در زندگی وقایع غیرقابل پیشبینی زیادی اتفاق میافتد که تجربه کردن برخی از آنها گاهی خیلی سخت به نظر میرسد و باعث ایجاد رعب و وحشتی میشود که تاثیرات آن در بسیاری مواقع غیرقابل جبران خواهد بود. تجربه چنین اتفاقاتی برای کودکان گاهی باعث ایجاد ترسهایی میشود که ممکن است تمام بزرگسالیشان را بدون اینکه حتی خودشان هم متوجه شوند تحتالشعاع قرار دهد.
ناآگاهی یکی از مهمترین عواملی است که باعث ترس در کودکان میشود، بنابراین داشتن شناخت و آگاهی از وقوع اتفاقات غیرقابل پیشبینی میتواند تا حدودی ترس، استرس و اضطراب کودکان را کنترل کند. در این میان والدین و مربیان کودک باید به زبان خود کودک و به گونهای که او را بیشتر دچار ترس و اضطراب نکند، آگاهیهای لازم را در اختیار او قرار دهند اما اینکه چگونه روشی را انتخاب کنیم که بتوانیم بیشتر کودکان را حمایت و کمک کنیم، کار مهم و حساسی است. در این خصوص با دکتر کتایون خوشابی، فلوشیپ روانپزشکی کودک و نوجوان گفتوگو کردهایم.
خانم دکتر، اتفاقات ناگوار مختلفی که همه ما ممکن است به نوعی آنها را تجربه کنیم چه تاثیراتی بر کودکان دارد؟
در مورد آسیبهایی که کودکان هنگام مواجهه با اتفاقات ناخوشایند با آن مواجه میشوند باید گفت هر اتفاقی میتواند کودکان را تحت تاثیر قرار دهد، حتی اتفاقاتی که مستقیم متوجه خودشان نباشد و فقط شاهد آن باشند. درواقع هر کدام از این آسیبها چه بهطور مستقیم در مورد خود کودک اتفاق بیفتد یا در مورد دیگران، تاثیرات متفاوتی خواهد داشت که البته این تاثیرات و شدت و ضعف آن هم به عوامل مختلفی بستگی دارد.
مثلا وقتی کودک شاهد دزدی از منزل خودشان باشد و خانواده با ورود به خانه متوجه شوند دزد وسایلشان را به سرقت برده و خانه تقریبا خالی شده، مهمترین مو ضوعی که در این هنگام میتواند بر واکنش کودکان موثر باشد واکنش والدین است. واکنش والدین بهخصوص واکنش اولیه آنها که ممکن است قرار گرفتن در حالت شوک باشد موضوع بسیار مهم و موثری است. درواقع بچهها در درجه نخست تحت تاثیر پدر و مادر خود هستند، بنابراین هر چه واکنش پدر و مادر هیجانیتر و همراه با ترس و استرس بیشتر باشد میزان آسیب کودکان هم بسیار بیشتر خواهد بود اما برعکس هر چقدر بتوانند واکنشهای هیجانی خود را کنترل کنند بچهها هم میتوانند آرامش بیشتری داشته باشند.
تسلط داشتن بر اوضاع پیرامون خود، از مهارتهای مهمی است که برای دستیابی به آن باید از قبل، آگاهی و تواناییهای لازم را در مورد آن به دست آورد. البته این کار چندان ساده نیست. بهویژه کسانی که بهطور ژنتیک آرام و خونسرد نیستند، در مواقع بحران و ناملایمات باید حتما برای دستیابی به آرامش بیشتر به متخصص مراجعه کنند تا با صبوری و تمرین بهتدریج بتوانند آرامش بیشتری را تجربه کنند.
توجه داشته باشیم والدین ناآرام معمولا نمیتوانند انتظار داشته باشند که فرزندانشان با وجود مشاهده رفتارهای هیجانی و سرشار از استرس پدر و مادرشان همچنان آرام باشند، بنابراین برای مواجهه با حوادث و اتفاقات سخت و ناراحت کننده، والدین باید بتوانند واکنشهای معقول و متینی داشته باشند تا فرزندانشان هم خیلی آسیب نبینند.
