاجران سختتر است و بیشتر در معرض نفرتپراکنی و نژادپرستی هستند. در کشور ما هم در چند ماه اخیر شاهد موج رسانهای منفی علیه اتباع افغانستانی هستیم که در جامعه تسری پیدا کرده و نگاههای منفی بیشتر و بیشتر شده است و این بخشی از جامعه ایران را ممکن است به سمت نوعی رادیکالیسم یا بیگانههراسی افراطی سوق دهد؛ وضعیتی که برای خود کشور هم درگیر التهاباتی بوده خطرناک است. این شرایط میتواند بر زندگی، کار و تحصیل مهاجران و فرزندانشان که چندین نسل است در ایران زندگی میکنند، تاثیر بگذارد.
وی ادامه میدهد: وقتی جریانی مانند قتل مهرجویی اتفاق میافتد، سبب میشود نگاه منفی نسبت به مهاجران دوباره رشد کند در حالی که همه این مسائل بدون توجه به فکتها و واقعیتهای موجود است و بارها دستگاه قضایی اعلام کرده است آمار جرایم مهاجران افغانی بیشتر از ایرانیها نیست. اما وقتی یک اتفاق تحت تاثیر فضای رسانهای بسیار بزرگ میشود، زندگی دیگر افراد نیز تحت تاثیر قرار میگیرد.
نماینده سابق مجلس: ایران باید مانند پاکستان مهاجران را اخراج کند/ فعال مدنی: باید از منافع حضور افغانستانیها بهرهمند شویم
پیامدهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی افزایش حضور مهاجران افغانستانی در ایران چیست؟
نماینده مجلس نهم در پاسخ به این پرسش اظهار میدارد: مهاجرت یک امر رایج در جهان است و میتواند تبعات مثبت و منفی داشته باشد ولی این تبعات مثبت یا منفی مهم است که در چه حوزهای اتفاق میافتد. ممکن است مهاجرت پیامدهای فرهنگی منفی برای کشوری داشته باشد که قابل کنترل هم است اما گاهی مهاجرت بر امنیت ملی یک کشور تاثیر میگذارد و این غیرقابلقبول است. من اعتقاد دارم که مهاجران افغانستانیها هم بر فرهنگ و هم بر اقتصاد و به خصوص بر مساله امنیت ملی ایران تاثیر منفی دارد. ما در شرایطی هستیم که نگاه ایدئولوژیک به موضوع داریم و متناسب با شرایط حال فکر میکنیم و درهای کشور را به سوی مهاجران باز کردهایم، اما ممکن است مانند پاکستان به روزی برسیم که به اجبار مهاجران افغان را با صرف هزینههای بسیار از کشور اخراج میکند.
شفیعی میگوید: برخی تفکرات خام در سطح کشور ما وجود دارد مثل این که اگر مهاجران افغان به سوی ایران بیایند، بعد از تثبیت حضورشان در ایران از کشور ما دفاع میکنند. این امر ناشی از نبود یک فکر استراتژیک در برخی دستگاههای سیاسی و امنیتی ما است. جامعه پاکستان تصویر روشنی را برای سیاستمداران و مسئولان ما ترسیم میکند. پاکستان هم مانند ما شباهتهای فرهنگی با افغانها دارد، اما به هر حال در آینده این مهاجران یک تهدید بزرگ هستند. ساخت اجتماعی ما را به لحاظ فرهنگی و هویتی به هم میریزند و حتی ممکن است تنشهای اجتماعی ایجاد کنند. حتی میتوانند به عنوان ابزاری برای کشورهای خارجی برای آسیبپذیرتر ساختن امنیت ملی ما عمل کنند. لذا ایران باید مانند پاکستان که مهاجران را اخراج میکند چنین سیاستی را اتخاذ کند. یعنی نخست از ورود مهاجران غیرقانونی جلوگیری کند. دوم آنهایی را که به صورت غیرقانونی آمدهاند برگرداند و سوم درباره آنهایی که شرایط اقامتی دارند تصمیمگیری جدیدی را صورت بدهد.
سلیمی اما نظری متفاوت در این باره دارد و بیان میدارد: مهاجرت را نمیتوان به صورت یک پدیده سیاه و سفید نگریست. یعنی نمیتوان گفت مهاجرت صرفا یک پدیده مثبت یا منفی است. مهاجرت میتواند هر دو پیامد را داشته باشد که البته به سیاستهای کشور میزبان هم بستگی دارد. گاهی کشور میزبان مهاجران را به مثابه یک فرصت مینگرد و گاهی به مثابه یک تهدید. برای مثال در ایران طی ۴۰ سال اخیر، مهاجران افغانستانی به مثابه یک تهدید نگریسته شدهاند و همین سبب شده از منافع حضور آنها بهرهمند نشویم. در حالی که کشورهای غربی توانستهاند از منافع ناشی از مهاجران به شدت استفاده کنند. برای مثال بسیاری از مهاجران افغان تحصیلکرده و از افراد نخبه هستند، در حالی که به دلیل سیاستهای نادرست نتوانستهایم از منافع حضور آنها بهرهمند شویم. در نتیجه این گونه در جامعه القا شده که تبعات منفی حضور آنها بیشتر است و بنابراین بهتر است از ایران خارج شوند.
