گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ انسان معاصر شاید هیچوقت بهاندازه 9ماه گذشته، نزدیکی زندگی و مرگ را تجربه نکردهباشد. هر روز در گوشهوکنار دنیا ازجمله ایران، با خبر مرگ صدها و هزاران انسان در اثر ابتلا به کرونا مواجه میشویم. در این میان، یکی از آثار مهمی که این روزگار کرونایی بر جامعه انسانی داشته، تغییر دادن سبک زندگی آنها حتی در مواجهه با مرگ عزیزانشان بوده. آنچه انسان حتی در مصائبی مانند جنگ، سیل و زلزله هم تجربه نکردهبود، به دست یک ویروس نحس بر سرش آمد. کرونا، آغوش عزیزان و همدلی دوستانش را از او گرفت. و زمانه کرونا ثابت کرد انسان تنها، در مواجهه با مرگ عزیزانش، بسیار آسیبپذیرتر خواهد بود. از وقتی محدودیتهای دوران کرونا و لزوم رعایت فاصلهگذاری اجتماعی، امکان برگزاری مراسم سوگواری بعد از مرگ عزیزان را از بازماندگان گرفت، سوگهای معمول زندگی تبدیل به سوگهای پیچیده شد و داغدیدگان در دالانهای این غم بیانتها گرفتار شدند.
گفتوگو با دکتر «محمود آزادی»، روانشناس و عضو فعال انجمن بینالمللی سایکوآنکولوژی (IPOS) که 7سال سابقه فعالیت در زمینه «مراقبت معنوی» از بیماران مبتلا به سرطان و تخصص ویژه «کرامت درمانی»(dignity therapy) را نیز در کارنامه دارد و در چند ماه گذشته مراجعان متعددی از میان سوگواران کرونا داشته، فرصت مغتنمی بود برای بررسی پدیده «سوگ کرونا» و راههای پیشگیری و درمان آن. با این گفتوگوی ویژه همراه باشید.
*خوب است در ابتدای این گفتوگو که با محوریت موضوع سوگ در ایام کرونا و توجه به سوگواران ترتیب داده شده، برایمان درباره «سوگ» بگویید. از انواع سوگ، آثاری که در زندگی شخصی و اجتماعی افراد دارد و مشکلاتی که میتواند برای آنها ایجاد کند.
- سوگ، به یک غم و اندوه طولانیمدت بعد از فقدان عزیزان گفته میشود. در متون روانشناسی و درمانی هم یک مبحث وجود دارد با عنوان «درمان افراد داغدار»؛ که هم درمان انفرادی و هم گروهدرمانی را شامل میشود. بعضی سوگها، خودبخود و بعد از گذشت مدتی، درمان و رفع میشود. اما در بعضی سوگها، فرد داغدیده نیاز به مراقبت بیشتری دارد. میبینید چندین سال از فوت عزیزش میگذرد اما بهدلیل وابستگیهای عاطفی عمیقی که با متوفی داشته، هنوز نتوانسته آن داغ را بپذیرد و با آن کنار بیاید. انگار از وقتی عزیزش را در درون خاک گذاشتند، بخشی از وجود او هم در خاک مانده. به این سوگ، «سوگ پیچیده» گفته میشود.
دکتر «محمود آزادی»، روانشناس
کرونا آمد، سوگها هزارتو شد
*این نوع سوگ، آثار جدیتری بر زندگی فرد خواهد داشت؟
- بله. سوگ پیچیده، میتواند آثار جدی و مخربی بر زندگی شخصی، اجتماعی و فعالیتهای شغلی فرد بگذارد. انگار دیگر نمیتواند آن فرد سابق شود. خطاهایش در فعالیتهای شغلیاش زیاد میشود، حواسش سر جایش نیست، حتی گاهی تمایل به خودکشی پیدا میکند. این سوگ پیچیده حتی میتواند بعد معنوی زندگی فرد را هم تحتالشعاع قرار دهد. ممکن است ارتباطش با خدا قطع شود. مدام میگوید: «چرا خدا به داد من نرسید؟ چرا عزیز من اینطور مرد؟ چرا این اتفاق باید برای بچه من/ مادر من میافتاد؟ خدایا چرا همسر مرا گرفتی؟ خدایا آن موقع که عزیز من در میکشید، تو کجا بودی؟ و...» و متاسفانه کرونا به این سوگهای عمیق، دامن زدهاست.
اخیراً در مشهد چند مراجعهکننده داشتم که هنوز از مرگ عزیزشان که بر اثر کرونا فوت کردهبود، در بهت بودند. میگفتند: «مادر من تازه میخواست مراسم عروسی بچهش رو برگزار کنه، پدرم منتظر به دنیا اومدن نوهش بود و... اما یکدفعه یک چیزی به اسم کرونا اومد و از ما گرفتش...» یعنی خانواده بعد از گذشت چند هفته از مرگ عزیزشان، هنوز در حالت فریز، انجماد و شوک هستند و هنوز هم نمیتوانند این موضوع را بپذیرند. فرزندان یک خانواده که مادرشان را بر اثر کرونا از دست دادهبودند، مدام میگفتند: «مامان رفت سبزی بخره. وقتی برگشت، حالش بد شد. بابا بردش بیمارستان. فقط یک هفته بیمارستان بود. دیگه برنگشت خونه...» این بچهها بیمقدمه و بدون بیماری قبلی، مادرشان را از دست دادند و ازآنجاکه در مدت بستری بودنش در بیمارستان هم نتوانستند او را ببینند و یکدفعه با خبر فوتش مواجه شدند، دچار شوک شدیدی شدهاند و هرچقدر هم میگذرد، نمیتوانند این موضوع را هضم کنند.
*یعنی میتوانیم بگوییم کرونا، سوگها را هم تغییر داده؟
- ببینید، موضوعی که باید به آن توجه کنیم، موضوع «چگونه مردن» است. این، چگونه مردن، بسیار مهم است. اگر خانواده ببینند پدر یا مادر چند سال است با بیماری دستوپنجه نرم میکند، وقتی با فوت او مواجه شوند، راحتتر میتوانند این موضوع را بپذیرند. اما وقتی پدر و مادر در صحت و سلامت داشتند زندگی میکردند، یکدفعه دچار یک ویروس شدند و بعد از یک هفته فوت کردند، آسیبهای روحی شدیدی به خانواده وارد میشود. این شکل از مرگ عزیزان و لطمههای روحی آن برای بازماندگان، یک نوع سوگ خیلی خاص را ایجاد کرده که هنوز نمیتوان اسمی روی آن گذاشت. این سوگ که به قشر خاصی اختصاص ندارد و با دغدغهها و رنجهای متفاوتی برای افراد همراه است، تا مدتها نیاز به مطالعه و بررسی دارد. برای مثال، ما از روحانی گرفته تا پزشک در میان مراجعهکنندگانمان داشتهایم.
