جنگ در خاورمیانه به عرصه دیگری از رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل خواهد شد، از یک طرف آمریکا که حامی اسرائیل است، و از طرف دیگر چین (به همراه روسیه) که ارتباطات عمیقی با ایران دارد. چین در دریای چین جنوبی، برای شناورهای فیلیپینی مشکل ایجاد میکند و هواپیماهای خود را بهطور خطرناکی در نزدیکی هواپیماهای آمریکایی به پرواز درمیآورد. سال آینده رابطه چین- آمریکا بار دیگر مورد محک قرار خواهد گرفت. در ماه ژانویه سال آینده نامزدی که چین او را نادیده میگیرد، چهبسا پیروز انتخابات تایوان شود. همچنین بخش اعظم سال آینده، رقابتها برای [رسیدن به] کاخ سفید به انتقادهای فراوان از چین خواهد گذشت.
خطر چین واقعی است، و دولت بایدن باید در حوزههای بسیاری در برابر حاکمان کمونیستی مقاومت کند. اما این خطر نیز وجود دارد که نگاه آمریکا به قدرت چین، دچار بزرگنمایی، محرکی برای تقابل، و بدتر از همه، یک جنگ قابل اجتناب شود. حتی بدون آغاز جنگ، این حمله هزینههای اقتصادی هنگفتی به بار میآورد، آمریکا را از متحدان خود دور کرده و ارزشهای را تضعیف میکند که مایه قدرت این کشور هستند. در حالیکه، آمریکا به ارزیابی معقول از نقاط قوت و ضعف چین نیاز دارد.
یکی از نقاط ضعف چین، به عقبماندگی نظامی آن برمیگردد. این کشور پس از چند دهه نوسازی، پرابهت، و حتی ترسناک، جلوه میکند. چین با داشتن ۲ میلیون نظامی و بودجه سالانه ۲۲۵ میلیارد دلاری نیروهای مسلح، دارای بزرگترین ارتش، نیروی دریایی و پدافند موشکی جهان است و تا سال ۲۰۳۰ قادر است هزار کلاهک هستهای داشته باشد. به گفته جاسوسان آمریکایی، شی جینپینگ به ارتش دستور داده است آمادگی خود را برای تهاجم به تایوان تا سال ۲۰۲۷ حفظ کند. این مسئله همسایگان چین در دریای چین جنوبی را به وحشت انداخته و باعث درگیری با هند خواهد شد. همچنین چین در آفریقا نیز یک پایگاه دارد و به دنبال تأسیس یک پایگاه در خاورمیانه است. ارتش آزادیبخش خلق که برای دههها بر اصول ارتش شوروی و سپس روسیه مبتنی بود درحال آموختن درسهایی از اوکراین و عملیاتهای مشترک بین نیروهاست، که کلید تهاجم به تایوان خواهد بود. در این بین سربازگیری امری دشوار است. ارتش آزادیبخش خلق، به رغم تهیه فیلمهایی همچون “گرگ جنگجو” برای جذاب جلوه دادن مشاغل ملالآور نظامی با حقوق متوسط، تلاش میکند افراد ماهر، از خلبان جنگنده گرفته تا مهندس، را استخدام کند. چین تقریباً هیچ تجربه جنگی ندارد- که شی از آن بهعنوان “بیماری صلح” یاد میکند. اگرچه چین جهشهایی در فناوری داشته است، از موشکهای فراصوت گرفته تا جنگندههای رادارگریز، اما مجتمعهای نظامی- صنعتی آن عقبتر از حوزههایی همچون موتورهای هواپیما و شناورها بوده و به قطعات خارجی متکیاند. تحریمهای آمریکا علیه نیمهرساناها و اجزای تشکیلدهنده آنها میتواند رسیدن چین به مرزهای جهانی را با دشواری مواجه کند. با وجود پاکسازیهای بیوقفه شی، فساد در چین همچنان فراگیر است و نشان میدهد که چرا ژنرال لی شانگفو ، وزیر دفاع چین، پس از چند ماه وزارت، از کار برکنار شد.