وی میافزاید: البته مهاجرت وقتی اتفاق میافتد، مخصوصا اگر شکل موجگونه داشته باشد، قطعا با یک سری مسایل و چالشها برای کشور میزبان همراه خواهد بود. برای مثال در بحث اشتغال ما شاهد هستیم که وقتی چند صد نفر وارد جامعه میشوند ممکن است برای مقطعی یک سری اتباع ایرانی در پیدا کردن شغل دچار مشکل شوند و بعضا نوعی رقابت بین نیروی کار داخلی و خارجی شکل بگیرد و این سبب نارضایتی شود. البته این لزوما به این معنی نیست که وجود مهاجران در ایران باعث کاهش اشتغال ایران ها شده است. یا در مورد برخی کالاها ممکن است کمبودهایی ایجاد شود که این موارد نیازمند پیشبینی سیاستگذار است که در این زمینه سیاستگذار ما چندان چابک نبوده است.
به گفته این فعال مدنی، برخی هم معتقدند که مهاجران به لحاظ امنیتی ممکن است لطماتی وارد کنند که باز دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی تاکنون به چنین چیزی اشاره نکردهاند یا حداقل من نشنیدهام. البته به لحاظ اقتصادی تبعات مثبت داشته است برای مثال نیروی کار افغانستانی به دلیل ارزان بودن و تعهد کاری توانستهاند در اقتصاد موفق عمل کنند.
تفاوتهای ایران و پاکستان برای افغانها: یافتن آسانِ کار، شبکه فعال قومی و فامیلی و امکان حرکت به سمت اروپا
مهمترین دلایل کوچ به سمت ایران در موج جدید ورود آوارگان افغانستانی چیست؟
سلیمی به این پرسش چنین پاسخ میگوید: دلایل ورود مهاجران در واقع همان دلایل ورود در موجهای قبلی در دهه ۴۰ و ۵۰ بوده است که بیشتر از جنس اقتصادی، ناامنی و جنگهای داخلی بوده است. در موج ۱۴۰۰ هم وقتی طالبان روی کار آمد، بخشی از جامعه نگران شد و در نتیجه تصمیم گرفت به ایران بیاید. در کنار مسایل ناامنی بحث اقتصاد هم بسیار مهم است. متاسفانه جامعه افغانستان به لحاظ اقتصادی هیچگاه نتوانسته وضعیت اقتصادی خود را به نقطه مطلوب برساند و همواره مشکلات اقتصادی و بیکاری بالا سبب شده مهاجرت به کشورهای همسایه وجود داشته باشد. بخشی از اقتصاد ایران هم که نسبت به نیروی کار ارزان و متعهد اشتیاق دارد، از این شرایط استفاده کرده است. البته در کنار این موارد برخی هم، موضوعات اقلیمی و قحطی را مطرح میکنند.
اما چرا این افراد به سمت ایران میآیند؟ زیرا ایران و پاکستان مهمترین میزبان ها در چند دهه گذشته بودهاند. اما در سال ۱۴۰۰ تعداد افرادی که به ایران آمدند، بیشتر بود که در این باره میتوان گفت ایران چند ویژگی مثبت از نظر افغانها دارد که در مهاجرتشان تاثیر دارد؛ اول این که که آنها فکر میکنند اگر به ایران بیایند به راحتی کار پیدا میکنند. دوم شبکه قومی و فامیلی افغانستانیها در ایران شبکه فعالی است. برای مثال وقتی فردی اقوامی در ایران دارد پس آمدن به ایران را ترجیح میدهد. به عنوان مزیت دیگر باید گفت ایران یک کشور ترانزیتی هم هست. همسابه ترکیه است و ترکیه هم همسایه اروپا. بسیاری از اتباع افغانستانی ایران را به مثابه پلی به سمت اروپا میبینند. در حالی که در پاکستان چنین امکانی مهیا نیست.
آیا افزایش ورود مهاجران افغانستانی به ایران را میتوان در قالب یک برنامهای که به طور هدفمند آبشخور خارجی دارد تعبیر کرد؟
نوذر شفیعی در مقام یک کارشناس روابط بینالملل بیان میدارد: ما در منطقهای هستیم که میشود هر اقدامی را در چارچوب یک پروژه امنیتی تعریف کرد. بزرگترین مزیت نیروی افغان در کشور ما نیروی کار آنها در حوزههای سخت مانند ساختمانسازی است. غیر از این موارد مهاجران افغان هیچ فایدهای برای ما ندارند.