رابطه مستقیم «سوگ» بازماندگان با «چگونه مردن» عزیزان
*از مبحث «چگونه مردن» سریع نگذریم. با توضیحات شما، میتوان اینطور نتیجه گرفت که مبحث سوگ، با مبحث «کیفیت مرگ» ارتباط مستقیم دارد. و چگونه مردن متوفی میتواند بر کیفیت سوگ بازماندگان او تأثیر بگذارد و تعیینکننده شرایط روحی آنها باشد. درست است؟
- بله. توجه به مبحث «چگونه مردن»، در نظام سلامت غرب، از سالها قبل شروع شدهاست. این موضوع تحت عنوان «مرگ عزتمندانه و با کرامت»، از 5دهه قبل در طب مدرن مورد توجه قرار گرفت. ماجرا از وقتی شروع شد که یک بیمار سرطانی بیخانمان در یکی از خیابانهای لندن فوت کرد. این اتفاق باعث شد کلیسای مسیحیت و برخی از پرستاران به انتقاد از وزارت بهداشت انگلستان بپردازند و به اینگونه مردن بیماران اعتراض کنند. آن زمان و در دهه 1960 وزارت بهداشت انگلستان یک شعار داشت با این مضمون: «مراقبت از گهواره تا گور». بعد از ماجرای مرگ آن بیمار بیخانمان، یک خانم پرستار به نام «سیسلی سندرز»، در جریان اعتراضاتی که شکل گرفت، این شعار را زیر سئوال برد و خطاب به مسئولان بهداشت و درمان انگلستان گفت: «مراقبت شما از بیماران در بیمارستانها، همهجانبه نیست. شما بیمار را در بیمارستان بستری میکنید اما برای چگونه مردن او برنامه ندارید.»
در نتیجه تلاشهای خانم سندرز، مراکزی بهنام «نقاهتخانه» در انگلیس شکل گرفت؛ مرکزی که بیمارانی که در مرحله پایان حیات خود و در آستانه مرگ بودند، به آنجا منتقل میشدند تا در شرایط مناسبی مرحله مرگ را پشت سر بگذارند. در آن نقاهتخانهها، در کادر مراقبتی بیمار، الزاماً یک «مراقب معنوی» هم حضور داشت. آن تلاشها باعث شد به بُعد معنوی و چگونه مردن بیماران در نقاهتخانهها بسیار توجه شود، موضوعی که امروز هم بهعنوان یک اصل رسمی در کشورهای پیشرفته مورد توجه قرار دارد. خوب است بدانید امروز 1433 نقاهتخانه در انگلیس وجود دارد و از بیمارانی که در مرحله پایان حیات هستند، در آن مراکز نگهداری میشود.
بیماران در آستانه مرگ در نقاهتخانه این فرصت را پیدا می کردند که به جای بخش آی.سی.یو، در فضایی خارج از بیمارستان و در محیطی آرام با امکان دیدار خانواده، مرحله پایان حیات خود را بگذرانند
«مرگ کریمانه» و «مرگ با عزت»، حق تمام انسانهاست
*حتماً خوانندگان این گفتوگو هم مثل من کنجکاو هستند بدانند راهاندازی نقاهتخانهها با چه دستاوردی همراه بود؟
- دغدغه اصلی این بود که زمینه «مرگ کریمانه»، «مرگ با عزت» و «مرگ با کرامت» (Death With Dignity) برای بیماران فراهم شود و اتفاقی مثل مرگ آن بیمار سرطانی بیخانمان که لحظات دردناک آخر زندگیاش را در خیابان و در تنهایی گذراند، تکرار نشود. همین امروز هم پایاننامهها و مقالات بسیار زیادی درباره «مرگ خوب» نوشته شده و میشود. ما در دین خودمان هم فراوان آیات و روایات مرتبط با مرگ خوب داریم.
در بحث ایجاد نقاهتخانهها، موضوع حذف هزینههای مالی تحمیلی به خانواده بیماران در حال مرگ هم مطرح بود. روال معمول در بیمارستانها به این ترتیب است که وقتی وخامت حال بیمار به اوج میرسد، او را به آیسییو میبرند که تحت مراقبتهای ویژه قرار بگیرد. در بسیاری از موارد، مشخص است امیدی به بهبودی بیمار نیست اما به آیسییو منتقل میشود و مدتی بعد هم فوت میکند. در این میان، فقط یک هزینه سنگین مالی به خانواده او تحمیل میشود. من موردی سراغ دارم که بیمار بعد از چندین روز نگهداری در آیسییو از دنیا رفت و خانواده او هم داغدار شدند و هم به لحاظ مالی، ورشکست. اما بعد از ایجاد نقاهتخانهها، وقتی مشخص میشد بیمار قابل درمان نیست، دیگر او را به بخش آیسییو انتقال نمیدادند. مثلاً درمورد بیماران مبتلا به سرطان وقتی متخصصان یقین پیدا میکردند بیماری در تمام بدن پخش شده و درمان ندارد، بیمار را بهجای آیسییو به نقاهتخانه منتقل میکردند. در آنجا هم تا زمان مرگ در فضایی پر از آرامش و با هزینهای بسیار پایینتر از آیسییو از بیمار مراقبت میشد. البته ما هم چه به لحاظ اعتقادی و چه به لحاظ قوانین پزشکی با این مباحث بیگانه نیستیم.
*چطور؟
- ما بحث «چگونه مردن» را در کشور خودمان هم داریم و این موضوع، ذیل بحث حقوقِ «گیرندگان خدمت» از طرف وزارت بهداشت به بیمارستانهای کشور ابلاغ شدهاست. یکی از این حقوق، مراقبت از افراد «محتضر»(در حال مرگ) است. وقتی نشانهها و علائمی در بیمار پیدا شد که یقین پیدا کردیم به لحظه مرگ نزدیک است، باید کارهایی را برای او انجام دهیم. البته دین اسلام 14قرن قبل به موضوع مراقبت از محتضر توجه داشته و این موضوع آنقدر اهمیت دارد که یک فصل در رسالههای مراجع تقلید به بحث «احتضار» اختصاص دارد. آنجا احکامی مطرح شده که باید برای فرد محتضر انجام شود؛ مثل رو به قبله کردن، قرار ندادن اشیای سنگین روی سینه بیمار (قرار دادن دستگاه شوک روی سینه بیمار هم مصداق همین مسئله است) و... موارد بسیاری در این زمینه از دیدگاه اسلام مطرح است که هنوز ساختارهای درمانی ما منطبق بر آن نیست و در بیمارستانهای ما اجرا نمیشود.
وقتی کرونا، معلم ما میشود
*پس ما برای رسیدن به کیفیت مطلوب در بحث «چگونه مردن» بیماران در آستانه مرگ، راه طولانی در پیش داریم...
- بله. درواقع، میتوانیم بگوییم کرونا در کنار رنجها و تلخیهایش، حسنهایی هم داشته! کرونا نقاط ضعف ساختار سلامت ما را به ما نشان داد. ببینید ما از یک طرف باید وضعیت حوزه پزشکی خودمان را با پزشکی کشورهای پیشرفته مقایسه کنیم. نتیجه این مقایسه این است که هنوز آن پروتکلهایی که باید برای مرحله مرگ بیماران ایجاد شود – مثل ایجاد نقاهتخانهها – هنوز تعریف و ایجاد نشدهاست و آن کیفیت مردن که باید کریمانه و باعزت باشد، هنوز در بیمارستانهای ما وجود ندارد.