واکنش کودکان در برابر حوادث تحت تاثیر چه عواملی است؟
یکی از عوامل مهم در مواجهه با مشکلات و قرار گرفتن در شرایط ناگوار، «میزان تابآوری» است. وقتی کودک به نوعی با هرگونه تضییع حقوقی به هر صورتی مواجه میشود و در معرض اتفاق ناخوشایندی یا حتی مورد سوء استفاده قرار میگیرد، آسیب میبیند و گریزی از آن نیست. منظور از تابآوری در کودکان توانایی کودک برای مدیریت هیجانات و پاسخ مناسب به آنهاست.
تابآوری مهارتی است که بخش اعظم آن ذاتی است ولی بخش دیگر آن ویژگی است که باید آموخته شود. طبیعی است کودکانی که سرشت آرام و راحتی دارند، میزان تابآوری بیشتری هم داشته باشند، در حالی که کودکان دیرجوش یا به اصطلاح کودکان دشوار و بدقلق به احتمال زیاد بهطور سرشتی تابآوری کمتری هم برای مدیریت استرسشان در مواجهه با سختیها خواهند داشت، بنابراین کمک والدین برای کسب مهارت تابآوری موضوع بسیار مهمی در حفظ آرامش فرزندانشان است.
چطور میتوان تابآوری را در کودکان افزایش داد؟
آموزش مهارت تابآوری به میزان تواناییهای کودک برمیگردد که یکی از این تواناییها، توانایی حل مساله است. توانایی حل مساله یعنی اینکه بچهها یاد بگیرند وقتی با مساله و مشکلی مواجه میشوند برای حل آن، راهکارها و روشهای مختلفی را در نظر بگیرند تا ذهنشان بسته و محدود نشود. مثلا کودک باید برای حل مشکل خود با دوستانش در مهدکودک راهکارهای مختلفی در نظر داشته باشد تا دچار ترس و استرس از مواجهه با دیگران نشود. توانایی در نظر داشتن راهکارهای مختلف و انتخاب بهترین آنها موضوعی است که به آن «توانایی حل مساله» گفته میشود. برخوردار بودن از مهارت حل مساله به داشتن تابآوری بیشتر هم کمک خواهد کرد.
«همدلی» هم مهارت دیگری است که به رشد مهارت تابآوری کمک زیادی میکند. البته بچهها از 5 سالگی به بعد میتوانند متوجه همدلی کردن با دیگران شوند. بهطور کلی کودکی که احساسات و هیجانات خود را بیشتر میشناسد بهتر میتواند خودش را به جای دیگران قرار دهد و در نتیجه با آنها همدلی کند. برای برخورداری از توانایی همدلی، به والدین توصیه میشود هیچگاه با سر زدن کار بدی از سوی کودک به او نگویند که بچه بدی است بلکه باید برای او توضیح داده شود رفتار خوب میتواند در دیگران احساس خوب و رفتار و کارهای بد هم میتواند احساس بد در آنها به وجود آورد.
به همین خاطر باید به کودکان آموزش داده شود اگر با رفتار بدی از طرف دوستانشان مواجه شدند متوجه احساس خشم و کنترل خودشان باشند تا حرکت شتابزده و ناشی از خشم آنها روابطشان را با دوستانشان تحت تاثیر قرار ندهد.
کودکان چگونه میتوانند احساسات خود را شناسایی کنند؟
«بالونهای احساسی» راهکار خوبی برای آموزش احساسات مختلف به کودکان است. به این صورت که کودک میتواند بادکنکهایی را بکشد و هر کدام از آنها را به یکی از احساسات خود نسبت دهد و در پایان روز تک تک آنها را برای والدین توصیف کند. احساس خشم، عصبانیت، تعجب، ناراحتی و... از جمله احساساتی هستند که کودک میتواند آنها را شناسایی و تجربه کرده و میزان احساسات خود را ارزیابی کند.
به این ترتیب کودکان به کمک والدین خود میتوانند هیجانات مختلف خود را در طول روز شناسایی و مدیریت کنند. البته هیچگاه نمیتوانیم بگوییم کودک با شناخت احساسات و آموزش، حتما میتواند هنگام قرار گرفتن در شرایط استرسزا، خشم و عصبانیت یا ناراحتی و استرس خود را بهطور کامل مدیریت کند، ولی قطعا برخوردار بودن از چنین تواناییهایی بهتدریج به او کمک خواهد کرد که رفتارهای معقولتر و آرامتری داشته باشد تا کمتر هم آسیب ببیند.