به گفته این استاد دانشگاه، معدودی افغانستانیها ممکن است در چارچوب پروژههای خارجی وارد شوند و تهدیداتی برای امنیت ملی ایران به وجود آورند. نمیخواهم بگویم که این مهاجران بر اساس پروژهای آمدهاند اما این ظرفیت را دارند که از آنها به عنوان کارگزاران یک پروژه استفاده شود. اصولا امروزه مهاجرت به ابزاری برای سیاست خارجی کشورها هم تبدیل شده است. یعنی مهاجران در آینده دیاسپوراهایی میشوند که در در راستای منافع ملی کشور مبدا کار میکنند. ترکیب جمعیتی یک منطقه را به هم میزنند. برای مثال در حوزه سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی و خیلی از حوزه ها این بافت و ترکیب جمعیتی دارد به هم میخورد. این در واقع تهدیدی نرم علیه ایران است. بنابراین از هر زاویه چه پروژه ای باشد که از سوی سیاست خارجی طراحی شده باشد و چه یک پروسه باشد یعنی در نتیجه یک شرایط طبیعی اتفاق افتاده باشد هر دو در میانمدت و بلند مدت برای ایران و امنیت ملی آن تهدید است.
رزگار سلیمی در این خصوص میگوید: من ورود مهاجران را از نوع تئوری توطئه نمیدانم و این تصور را ندارم که طالبان نگاه هدفمندی دارد تا افغان ها به سمت ایران بیایند. واقعیتها چنین چیزی را نشان نمیدهد. مهاجرت افغانها یک مساله بسیار قدیمی است و دلایل مختلفی هم دارد. لذا از طالبان شکل نگرفته است و از قبل از آن وجود داشته و در زمان طالبان به اوج خود رسیده است، اما در یک سال اخیر فروکش کرده است و آمار بازگشت در حال افزایش است. لذا این نوع تحلیلها را من تحلیلهای زرد پنداشته و خیلی جدی نمیگیرم.
نسبت به مهاجران غیرقانونی و فاقد مدرک سختگیریهای بیشتری انجام شود
بهترین رویکرد در مواجهه با مساله مهاجران افغانستانی چیست؟ از نظر رسانهای، سیاسی، مدنی، قانونی و ...
به گفته شفیعی، در وهله نخست در سفارت ما در کابل و کنسولگریهای ما در شهرهای مختلف افغانستان باید روادید یعنی ویزا محدود شود. دوم ورود افراد افغانی به ایران را مشروط کنیم یعنی کسانی بیایند که سرمایه کافی داشته باشند. به لحاظ رسانهای نیز ما باید این نکته را در نظر داشته باشیم که در بحث مهاجرت دیدگاه کشور پذیرنده مهم است. وقتی کشور پذیرنده احساس کند که ورود مهاجران به هر دلیلی ناخوشایند است به طور طبیعی حق دارد که جلوی آن جریان را بگیرد. بنابراین از نظر رسانهای ما باید جامعه خود و افغانستان و جامعه بینالمللی را توجیه کنیم که ایران ظرفیت پذیرش مهاجران را به این شکل ندارد. در حوزه مدنی و قانونی هم هر گونه برخورد با مهاجران برای بازگشت باید در چارچوب قوانین و مقررات و رعایت حفظ کرامت انسانی باشد. یعنی نباید با مهاجران افغان به عنوان انسانهای درجه دو نگاه شود. بالاخره آنها هم تحت شرایطی وارد کشور ما شدهاند و ما باید به شکلی قانونی آنها را برگردانیم. بنابراین مکانیزمهای انساندوستانه باید در رابطه با آنها رعایت شود.
راهکارهای سلیمی نیز در این باره چنین است: ما باید این واقعیت را به صورت کلی بپذیریم که درگیر مساله مهاجرت هستیم. همان طور که با مهاجرت ایرانیها به خارج از کشور درگیر هستیم و خواهیم بود و لذا باید برنامههای منسجم برای آن از جهات مختلف داشته باشیم تا پیشبینیهای لازم را داشته باشیم. ما باید به صورت کلی این نکته را مد نظر داشته باشیم که مهاجرانی که ساکن ایران هستند یکدست نیستند، بلکه از گروههای مختلف هستند. برخی از آنها بیش از ۴۰ سال است که در ایران زندگی میکنند و دارای فرزند هستند. به عبارتی با افرادی سروکار داریم که دیگر مهاجر افغانستانی محسوب نمیشوند. از این رو، این افراد را با کسانی که در چند ماه اخیر وارد کشور شدهاند نمیتوان یکسان پنداشت و یکسان برخورد کرد. انتظار میرود که حاکمیت هم در سیاستگذاریهای خود به این نکته توجه و قوانین و مقررات متناسب با شرایط را تدوین کند.
هر چند در سالهای اخیر این جریان مقداری شکل گرفته، اما هنوز در ابتدای کار هستیم و لازم است بیشتر در این زمینه تلاش کنیم. بیشترین بخش مهاجران افغانستانی که میتوانند برای ما خطرآفرین باشند، مهاجران غیرقانونی هستند. این گروه باید ساماندهی شوند و برای کسانی که کارت سرشماری دریافت کردهاند، شرایط کار، زندگی و اشتغال فراهم کرد. باید نسبت به مهاجران غیرقانونی و فاقد مدرک سختگیریهای بیشتری انجام شود. مخصوصا مرزها باید کنترل شوند و با باندهای قاچاق که ورود غیرقانونی را تسهیل میکنند، برخورد جدیتری انجام شود.