از طرف دیگر، باید بگوییم ما با آن مرگ خوب موردنظر دینمان هم فاصله داریم. دین اسلام میگوید فرد مسلمان باید قبل از مرگ، طوری آماده شود که آمادگی مواجهه با آن ترسهای لحظه مرگ را داشتهباشد. بهطور مثال باید خانواده و عزیزانش در آن لحظات در کنارش باشند و او بتواند حرفهای آخرش را به آنها بزند؛ چه به لحاظ اخلاقی و بیان نصیحت برای فرزندان و بازماندگان و چه بهلحاظ حقوقی و بیان وصیت. درست است که کووید 19 یک بیماری واگیردار خطرناک است و امکان حضور خانواده بیمار در کنارش وجود ندارد اما میتوانستیم با استفاده از تکنولوژی و از طریق تماس تلفنی یا تماس تصویری، کاری کنیم بیمار قبل از مرگ بتواند گفتوگو و دیداری با خانوادهاش داشتهباشد. مطالعات نشان میدهد اگر چنین اتفاقی بیفتد، قدرت پذیرش خانوادهها بیشتر میشود و سوگ آنها هم کمتر و طبیعیتر خواهد شد.
بنابراین ما از همین حالا باید آستینهایمان را بالا بزنیم برای برطرف کردن این کاستیها و نقاط ضعف. چون احتمال دارد در سالهای آینده باز هم ما و مردم دنیا با چنین ویروسهایی مواجه شویم. بنابراین باید طوری عمل کنیم که بار دیگر غافلگیر نشویم. درواقع اگر قرار باشد کرونا، معلم ما باشد، یکی از مباحثی که باید از او درس بگیریم، این است که باید مراقبتهای معنوی را در بخشهای مختلف بیمارستانها داشتهباشیم، بهویژه بخش حساس بیمارانی که در مرحله پایان حیات قرار دارند.
نگذاریم «انگ اجتماعی»، درد مضاعفی برای سوگواران شود
*شاید این موضوع مطرح شود که شرایط دوران کرونا، واقعاً یک شرایط خاص بود که سیستم سلامت تمام کشورهای دنیا را غافلگیر کرد و هیچکدام نتوانستند عملکرد مطلوبی داشتهباشند...
- موافقم. ما حتی در آمریکا هم دیدیم بیماران مبتلا به کرونا در بیمارستانها در وضعیت بدی از دنیا رفتند. اصلاً نوع بیماری، در این زمینه بسیار مهم است. آن غافلگیری که برای تمام ساختارهای سلامت در دنیا پیش آمد، به نوعی مشترک بود. اما خب، حتماً تفاوتهایی هم وجود دارد. به طور طبیعی، کشورهایی که زیرساختهای پزشکیشان را برای شرایط بحرانی آمادهتر کردهبودند، در مقابل کرونا عملکرد بهتری داشتند.
ما هرگز منکر تلاشها، زحمات و فداکاریهای کادر درمانی و کارکنان بیمارستانهای کشورمان در دوران کرونا نیستیم. ما هم همصدا با تمام مردم ایران، از این عزیزان سپاسگزار و قدردان زحماتشان هستیم. اما در کنار تمام خدماترسانیها، آنچه ما از نحوه مرگ بیماران مبتلا به کرونا در بیمارستانها دیدهایم و دربارهاش شنیدهایم، شرایط مناسبی نبوده و چنانچه ما زیرساختهای بهتری میداشتیم، این شرایط حتماً میتوانست بهتر باشد. البته این نکته را تذکر میدهم که این نقاط ضعف و کاستیها، فقط مختص نظام سلامت نیست. گزارشهایی که از قبرستانها دریافت میکنیم هم گویای این است که شرایط غسل و تدفین فوتشدگان کرونا، آنگونه که باید، نبوده. ضمن تقدیر از زحمات طلبهها و نیروهای جهادی که وارد عرصه تغسیل و تدفین اموات کرونایی شدند، باید بگوییم موارد فراوانی بوده که این فوتشدگان به شکل عزتمندانه و کریمانه غسل و تدفین نشدهاند. بعضی رفتارها در این زمینه هم، بسیار مشکلساز بوده.
مثلاً در برخی شهرها، فوتشدگان کرونا را بهطور جداگانه در یک بخش خاص از قبرستان دفن میکردند. خب، این کار باعث ایجاد یکجور «انگ اجتماعی» برای خانوادههای این افراد خواهد شد. و این ضربه روحی به آنها وارد میشود که در قبرستانی که همه اموات از همه اقشار در کنار هم دفن میشوند، عزیز ما را بردند در یک بخش مجزا دفن کردند. این در حالی است که طبق صحبتهای کارشناسان، اگر دستورالعملها بهدرستی رعایت میشد، هیچ نگرانی بابت انتقال ویروس از پیکر متوفی به دیگران وجود نداشت.
مدیریت بحران از خود بحران، مهمتر است
*در یک بیان کلی، معتقدید در مدیریت این شرایط بحرانی نمره قبولی نگرفتیم؟
- این موارد نشان میدهد ما برای مواجهه با چنین بحرانی، آمادگی نداشتیم؛ نه ساختارهایمان درست بوده و نه آموزشهایی برای روبهرو شدن با این شرایط داشتهایم. یک لحظه فکر کنیم اگر طلبهها و نیروهای جهادی بهصورت داوطلبانه پای کار غسل و تدفین فوتشدگان کرونا نمیآمدند، چه اتفاقی میافتاد؟ همین حالا و بعد از 9 ماه، گزارشهایی داریم که نشان میدهد در شهرهایی که طلبههای داوطلب حضور ندارند، غسل و تدفین اموات کرونایی، همچنان یک موضوع بغرنج است. گفتهمیشود در بعضی شهرها پیکر فوتشده کرونا را تحویل خانوادهاش میدهند تا خودشان دفنش کنند! میگویند در بعضی شهرها اجازه خواندن نماز میت داده نشده. از این بدتر، شنیدهایم در بعضی موارد اتفاق افتاده که بعد از تدفین فوتشده کرونا، تابوت او را جلوی چشم خانوادهاش آتش زدهاند! هرکدام از این اتفاقات، میتواند آسیبهای روحی جدی برای بازماندگان به همراه داشتهباشد.
ببینید، وقوع مشکل یا بحران در هر جامعهای، طبیعی است. اما مدیریت بحران، مهمتر از خود بحران است. در روانشناسی میگوییم: اضطراب، مسری است. درواقع یکی از مسریترین بیماریهای روانی است. اما اگر یک مدیریت بحران درست وجود داشتهباشد، اضطراب کم و کمتر میشود. اگر ما از قبل آماده میبودیم و در زمان شیوع ویروس کرونا، مدیریت بحران درستی داشتیم، آرامش عمومی را حفظ میکردیم و آن همدلیهایی که دیدیم را بیشتر میکردیم، آن مشکلاتی که در غسل و کفن و دفن فوتشدگان کرونا در بعضی نقاط کشور دیدیم، ایجاد نمیشد.