«ایفای نقش» یکی دیگر از کارهایی است که به صورت بازی و تئاتر میتواند کمک مهمی در این خصوص باشد. هنگام بازی در خانه یا مهدکودک والدین و مربیان میتوانند نقشهای مختلفی به کودکان بدهند تا آنها هم بتوانند نوع مواجهه و رویارویی با احساسات مختلف را تجربه کند. این موارد میتوانند کمک خوبی به شناسایی هیجانات کودک و مواجهه آنها در شرایط سخت باشند. ولی موضوع مهم دیگر توجه به این موضوع است که این آموختهها شاید همیشه نتوانند هم به والدین و هم به کودکان کمک کنند و هنگام تجربه شرایط سخت، واکنشهای آنی و ناخودآگاه آنها مانع از حفظ آرامششان شود و این موضوع هم طبیعی است.
فراموش نکنیم بخش مهمی از واکنش افراد و بهویژه کودکان به خصوصیات فردی و شخصیتی آنها مربوط میشود. البته حتما آموزش، تمرین و ممارست برای مواجهه بهتر با مشکلات و ناملایمات هم موثر خواهد بود.
چه آموزشهایی توسط والدین میتواندبه کودکان کمک کند تا در مواجهه با خطر آسیب کمتری ببینند؟
والدین باید واقعبین باشند و به کودک اجازه دهند که بهتدریج و با صبر و حوصله پیش برود و در تمام این مدت هم بهطور مستقیم یا غیرمستقیم او را همراهی کنند.
«تحمل شکست و باخت» موضوع مهم دیگری است که میتواند به میزان تابآوری اشخاص بهویژه کودکان کمک کند. کودک باید یاد بگیرد که قرار نیست همیشه او برنده باشد یا شرایط به گونهای باشد که مطلوب ماست. آموزش ظرفیت باخت و شکست و تحمل و پذیرش آن در کودکان به میزان تابآوری آنها کمک زیادی خواهد کرد. به همین خاطر خیلی خوب است که در منزل و محیطهای آموزشی دیگر این موارد به کودک آموخته شود. مثلا هنگام بازی با کودک برای خوشایند او همیشه نباید از قصد کاری کنیم که کودک برنده شود. بلکه او باید متوجه معنای شکست و باخت شود تا بتواند بهتر آن را بپذیرد. مجموعه این عوامل به میزان تابآوری کودکان در کنترل هیجاناتشان کمک خواهد کرد.
عوارض روانشناختی کودکان هنگام مواجهه با شرایط دشوار چیست و برای مقابله با آن چه باید کرد؟
عوارض رویارویی کودک با سختیها میتواند با توجه به عوامل مختلف، کم یا زیاد باشد. مثلا یکی ازموارد مهم در مورد کودکی که در خیابان در معرض کیفقاپی مادرش یا در خانه شاهد دزدی از منزل باشد «از دست دادن اعتماد» در آنهاست. کودک در مواجهه با چنین تضییع حقوقی از طرف دیگران به خصوص اگر چند بار هم تکرار شود به تدریج اطمینان خود را به دنیای اطراف از دست میدهد. این موضوع میتواند میزان استرس و اضطراب را در کودک افزایش دهد.
داشتن احساس ناامنی نسبت به اطرافیان و بهطور کلی دنیا، اتفاقی است که در طولانیمدت اثر مخربی به جا خواهد گذاشت، بنابراین وقتی کودک فکر میکند مادرش توانایی نداشت کیف خود را نگه دارد و شخص دیگری توانست آن را بدزد یا والدینش نتوانستند در مقابل دزدی که به خانهشان آمده کاری کنند که وسایل مورد علاقه فرزندشان را با خود نبرد، پس شاید نتوانند از او هم به خوبی مراقبت کنند. شاید کودک بر اثر چنین اتفاقاتی با خود فکر کند که پس او هم نمیتواند در مقابل چنین حوادثی ایمن بماند و به والدین خود هم نمیتواند به اندازه کافی اطمینان داشته باشد که بتوانند مراقبان خوبی برای او باشند.
