کتاب «بی‌پایان» منتشر شد

خبرگزاری مهر دوشنبه 04 اسفند 1399 - 17:16
چاپ نخست کتاب «بی‌پایان» تألیف مجتبی خلیفه‌زاده از سوی انتشارات سروش منتشر و روانه بازار نشر شد.
کتاب «بی‌پایان» منتشر شد

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط‌عمومی انتشارات سروش، «بی‌پایان» روایتِ سربازانی‌ست که خود از جنگ برگشتند، اما روان‌شان هیچ‌گاه بازنگشت. نبردی که با تیر و تفنگ باشد در آخر روزی به پایان می‌رسد، اما نبردی که انسان با خودش دارد بی‌پایان است.

در قسمتی از داستان آمده است:

وسط محوطه شش سرباز جلوی ابوماکر صف کشیده بودند. با آوازه‌ای که ابوماکر داشت، آرزوی هر سربازی بود که به گروهش بپیوندد.

ابوماکر پرسید: «مطمئنین میخواین تو گروه من باشین؟ شونزده درصد احتمال داره در هر آموزش بمیرین.»

هر شش نفر یک صدا فریاد بله قربان ما حاضریم سر دادند.

«بسیار خب. برای ورود چهار شرط لازمه. شرط دو شجاعته و شرط سوم فرمانبرداری.»

هفت‌تیرش را بیرون آورد. یک تیر در یکی از شش سوراخِ خشابِ استوانه‌ای اسلحه گذاشت و استوانۀ اسلحه را چرخاند تا معلوم نباشد گلوله کجا قرار گرفته است. هفت‌تیر را در دست سرباز اول گذاشت: «سه ثانیه فرصت داری به من شلیک کنی.»

- چی قربان؟ … به شما؟

ابوعادل با چوب بلندی به کمر سرباز زد. سرباز فریادی کشید و روی زمین افتاد.

- سه ثانیه‌ات تموم شد. سرباز بعدی یالا.

سرباز دوم وحشت کرده بود. آرام روی زمین نشست تا تفنگ را بردارد. اما دو دل بود. با ترس به صورت ابوماکر نگاه کرد. چوب ابوعادل به گردنش خورد.

- سرباز سوم. نوبت توئه.

سرباز سریع روی زمین خم شد و تفنگ را بالا آورد. به سمت ابوماکر نشانه رفت. دستش می‌لرزید. چشمانش را بست تا راحت‌تر شلیک کند اما چوب ابوعادل به کمرش خورد.

سرباز چهارم، قبل از اینکه ابوماکر چیزی بگوید، سریع روی زمین خم شد تا تفنگ را بردارد.

- تو! یه تیر به مغز خودت شلیک کن.

سرباز جا خورد. فکر نمی‌کرد شرایط آزمون یکدفعه عوض شود. بی‌حرکت ماند تا چوب ابوعادل تکانش داد.

- سرباز پنجم!

تفنگ را برداشت. آن را روی سرش قرار داد. فریاد بلندی کشید و همزمان ماشه را چکاند. تیری شلیک نشد.

- آفرین. نفر ششم. نوبت توئه.

نفر ششم خونسردانه با لبخندی بر روی صورت تفنگ را برداشت و روی سرش گذاشت. ماشه را عقب کشید و مغزش روی زمین پاشید.

یکی از سربازها مثل زن‌ها جیغ زد. یکی محتویات معده‌اش را روی زمین خالی کرد. سرباز پنجم که همین چند ثانیه قبل ماشه را چکانده بود، با دهان باز از خون ریخته روی زمین فاصله گرفت.

«شما چهار نفر اول مردود شدید. چند روز دیگه امتحان تازه‌ای می‌گیرم؛ و تو!» با نفر پنجم بود. «هنوز میخوای جزو گروه من باشی؟

چاپ نخست این اثر در ۳۴۶ صفحۀ رقعی، شمارگان ۱.۰۰۰ نسخه و با قیمت ۶۰.۰۰۰ تومان توسط انتشارات سروش در اختیار علاقمندان این حوزه قرار گرفته است.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.