بیمارستانها و حقوقِ «گیرندگان خدمت»
*خوب است بازگشتی داشتهباشیم به بحث «نقاهتخانه» و کمی بیشتر در این زمینه به ما اطلاعات بدهید. گفتید ما باید از کرونا درس بگیریم و از همین حالا زیرساختهایمان را برای بحرانهای بعدی آماده کنیم. در بحث ایجاد نقاهتخانهها، چه کارهایی باید انجام شود؟
- قدم اول این است که خود وزارت بهداشت باید بحث ایجاد نقاهتخانهها را بهعنوان یک قانون در بحث حقوقِ «گیرندگان خدمت» مطرح کند. البته وزارت بهداشت یک دفترچه راهنما دارد به نام «راهنمای جامع اعتباربخشی ملی بیمارستانهای ایران» که یک قسمت از آن به رعایت حقوق گیرندگان خدمت مرتبط است. بیمارانی که در بیمارستان بستری میشوند، گیرندگان خدمت محسوب میشوند. این بیماران مجموعه حقوقی دارند که در این دفترچه آمده و رعایت آن در بیمارستانها الزامی است. یکی از بندهای حقوق مطرحشده برای گیرندگان خدمت، به «اقدامات، تسهیلات و امکانات لازم برای بیمارانی که مرحله پایان زندگی را میگذرانند» اختصاص دارد. مواردی از حقوق بیماران در آستانه مرگ در این دفترچه به این شرح است: «حمایت از بیماران در حال احتضار و ترویج ارزشهای انسانی، تداوم تکریم و ارج نهادن به مفهوم انسانی بیماران، ایجاد فرصت مصاحبت و حضور خانواده بیماران در حال احتضار، ایجاد فرصت مصاحبت با افرادی که بیمار مایل به دیدارشان است، ایجاد شرایط ویژه ازجمله رعایت آداب و رسوم و شعائر دینی، ایجاد فرصت ملاقات برای خانوده بیمار حتی در ساعات غیرملاقات و...»
ببینید، به همین دلیل است که میگوییم در ماجرای کرونا، حداقل توقع این بود که امکان دیدار مجازی بیماران در حال مرگ با خانوادهشان فراهم میشد. یا در بحث مرگ بیماران مبتلا به کرونا، تا حد امکان از شرایط ناگوار جلوگیری میشد. اما متاسفانه ما در بیمارستانهایمان برای بحث مرگ، هیچ پروتکل اصولی و مشخصی نداریم. یک مثال برایتان بگویم. یکی از بهبودیافتگان کرونا تعریف میکرد: «یک شب، کادر درمانی بالای سر یکی از هماتاقیهایمان آمدند و بعد از چند دقیقه، ملحفه یا کاور را رویش کشیدند و رفتند. از یکیشان پرسیدم: چه اتفاقی افتاد؟ گفت: از دنیا رفت! پرستاران رفتند و ما تا صبح در آن اتاق کنار آن فرد فوتشده ماندیم!» خب، ببینید چقدر ترسناک است. با آن ترسی که ما عموماً از مرگ و مرده داریم، میشود حدس زد بیماران حاضر در آن اتاق در آن شب چه ساعات سختی را گذرانده و این اتفاق چه تأثیر منفی بر روحیه آنها داشتهاست.
از الان برای کووید23 آماده شویم!
اینها همان بحث مدیریت بحران است که اشاره شد. ما دستورالعمل نوشتهشده داریم اما در اجرای آن موفق نبودهایم. باز هم تاکید میکنم، قصد ما زیر سئوال بردن زحمات کادر عزیز درمانی کرونا نیست. باز هم به این عزیزان خداقوت میگوییم. این صحبتها، فقط پیشنهاداتی برای آینده است. اینکه بیاییم زیرساختهایمان را برای اجرای همان حقوقی که در دفترچه راهنمای موردتایید وزارت بهداشت ذکر شده، آماده کنیم. تصور کنید 20سال، 50سال بعد ویروس مثلاً کووید23 شیوع پیدا کند. آیا آن زمان زیرساختهای درمانی ما برای مقابله با آن آماده است؟ اگر زیرساختهایمان آماده بود و این مدیریت بحران که میگوییم، انجام میشد، در بحث بازماندگان و مسائل مربوط به سوگ، شاهد این پیچیدگی که ما در بعضی از مراجعان میبینیم، نبودیم. ما هرچقدر کیفیت مرگ بیماران را بالا ببریم، به همان اندازه میتوانیم در موضوع سوگ به بازماندگان کمک کنیم.
چقدر خوب است که هنوز فرصت داریم. معلوم نیست واکسن کرونا کی تولید شود و در دسترس همه قرار بگیرد که بخواهیم روی آن حساب کنیم. بنابراین بهتر است مجموعهای از فعالیتها را شروع کنیم تا بتوانیم در شرایط بحرانی عملکرد بهتری داشتهباشیم.
نمایی از یک «هاسپیس»(نقاهتخانه)
ملاقات با مرگ در دل باغهای سرسبز
*پس در موضوعی مانند راهاندازی نقاهتخانه، قدم اول را متولی نظام سلامت کشور باید بردارد.
- بله. آنچه در غرب اتفاق افتاده، ایجاد نقاهتخانهها در ساختار علوم پزشکی آنها به طور رسمی است؛ با تیم پزشکان و پرستاران و بر اساس پروتکلهای خاص. این مراکز که به «هاسپیس»(hospice) معروف است، در فضایی خارج از بیمارستان و اغلب در فضایی باغمانند و پر درخت و زیبا ایجاد میشود که هرچه بیشتر به بیمارانی که در مرحله پایان حیات هستند، آرامش بدهد. جالب است بدانید در این هاسپیسها برای بیماران مسلمان، تدارک ویژه میبینند. یک کمد دعا در اتاق تعبیه کردهاند که مهر، جانماز، قرآن و کتاب دعا در آن است. شرایط وضو گرفتن را هم در اتاق فراهم کردهاند که بیمار بتواند آداب مذهبیاش را انجام دهد. اگر 50، 60 سال قبل آن فعالیتها از طرف پرستاران و کشیشهای کلیسا در غرب انجام گرفت و به ایجاد این نقاهتخانهها منجر شد، الان هم جا دارد حوزه علمیه ما بیاید مطالبه کند که ما باید چنین فضاهایی برای بیماران در آستانه مرگ داشتهباشیم.
دو نما از اتاق بیماران مسلمان در یک «هاسپیس»
اگر ما فضاهای مشخص و رسمی مثل هاسپیسها در غرب داشتهباشیم، مراقبتمان از بیمارانی که در مرحله پایان حیات هستند، متفاوت خواهد شد. ببینید ممکن است در مقاطعی مثل موج اول کرونا، طلبههای داوطلب و نیروهای جهادی بیایند وسط میدان و کار را به سرانجام برسانند اما این مدیریت بحران اصولی نیست. این مدیریت تصادفی است. در این شرایط، بعضی مناطق، نیروهای داوطلب دارند و کار غسل اموات کرونایی را انجام میدهند و بعضی نقاط، از این موضوع محروم میمانند. از آن طرف، این طلبهها و جهادیها یک ماه میتوانند داوطلبانه پای این کار بایستند. اما حضورشان نمیتواند دائمی باشد و بالاخره باید به سراغ زندگی و کار خود بروند. بنابراین ما هم به ایجاد چنین فضاهای تخصصی با کادر رسمی نیاز داریم تا بتوانیم در شرایط بحرانی مدیریت بهتری داشتهباشیم.
از «اتاق سوگواری» در «هاسپیس» چه میدانید؟
*برای خاتمه این بحث، از اتفاقاتی که در هاسپیسها برای بیماران در آستانه مرگ میافتد، برایمان بگویید.
- وقتی پزشک بیمار و کمیسیون پزشکی تأیید میکنند دیگر درمانها بر او اثر ندارد و کاری از دست آنها برنمیآید، بیمار بهجای انتقال به آیسییو، با اطلاع و رضایت خود و خانوادهاش وارد هاسپیس میشود. در این مراکز، کادر مراقبتی از هنگام حضور بیمار تا هنگام فوت او و مرحله تدفینش در کنار او و خانوادهاش هستند. خوب است بدانید در هاسپیس هیچ درمانی مبتنی بر تزریق و جراحی و... روی بیماران انجام نمیشود و فقط در محیطی آرام مراقبتهای دارویی روی او انجام میشود. CPR و احیای قلبی هم درمورد بیماران بستری در هاسپیس انجام نمیشود و در حالت احتضار، چیز سنگین روی سینهاش گذاشته نمیشود. همان توصیهای که دین اسلام درباره محتضر دارد. وقتی هم بیمار فوت میکند، نمایندهای از کلیسا به هاسپیس میآید برای انجام امور مربوط به آمادهسازی دفن او.