البته این برداشت کودک به این معنا نیست که والدین در برابر جرم سارقان و دزدان مقاومت کنند یا قصد مبارزه با آنها را داشته باشند چون این افراد معمولا افراد خطرناکی هستند که ممکن است در این صورت آزار بیشتری به خانوادهها بزنند.
والدین در مواجهه با افرادی که بهنوعی حق دیگران را تضییع میکنند و اتفاقات ناخوشایندی به بار میآورند چگونه باید رفتار کنند؟
وقتی کودکان نتوانند به اطرافیان، والدین و بهطور کلی دنیا اطمینان کافی داشته باشند اغلب احساس خشم، ترس و عصبانیت در آنها به وجود میآید، بهویژه تکرار حوادث ناگوار این احساس را بیشتر تثبیت میکند. افزایش چنین احساساتی در کودک میتواند باعث افزایش استرس، افسردگی و ناامیدی در کودک شود. ضمن اینکه احساس ناامنی مانع از برخورداری او از احساس آرامش میشود.
والدین باید توجه داشته باشند که در این هنگام ممکن است کودک دچار مشکلاتی مانند شبادراری یا لکنت زبان و در سنین نوجوانی هم دچار اضطرابهایی در سطح بالاتر شود که خود را به صورت ترس از تاریکی، تنهایی یا از دست دادن نشان دهد. به این ترتیب کودکان یا نوجوانان در مواجهه با چنین حوادثی بهخصوص اگر شدت خشم یا درگیری با افراد مجرم زیاد باشد دچار عوارض و ترسهایی میشوند که ممکن است تا آخر عمر هم نتوانند با آن مقابله کنند. ضمن اینکه امکان دارد افراد در مواجهه با سرقت یا آسیبهایی نظیر آن دچار «استرس پس از حادثه» شوند و تا مدتها همان صحنهها در ذهنشان و حتی به صورت کابوسهای شبانه در خواب هم تکرار شوند. البته این علائم معمولا بعد از مدتی به مرور از بین خواهند رفت، ولی در صورتی که طولانی شوند حتما نیاز به درمان و مراجعه به متخصص خواهند داشت. در این هنگام بازیدرمانی یا درمان از طریق دارو میتواند با توجه به سن کودک موثر واقع شود.
در این میان نقش والدین برای تابآوری و کنترل خودشان در برخورد با حوادث بسیار مهم خواهد بود. مدیریت استرس والدین نیز نقش مهمی در آرامش بیشتر فرزندانشان دارد، بهویژه در این روزها که ناامنیهای مختلف اقتصادی و همچنین بلایای طبیعی مختلف حتی سلامت افراد را هم به خطر انداخته است، والدین باید برای فرزندانشان توضیح دهند که هر چقدر هم ما قوی باشیم ولی جلوی بعضی حوادث را نمیتوانیم بگیریم. به همین خاطر در چنین شرایطی باید قدرت پذیرش خود را بالا ببریم و ببینیم بهترین کاری که میتوانیم در چنین مواقعی انجام دهیم چیست. خود را در برابر اتفاقات غیرقابل پیشبینی ضعیف ندانیم و به کودکان هم چنین احساسی را منتقل نکنیم. مثلا در برابر دزدی سارقان برای آنها توضیح دهیم که متاسفانه افرادی در جامعه وجود دارند که حق دیگران را پایمال میکنند و به جای کار کردن و زحمت کشیدن اقدام به دزدی میکنند. دراین مواقع ما نباید شخصا به مقابله و مبارزه با آنها بپردازیم بلکه باید با مراجعه به پلیس و از طریق قانون حق خودمان را بگیریم. در چنین مواقعی بهترین کار، دادن حس اطمینان و آرامش به کودک است که بتواند دنیا و واقعیات آن را درست شناسایی کند و بپذیرد اما اگر به هر دلیلی متوجه ترس و استرس بیش از اندازه فرزندمان شدیم باید حتما با مراجعه به متخصص او را بیشتر در این خصوص همراهی و کمک کنیم.