علاوه بر نقاط ضعف نظامی، ضعفهای اقتصادی چین نیز ملموس هستند. بحران اموال و دارایی، و خصومت حزب کمونیست با بخش خصوصی و سرمایه خارجی شدید است. براساس پیشبینی صندوق بینالمللی پول، تولید ناخالص داخلی چین امسال به ۴/۵ درصد رسیده و در سال ۲۰۲۸ به ۵/۳ درصد خواهد رسید. سرمایهگذاری شرکتهای چند ملیتی، برای نخستین بار از زمان ثبت آن در سال ۱۹۹۸، در سه ماهه چهارم امسال منفی شده است. اقتصاد چین ۱۸ تریلیون دلار است، اما تولید ناخالص داخلی این کشور با وجود جمعیت زیاد بعید است در طول سده بیست و یکم یا اواسط آن، تولید ناخالص داخلی آمریکا را پشت سر بگذارد.
در کنار نقاط ضعف نظامی و اقتصادی، مشکل عمیقتری نیز وجود دارد: تسلط شی بر نظام اقتدارگرایی که اجازه گفتگوی سیاسی جدی داخلی را نمیدهد. درنتیجه تصمیمگیری وخیمتر خواهد شد. سرسپردگان، فنسالاران اقتصادی را به حاشیه خواهند راند. در یک مطالعه، نظامیان ارتش آزادیبخش خلق یک چهارم وقت خود را صرف آموزش سیاسی و تعمق در امور الهامبخشی همچون “اندیشههای شی جینپینگ درخصوص تقویت ارتش” میکنند. ایدئولوژی شی یعنی اینکه حزب، که خودش آن را رهبری میکند، باید همه چیز را در کنترل خود داشته باشد.
حاکمیت شخصی برای چین مضر، و برای جهان خطرناک، است. شی با بیتوجهی به انتقادات، مثل حمله پوتین به اوکراین، دچار اشتباه محاسباتی خواهد شد. با این حال، چهبسا اطلاع او از اینکه در صورت تهاجم به تایوان و عدم تصرف آن، قدرتش را از دست بدهد، بازدارنده او از این حمله باشد. یک مطلب روشن است: با وجود زورآزماییهای مقطعی و مطلوب برای دیپلماسی سازنده، همچون از سرگیری تازه تماسهای حکومتی با آمریکا، تعهد شی به تضعیف ارزشهای لیبرال در سطح جهان، از بین نرفته است.
در نهایت پاسخ آمریکا باید معقول باشد. طبق پیشبینی صندوق بینالمللی پول، تضعیف اقتصاد چین از طریق انزوای آن میتواند تولید ناخالص داخلی جهانی را تا ۷ درصد کاهش دهد. بستن مرزهای آمریکا به روی افراد مستعد چینی نوعی خودزنی به شمار میرود. اتخاذ سیاست کاملاً خصمانه، خطر ایجاد شکاف بین شبکه متحدان آمریکا را بهدنبال دارد. بدتر از همه اینکه، جهش بسیار سریع ارتش آمریکا میتواند در صورتی موجب وقوع جنگ فاجعهبار شود که شی آن را با آغاز تجاوز آمریکا اشتباه بگیرد، یا احساس نگرانی کند که اتحاد تایوان با سرزمین اصلی چین- از طریق مسالمتآمیز یا با زور- تنها درصورتی سخت خواهد شد که او همچنان منتظر فرصت مناسب باشد.
درعوض، آمریکا به تنظیم سیاست بلند مدت خود نسبت به چین نیاز دارد. توجه به اقتصاد یعنی درهای باز نه انزوا. آمریکا برای حفظ لبه فناوری و اقتصادی خود باید، برخلاف چین، بر روی کسبوکارها باز بماند. آمریکا از نظر نظامی باید بهدنبال بازدارندگی، بدون سلطه، باشد و از رقابت بر سر تسلیحات هستهای یا قلمداد شدن بهعنوان حامی استقلال رسمی تایوان اجتناب کند. تعامل با چین نیازمند نگاه واقعگرایانه به توانمندیهای این کشور است. خبر خوب این است که نقاط ضعف چین و اشتباه شی به غرب، امکان مقابله با تهدیدات ناشی از آن را میدهد.
311311