جالب است بدانید در ایتالیا در برخی از بیمارستانها چنین اتفاقی میافتد. در آن بیمارستانها در فضای بیرون از بخشها، یک اتاق وجود دارد به نام «اتاق سوگواری» که بیمار بعد از فوت به آنجا منتقل میشود. خانواده بیمار در آن اتاق حاضر میشوند و یک کشیش میآید و خبر فوت او را به خانوادهاش میدهد. درواقع اولین مواجهه خانواده با موضوع مرگ عزیزشان در چنین فضای آرامی صورت میگیرد و درحالیکه کشیش دعا میخواند، میتوانند عزیزشان را ببینند، در کنارش اشک بریزند و در نهایت با او وداع کنند و بعدها هیچ حسرتی نداشتهباشند. بعد از این مرحله، بیمار به سردخانه بیمارستان منتقل میشود تا آماده دفن شود.
حالا ببینید ما با آن سابقه فرهنگی و مذهبیمان و داشتن آنهمه شعائر و مناسک برای بحث مرگ در دین اسلام، چقدر به وجود چنین فضاهایی نیاز داریم. بنابراین این یک مطالبه جدی است و لازم است نهادهای مرتبط مثل وزارت بهداشت، حوزه علمیه و سازمانهای فرهنگی در این زمینه با هم هماندیشی داشتهباشند و در مبحث حقوق بیماران در آستانه مرگ و خانوادههایشان بازنگری کنند و با رفع خلأهای قانونی و حقوقی، شرایط را برای ایجاد مراکزی با ویژگیهای نقاهتخانه فراهم کنند.
ردپای کرونا در کابوسهای بزرگ سوگواران
*در بخش قبلی صحبتهایتان اشاره کردید در بحث مشاوره و درمان سوگواران دوران کرونا، با افراد از اقشار مختلف مواجه هستید و هرکدام از آنها با رنجها و اندوههای خاصی دستبهگریبانند. لطفاً به صورت مصداقی، چند مورد از رنجها و دغدغههایی که این افراد با شما در میان گذاشتند را برای ما و مخاطبان این گفتوگو بیان کنید.
- یک مراجعهکننده روحانی داشتم که یکی از عزیزانش را در اثر ابتلا به کرونا از دست دادهبود و به دلیل درگیری با مشکلات روحی برای مشاوره آمده بود. ایشان میگفت: «ما هنوز فکر میکنیم عزیز ما را غسل ندادند و بدون غسل، دفن شد.» این موضوع خیلی برای این خانواده، سنگین بود و نگران وضعیت عزیز فوتشدهشان در برزخ و قیامت بودند. با اینکه چندین روز از مرگ او میگذشت، هنوز این موضوع به شکل یک کابوس همراه آنها بود. خب، برای خانوادههای مذهبی که با احکام دین مأنوس هستند، تصوراتی مثل اینکه: «عزیز ما بدون غسل و بدون طهارت دفن شد»، خیلی آزاردهنده است. دقت کنید، شاید هم آن فرد فوتشده غسل داده شده اما مسئله این است که ما نتوانستیم این اطمینان را به خانواده او بدهیم. چقدر خوب است این موارد گفتهشود. کاش برخی اطلاعات موردنیاز بهلحاظ روانشناختی را وزارت بهداشت، غسالخانه و نهادهای دیگر به خانواده متوفی بدهند. مثلاً اینکه متوفی با احکام شرعی، غسل و تدفین شد. آنچه درباره مرگ با کرامت و با عزت میگوییم، دقیقاً همین است.
دین مبین اسلام میفرماید انسانها محترماند؛ حتی بعد از مرگشان. حتی در شرح بعضی آداب پس از مرگ در دین اسلام داریم که روح آن متوفی تا مدتها در کنار جسمش حضور دارد و همهچیز را میبیند. بنابراین اگر کسی به جسم او اهانت کند، روحش اذیت میشود. بنابراین باید به این مسائل فرامادی هم توجه داشتهباشیم و بدانیم متوفی دوست دارد با او محترمانه رفتار شود. یکی از شئون این رفتار محترمانه، همین غسل دادن متوفی است.
صداوسیما از بحث «سوگ کرونا» غفلت نکند
*از وظیفه وزارت بهداشت و نهادهای دیگر در این زمینه گفتید. دقیقاً چه انتظاری از نهادهای مرتبط وجود دارد؟
- بهطور مثال، صداوسیما میتواند برنامههایی در غسالخانهها تولید کند و با کیفیتی که قابل پخش باشد، به مردم نشان دهد که فوتشدگان کرونا بر اساس احکام شرعی غسل داده میشوند و در این زمینه کوتاهی نمیشود. برنامههایی با این محتوا پخش شدهاست اما کافی نبوده. شاید فکر کردیم بدیهی است. اما نه. مراجعاتی که ما از جانب خانوادههای داغدیده داشتهایم، نشان میدهد این موضوع، بدیهی نیست. ما باید خیال خانوادههای جامعه را که عمری با احکام و مناسک اسلام انس گرفتهاند، در این زمینه راحت و آنها را مطمئن کنیم. ببینید، ایجاد این اطمینان و اعتماد، موضوعی بسیار اساسی است. درواقع یک مسئله روانشناختی است. یک وقتی میبینید واقعاً شرایط آنقدر بحرانی و حاد بوده که اصلاً امکان غسل دادن فوتشده کرونایی من وجود نداشته اما آنقدر به وزارت بهداشت و غسالخانه و... اعتماد دارم که وقتی گفته میشود همّوغمّ تمام فعالان این حوزهها این است که اموات کرونایی غسل دادهشوند، من مطمئن میشوم که عزیز فوتشده من هم حتماً غسل داده شده.
بنابراین هماهنگی بین نهادها، خیلی مهم است و در ماجرای کرونا اگر این هماهنگی بیشتر بود، شرایط بهتری میداشتیم. دوباره برگردیم به موضوع صداوسیما. شما بگویید در برنامههای رسانه ملی درباره این مسائل روانشناختی مرتبط با بحث کرونا چقدر اطلاعرسانی میشود؟ باید بگویم برنامههای مرتبط با کرونا و بهویژه اخبار که مردم بسیار دنبال میکنند، ایرادات زیادی دارد. بخش مهمی از این اخبار به بیان آمار مرگ و میر ناشی از کرونا اختصاص دارد؛ مثلاً هر سه دقیقه یک ایرانی بر اثر کرونا میمیرد. این خبرها، بیشتر افراد جامعه را میترساند و گرفتار اضطراب میکند. درحالیکه این رسانه میتواند برای مدیریت روانشناختی بازماندگان و سوگواران کرونا، برنامههایی بسازد برای تشریح کیفیت خوب مرگ فوتشدگان کرونا. اوایل شیوع ویروس کرونا، متخصصان بر صفحه تلویزیون حاضر میشدند و در میانبرنامههای یک دقیقهای، درباره مسائل روانشناختی مرتبط با دوران کرونا صحبت میکردند. خیلی خوب میشد اگر این کار درباره بحث سوگ هم انجام میشد. این مسئله، خیلی مهم است. چون مشکلی که در سالهای بعد میتوانیم داشتهباشیم، شرایط روحی و سلامت روان این داغداران و بازماندگان است. تازه در ابتدای راه هستیم و مشخص نیست چه مشکلات روانشناختی ممکن است برای آنها به وجود بیاید.
آه از احساس دوگانه «ترس» و «اندوه»
*گفتید با خانوادههایی هم مواجه شدید که در شرایط بغرنج دفن عزیزشان به دست خودشان قرار گرفتند...
- بله. یکی از مراجعان میگفت: «پدرم بر اثر کرونا فوت کرد. موقع دفن، گفتند: خودتان دفنش کنید! شرایط عجیبی بود. از یک طرف میترسیدیم که در اثر ارتباط با کاوری که پیکر پدر در آن بود، خودمان هم آلوده شویم. از طرف دیگر، پدرمان بود، عزیزمان بود و دلمان میخواست محترمانه دفن شود.» این احساس دوگانه ترس و اندوه، یکی از همان چیزهایی است که سوگ دوران کرونا را پیچیده کردهاست. یا یکی دیگر از مراجعان میگفت: «وقتی میخواستیم پدرم را دفن کنیم، هیچکس نبود برایش تلقین بخواند. به خودمان هم اجازه ندادند این کار را بکنیم. پدر ما بدون تلقیم دفن شد.» ببینید، شاید خواندن تلقین برای میت مستحب باشد اما این موضوع یعنی نخواندن تلقین برای پدر، برای همیشه در ذهن این خانواده خواهد ماند. شاید این تلقین نزد خداوند، مسئله مهمی نباشد اما برای این خانواده که با این مناسک بزرگ شدهاند و از ابتدا مراسم دفن هر فرد مسلمانی را که دیدهاند، با خواندن تلقین همراه بوده، هضم این مسئله سخت است.
به همین دلیل، یکی از مباحثی که در دوران کرونا شیوع بیشتری پیدا کرده، موضوع افسردگی است. افرادی که عزیزی را در این دوران از دست دادهاند، به دلیل ارتباط عمیق عاطفی که با او داشتند و به دلیل کیفیت مرگ او و نداشتن امکان وداع و سوگواری معمول برای او، یک دوره افسردگی را سپری میکنند. اگر آمار فوتیهای کروناییمان 50 هزار نفر شده، این عدد را حداقل در 4(حداقل تعداد افراد خانواده هر متوفی) ضرب کنید، ببینید چه حجم خدمات مشاوره سوگ باید بدهیم؟ حالا با احتساب این عدد، ببینید چقدر بیمارستانهای ما، صداوسیمای ما و حوزههای علمیه ما در این زمینه فعالاند؟ چقدر سخنرانی مذهبی در این زمینه داشتهایم؟ چقدر در رسانه ملی برنامههای مرتبط با این موضوع پخش شده؟ به اعتقاد من، صداوسیما میتواند مستندهایی درباره ماجرای بعد از فوت بیماران کرونایی بسازد و از غسل تا تدفین آنها را با کمک طلبهها و جهادیها نشان دهد. و این مستندها را هرازگاهی پخش کند تا دل مردم آرام بگیرد.
از خدا گله دارم! پاداش پدر من این نبود
*خب حالا این سئوال مطرح میشود که وقتی این بازماندگان سوگوار به شما مراجعه میکنند و برای رفع مشکلات و رنجهای روحی ناشی از مرگ کرونایی عزیزانشان از شما کمک میخواهند، چطور آنها را آرام میکنید؟ به چه شیوهای به آنها تسلی میدهید؟
- مراجعهکنندهای که با موضوع سوگ پیش ما میآید، قطعاً شاکی است و گلایه دارد. در قدم اول مهم است که بفهمیم هر مراجعهکنندهای با چه چالشی درگیر است چون افراد، چالشهای متفاوت و خاص خود را دارند. چالش یک نفر این است که: «عزیز من، خیلی جوان بود، هزار تا آرزو داشت، مرگ برایش زود بود.» چالش یک نفر دیگر این است که: «پدر من، بزرگ فامیل بود. همیشه در مراسم تشییع و تدفین اقوام، نفر اول بود. همیشه پیشقدم میشد برای غسل و تدفین اموات و تمام آداب تدفین اسلامی را برای متوفی انجام میداد. اما وقتی در هفتههای اول شیوع کرونا فوت کرد، در آن فضای ترسناک ناشناخته، بدون غسل و کفن، و فقط با یک کاور دفن شد. با آنهمه کار خیر، چرا چنین سرنوشتی پیدا کرد؟ چرا خدا جواب آنهمه خدماتش برای اموات مسلمان را اینطور داد؟...» چالش مراجعهکننده دیگر این است که: «مادر من همیشه در مراسم ختم همه اقوام و دوستان، نفر اول بود. میگفت: در ختم دیگران شرکت میکنم تا در مراسم ختمم شرکت کنند. اما کرونا اجازه نداد حتی یک مراسم ساده برایش بگیریم. غریبانه دفنش کردیم و تمام. جواب احترامش به اموات دیگران این بود؟» بنابراین در درمان سوگ، خیلی مهم است که ببینیم روح و ذهن آن فرد با چه چیزی درگیر است.
درباره فرد دوم و سوم که گلایه داشتند چرا خدا پاسخ خدمات پدر و مادرشان به اموات مسلمان را اینطور داده که تدفین خودشان بدون غسل و کفن یا بدون برگزاری مراسم انجام شده، از همین داشتههای معنوی خود فرد کمک میگیریم. با توجه به اعتقاد او خدا، برزخ و قیامت و... با او صحبت میکنیم و کمک میکنیم خودش به این نتیجه برسد که این اتفاق، ارتباطی با معامله خدا با پدرش و پاسخ زحمات او ندارد. چون مسلمانان اعتقاد دارند پاداش خداوند به اعمال بندگان در برزخ و قیامت ظهور میکند. درواقع اعتقاداتش را به یادش میآوریم که این جسم که در خاک قرار گرفته، وضعیت واقعی متوفی نیست. آنچه مهم و اصل است، روح اوست که پیش خداوند رفته. در عالم برزخ، جسم متناسب با جسم دنیایی به او داده میشود و خداوند تمام آنچه در دنیا انجام داده و زحمت کشیده را برایش جبران میکند. بنابراین زحمات و خدمات پدر او ضایع نخواهد شد و او پاسخ تمام آنها را در برزخ و قیامت خواهد دید.
چه کسی میداند تاریخ پرواز ما کی میرسد؟
*چالشی که بسیاری از بازماندگان و سوگواران کرونا با آن دستبهگریبانند، این است که نتوانستند عزیزشان را که در بخش کرونا بستری بود، قبل از تدفین برای آخرین بار ببینند. این حسرت، مثل یک بار سنگین، دل و روح آنها را تحت فشار قرار میدهد. به این افراد چطور کمک میکنید به آرامش برسند؟
- همه ما مرگ را بهعنوان یک حقیقت قبول داریم. زندگی ما در این دنیا مثل این است که همگی در یک فرودگاه حضور داریم و قرار است پرواز کنیم. پرواز همهمان از این فرودگاه قطعی است، فقط تاریخ پروازمان فرق میکند. در سالن انتظار این فرودگاه که نشستهایم، در زمانهای مقرر، یکییکی شماره پروازمان را میخوانند و نوبت پروازمان میشود. حالا پرواز هرکس از این دنیا به دنیای جاودان و همیشگی، به شکل متفاوتی است که خداوند برایش مقرر کردهاست. عزیز ما در اثر ابتلا به کرونا از این دنیا پرواز کرد، بالاخره ما هم با بیماری یا بلای دیگری از این دنیا خواهیم رفت. و فراموش نکنیم که خداوند، بلاها و دردهایی که در دنیا برای بندگانش مقرر کرده را در آن دنیای جاودان جبران خواهد کرد.
اینها حرفهایی است که در فضایی آرام با مراجعهکنندگان مطرح میکنیم. در مقابل، به حرفهای او هم خوب گوش میدهیم و کمک میکنیم تمام آن گریههایی که در درونش قفل شده و بهاصطلاح قورت داده شده، آزاد شود و بیرون بریزد. کمک میکنیم حرف بزند و آن چیزهایی که در ذهنش مخفی کرده را بیان کند. همین اشک ریختن و حرف زدن، به او آرامش میدهد.
یادت میآید میگفتی: «دیدار به قیامت»؟
*تکلیف آن حسرت دیدار آخر چه میشود؟
- اگر مراجعهکننده به برزخ و قیامت اعتقاد دارد، از همان داشتههای معنوی خودش استفاده میکنیم و میگوییم: خداوند به مومنان وعده داده همه آنها را در برزخ و قیامت دوباره دور هم جمع میکند. آنچه از متون دینی ما برداشت میشود، این است که خداوند وعده داده خانوادهها و عزیزان را در آن دنیای جاودان دوباره به هم میرساند. پس، این جدایی و دوری، موقتی است. خب، همه ما مسلمان و دیندار هستیم و کموبیش بندگی میکنیم. از این مهمتر، خداوند هم ارحمالراحمین است. بنابراین اینطور نیست که ما و عزیزانمان فقط در این دنیا کنار هم بودهباشیم. خداوند دوباره ما را به هم خواهد رساند. درواقع از باورهای مذهبی و معنوی خود فرد کمک میگیریم و میگوییم: اینطور نیست که داستان زندگی ما با بیماری و مرگ، تمام شود. زندگی ما با مرگ در این دنیا، ختم نمیشود بلکه زندگی جاودانی ما تازه بعد از مرگ شروع میشود.
من همینجا از روحانیون و چهرههای مذهبی درخواست میکنم در این روزهای کرونایی، سخنرانیهایی با موضوع رحمت خداوند بعد از مرگ داشتهباشند و با بیان آیات و روایات در این زمینه، مردم را آرام کنند. میدانید، یکی از مستحبات مرحله احتضار این است که محتضر را به رحمت خدا امیدوار کنید تا ترسش کمتر شود. ما هم امیدواریم به رحمت خداوند. چون میدانیم خداوند ارحمالراحمین است و به لطف او دوباره عزیزان ازدسترفتهمان را خواهیم دید. درواقع این یکی از نقاط تمایز مهم دین اسلام است؛ که داستان زندگی انسانها را با مرگ، تمامشده نمیداند. امام علی(ع) هم میفرمایند: «الناس نیام، فإذا ماتوا انتبهوا»(مردم، در خوابند. وقتی بمیرند، بیدار میشوند). یادآوری این نکات، افراد را به آرامش میرساند. درواقع، تلاش ما این است که هرچقدر میتوانیم بازماندگان سوگوار را به رحمت خداوند امیدوار کنیم. این همان کاری است که وقتی در مراسم ختم شرکت میکنیم، در مواجهه با داغدیدگان انجام میدهیم.
شما دعوتید به «پُرسِه» مجازی
*به نکته خوبی اشاره کردید. یکی از بزرگترین خلأها در دوران کرونا این است که افراد نمیتوانند برای عزیز فوتشدهشان مراسم ختم و سوگواری برگزار کنند و مجبورند در خلوت و تنهایی و غریبانه با این سوگ دستوپنجه نرم کنند. همین موضوع، میتواند بستری برای بروز افسردگی و ناراحتیهای روحی باشد. برای جبران این خلأ چه میتوان کرد؟
- درست است. این شرایط ناگزیری است که بازماندگان در روزهای کرونایی با آن دستبهگریبانند. اما برای این مشکل هم راه حل وجود دارد. میتوان مراسم یادبود مجازی و ختم آنلاین را جایگزین مراسم ختم حضوری کرد. همین که افراد در جلسه ختم آنلاین عزیز فوتشده این فرد شرکت میکنند، بهصورت مجازی به او تسلیت میگویند و برای متوفی صلوات و فاتحه قرائت میکنند، در بهبود وضعیت روحی او مؤثر خواهد بود.
بهطور مثال در مشهد یک وبسایت یابود مجازی طراحی شده به نام «آی پُرسِه»(/http://iporse.ir) و افراد میتوانند به آن مراجعه کنند و بهصورت رایگان صفحه یادبود برای عزیز فوتشدهشان ثبت کنند تا اقوام و دوستانشان با مراجعه به آن صفحه، در یادبود مجازی آن متوفی شرکت کنند و برایش فاتحه و صلوات قرائت کنند. جالب است در پیشانی این سایت نوشته شده: «پُرسه»، از کلمات اصیل ایرانی و به معنی عیادت، احوالپرسی و عزاداری است.
خوب یادم است در کودکی گاهی که مادرم از بیرون میآمد، میپرسیدم: کجا بودی؟ در جواب میگفت: «پرسه بودم.» پرسه در زبان بومی مشهد به معنی مراسم ختم است و هنوز هم به کار میرود. در فرهنگ لغت دهخدا هم، پرسه به ختم، سوگ و ماتمپرسی معنا شده. همین حالا در این وب سایت، هزاران صفحه یادبود برای امواتی که امکان برگزاری مراسم ختم حضوری برایشان وجود نداشته، ایجاد شدهاست. همین که بازماندگان به چنین سایتهایی مراجعه میکنند و میبینند تنها نیستند و خانوادههای زیادی وضعیت مشابه آنها دارند، سبکتر میشوند، تسلی پیدا میکنند و راحتتر این غم را میپذیرند. البته در کنار این برنامههای مجازی، ما از روشهای درمانی تخصصی برای درمان سوگهای پیچیده هم برای کمک به این بازماندگان کمک میگیریم.
روایت مسموم شدن و شهادت امام رضا(ع)، ناجی قلب سوگواران کرونا
*در این روشهای درمانی دقیقاً چه اتفاقی میافتد که فرد به آرامش میرسد؟
- این شیوههای درمانی، بیشتر درمانهای شناختی رفتاری است که به کمک آن، روی باورهای معیوب عزادارن کار میکنیم. وقتی فرد میگوید: «عزیز ما که انسان خیلی خوبی بود و آنهمه برای همه زحمت میکشید، چرا اینطور از دنیا رفت؟ یعنی خدا دوستش نداشت؟» به او نشان میدهیم اینها باورهای صحیحی نیست بلکه باورهای تحریفیافته است. اینجا با مرور خاطرات، به او کمک میکنیم مقاطع و اتفاقاتی در زندگی را به یاد بیاورد که نشان میدهد خدا آن متوفی را دوست داشته. بهطور کلی یکی از مشکلات ما این است که یک چیزهایی را کنار هم میچینیم و از آن نتیجه اشتباه میگیریم. با خودمان میگوییم: «اگر عزیز ما در اثر ابتلا به کرونا فوت کرد، پس خدا او را دوست نداشت یا میخواست او را تنبیه کند.» این اتفاق به این دلیل رخ میدهد که موضوع را شخصیسازی میکنیم و خیال میکنیم این ماجرا فقط برای ما اتفاق افتاده. اینجا ما کمک میکنیم برای فرد یادآوری شود که بیماری، یک مسئله طبیعی برای تمام انسانهاست.
به یادش میآوریم وقتی امام رضا(ع) آن انگور مسموم را خوردند، شهید شدند. خب، ایشان که امام بودند، چرا سم در وجود ایشان اثر کرد و باعث شهادت ایشان شد؟ پاسخ این است که تأثیر سم بر بدن همه انسانها یکسان است. حتی اگر فردی که خوراکی مسموم را خورده، امام معصوم باشند هم، خداوند این قانون طبیعی را نقض نمیکند. خب، نعوذ بالله ما که از امام رضا(ع) بالاتر نیستیم. ما و عزیزانمان هم انسان هستیم. وقتی ویروس وارد بدن یکی از عزیزان ما شود، ممکن است اندامهای حیاتیاش را درگیر کند و او را از پا درآورد. آن سم وارد بدن مبارک امام رضا(ع) شد، در بدن ایشان گسترش پیدا کرد و منجر به شهادت ایشان شد. به زبان خودمانی، خداوند میتوانست برای امام رضا(ع) پارتیبازی کند و سم را بر بدن ایشان بیاثر کند اما خداوند با ایشان هم طبق قوانین طبیعی که برای زندگی این دنیا ایجاد کرده، رفتار کرد. در زندگی ما انسانها هم بیماری و مرگ در اثر آن، یک امر طبیعی است و استثنا هم ندارد؛ بهویژه در همهگیریهایی مثل کووید19.
و مسئله مهمتر این است که ما نیامدهایم فقط برای زندگی این دنیا. باورهای دینی ما میگوید خداوند در عالم دیگری که همیشگی است، پاداش دردها و رنجهایی که در این دنیا متحمل شدهایم را خواهد داد و همین دردها و رنجها باعث رشد و ارتقای درجه ما در آن دنیا خواهد شد. بنابراین تا جایی که میتوانیم از منابع اعتقادی و مذهبی فرد کمک میگیریم که برای هرکس خاص خودش است. باز هم تاکید میکنم وزارت بهداشت، صداوسیما و حوزههای علمیه هم میتوانند در این زمینه بسیار کمک کنند. میتوانند کمک کنند بحث مرگ در کشور، بازخوانی شود تا به بازماندگان یادآوری شود مرگ، پایان داستان زندگی انسان نیست.
در اولین وبینار بینالمللی «سوگ» چه گذشت؟
*شنیدهایم اخیراً به همت دانشگاه علوم پزشکی مشهد، وبینار بینالمللی سوگ در دوران کرونا برگزار شدهاست. مشتاقیم در پایان این گفتوگو درباره اهداف، شرکتکنندگان و مباحث مطرحشده در این وبینار برای ما و مخاطبان بگویید.
- بله. ما تا امروز تجربه برگزاری 3وبینار بینالمللی در زمینه مبحث «مراقبت معنوی» در مشهد داشتهایم که 2مورد آن در دوران شیوع ویروس کرونا بودهاست. آخرین وبینار ما با همکاری نهاد رهبری دانشگاه علوم پزشکی مشهد، کارگروه سوگیاران دانشکده پرستاری و مامایی تهران در مدیریت کرونا و دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت و با همکاری مرکز سوگ ملبورن و مرکز مراقبت تسکینی کلوری سیدنی از کشور استرالیا برگزار شد. در این وبینار که با عنوان «مراقبت معنوی با محوریت مرگ و سوگ در همهگیری کووید19» در آبانماه برگزار شد، علاوهبر مهمانان و شرکتکنندگان داخلی، دو مهمان از استرالیا هم داشتیم؛ خانم پروفسور «الیزابت لاب»، رییس مرکز مراقبت تسکینی کلوری سیدنی استرالیا و آقای دکتر «کریستوفر هال»، رییس مرکز سوگ ملبورن استرالیا که مقالاتی در زمینه داغدیدگی و سوگ در شیوع بیماری کووید19 و مراقبت آگاهانه سوگ ارائه کردند.
از میان مهمانان محترم داخلی، آقای دکتر «علی اسدی»، معاون فنی دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت به تشریح اقدامات و مداخلات سوگ برای خانوادههای داغدار در پاندمی کرونا توسط وزارت بهداشت پرداخت. به گفته دکتر اسدی، اقدامات وزارت بهداشت در این زمینه، مبتنی بر ارائه خدمات بهداشتی و مراقبتهای خانوادهمحور برای بازماندگان کووید19 بودهاست. ارائه مشاوره تلفنی در قالب مشاوره سوگ به چندین هزار خانواده داغدار که در 5مرحله به انجام رسیده، یکی از این خدمات بوده. متخصصان در این مشاورهها به افراد سوگوار کمک کردند به معنای مرگ برسند و بتوانند فرآیندی که در مرگ عزیزشان اتفاق افتاده را درک و هضم کنند. برای ما بسیار خوشحالکننده بود که وزارت بهداشت به این عرصه ورود کرده اما چه خوب است این موارد در رسانهها مطرح و اطلاعرسانی شود. مهمانان استرالیایی هم از این وبینار استقبال خوبی کردند و هم تجربیات خودشان را در اختیار ما گذاشتند و هم از تجربیات ما استفاده کردند. ما در این وبینار یک مهمان ویژه هم داشتیم؛ آقای دکتر «کیوان محمدی»، متخصص بیماریهای داخلی و دستیار فوق تخصص بیماریهای قلب و عروق. ایشان که دختر 9 ساله خود را در ایام کرونا از دست داده، برای بیان تجربه شخصی مرتبط با سوگ در کووید 19 با ما در این وبینار همراه شد.
با برگزاری این وبینار برای ما بیش از قبل مشخص شد که جای چنین برنامهها و نشستهای هماندیشی بسیار خالی است. به همین دلیل قصد داریم این روند را ادامه دهیم و در نزدیکترین رویداد، حدود 2 هفته آینده یک وبینار بینالمللی باز هم در زمینه سوگ برگزار خواهیم کرد. البته در نظر داریم یک سلسله وبینار سوگ در ایام پاندمی کووید 19 برگزار کنیم و به تمام ابعاد این ماجرا بپردازیم. بهاینترتیب که از پزشکان و پرستاران کادر درمان کرونا دعوت میکنیم مهمان وبینار باشند و از تجربیاتشان در مراقبت از بیماران کرونایی در آستانه مرگ بگویند. یک غسال دعوت میکنیم که مشاهدات و تجربیاتش در ایام کرونا را برایمان توصیف کند. حتی یک راننده آمبولانس را دعوت میکنیم که از حالوهوای خود و همکارانش در جابهجایی فوتشدگان کرونا بگوید. تمام حرف ما و این وبینارها این است که موضوع مرگ و سوگ در دوران شیوع کرونا، یک مسئله بسیار پیچیده است که باید مورد توجه خاص و همهجانبه قرار بگیرد.
انتهای پیام/