انقلاب اسلامی تاکنون فاقد جریان تاریخ‌نگاری منسجم بوده است

خبرگزاری مهر سه شنبه 05 اسفند 1399 - 10:15
یعقوب توکلی در همایش «پس از یک قرن؛ واکاوی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹» گفت: نکته مهم این است که جریان انقلاب اسلامی تا کنون فاقد یک جریان تاریخ‌نگاری منسجم و سازمان‌یافته بوده است.
انقلاب اسلامی تاکنون فاقد جریان تاریخ‌نگاری منسجم بوده است

به گزارش خبرنگار مهر، در یکصدمین سالگرد کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، به همت پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، همایش نیم‌روزه «پس از یک قرن؛ واکاوی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹» با حضور و سخنرانی اساتید برجسته، یکشنبه ۳ اسفندماه به صورت مجازی برگزار شد. یعقوب توکلی واسکس نویسنده و پژوهشگر به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن سخنان وی را می خوانید؛

بحثی را که امروز می‌خواهم ارائه بدهم، بر خلاف همیشه یک بحث تاریخی نیست. در حالی که در نظر داشتم درباره جریان تاریخی و انگلیسی و در مورد مجموعه عناصر سیاست خارجی انگلستان در ایران بحث کنم، ولی ترجیح دادم در خصوص علل قهرمان‌سازی رضاخان در ایران بعد از یک دوره تاریخی طاغوت بودن او صحبت کنم. تغییر افکار عمومی در ایران نسبت به عامل کودتا محصول چه عللی است؟ در حال حاضر ما به طور جدی شاهد تغییر منظر اجتماع نسبت به کسی هستیم که به باور ما بیشترین ضربات تاریخی را به هویت و اصالت جامعه ایرانی زد. اگر طبق تعاریف قرآنی و باورهای سیاسی‌، پیش از این رضاخان را طاغوت می‌دانستیم که علیه او و پسرش قیام‌های متعددی در این کشور صورت گرفته‌اند، علت این تغییر نگاه چه می‌تواند باشد؟

واقعیت این است که رضاخان و محمدرضا پهلوی در افکار عمومی جامعه و در مباحث تخصصی تاریخی ما دارای ویژگی‌هائی چون نفی اسلام و توحید، اسلام‌زدائی، ظلم و ستم بر مردم، وابستگی حداکثری، فساد مالی و اخلاقی و مهم‌تر از همه تابعیت حداکثری نسبت به انگلستان و قدرت‌های جهانی از جمله امریکا و کشورهای اروپائی هستند. این روزها در نشست‌های مختلفی که به مناسبت صدمین سالگرد کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ برگزار می‌شوند، استدلال‌های مختلفی درباره نحوه روی کار آوردن رضاخان و محمدرضا پهلوی مطرح می‌شوند و مشاهده می‌کنیم که هر دو در اوج قدرت، با یک اشاره بیگانگان و بدون هرگونه مقاومتی از کشور خارج می‌شوند و نمی‌توانند بمانند.

همه تعاریفی که درباره حاکمیتی مستبد و ستمگر و ویژگی‌هائی از این دست، برای جامعه ایرانی ملموس بوده اند، اینک طی چه فرآیندی در حال تغییرند و چه اتفاقی روی داده که نگاه‌ها نسبت به پهلویها عوض شده اند؟ بدیهی است که باید این تغییر نگاه را با دقت مورد بررسی قرار داد.

نکته مهم این است که جریان انقلاب اسلامی تا کنون فاقد یک جریان تاریخ‌نگاری منسجم و سازمان‌یافته بوده است. یعنی از ابتدا در مجموعه نظام، کسی به فکر تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی و بیان واقعیت‌های تاریخ معاصر نبود. تنها فرد پیگیر در این گونه مسائل، آقای سید حمید روحانی بود که به دلیل نگاه‌های تند دوران انقلاب، بخش خاصی از تاریخ انقلاب را گزارش کرد و بخش‌های دیگر را نادیده گرفت. در مجموع جریان تاریخ‌نگاری در دست عناصر انقلابی نبود. اما در جهت مخالف، پهلوی‌ها و طرفداران آنها به شکلی جدی به تاریخ توجه کردند. می‌بینیم که محمدرضا پهلوی در اوج بیماری و در دوران جابه‌جائی‌ها و آوارگی‌های متعدد به کمک آقای شجاع‌الدین شفا و سید حسین نصر، کتاب «پاسخ به تاریخ» را می‌نویسد. حال ممکن است بگوئیم که این کتاب، املای محمدرضا پهلوی نیست، ولی به هر حال در ماه‌های اول انقلاب، اولین کتابی است که به امضای پهلوی‌ها منتشر شد. پس از آن پهلوی‌ها به شکلی مستمر شروع به خاطره‌نویسی کردند. درست است که هریک از آنها تلاش می‌کردند خود را از واقعه‌ای که روی داده بود مبرا بدانند، ولی همه اینها در مورد فاجعه بودن وقوع انقلاب اسلامی وحدت نظر داشتند.

من در کتاب «سبک‌شناسی و جستارهائی در تاریخ‌نگاری»، این نگاه حاکم بر پهلوی‌ها را به تفصیل شرح داده‌ام. البته هریک از اینها به دنبال مقصریابی برای وقوع انقلاب بودند، ولی هیچ‌کدام متعرض شخص شاه یا رضاخان نشدند، بلکه فضائی را ترسیم کردند که از دل آن، محمدرضا و خصوصاً رضاخان قهرمان بیرون آمدند. شایان ذکر است که تا اواخر دهه ۷۰ و شاید اوایل دهه ۸۰، نسلی از مورخان جوان‌تر که وارد عرصه تاریخ‌نگاری شده بودند، هنوز دانشجو بودند و دست به قلم نبودند، اما در آن طرف، آقای حبیب لاجوردی با هزینه دپارتمان تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، در همان ۴، ۵ سال اول انقلاب، ۱۶۰ مصاحبه مفصل از شخصیت‌های سیاسی عصر پهلوی می‌گیرد و هنوز هم شاهدیم که این آثار هر سال منتشر می‌شوند و تأثیر فکری و روانی خود را بر فضای تاریخ‌نگاری کشور می‌گذارند.

موضوع دیگری هم که در کشور اتفاق افتاد این بود که در خلاء تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی دهه ۶۰ و ۷۰ و حضور جریان تاریخ‌نگاری پهلوی‌ها اعم از چپ‌ها و ملی‌گراها بسیاری از آثار و نوشته‌های دوره پهلوی منتشر می‌شوند. از جمله کتاب‌هائی که در تعظیم و تکریم رضاخان نوشته شدند، می‌توان به کتاب «رضاشاه کبیر» نوشته الول ساتن [۱] اشاره کرد و نیز کتاب های اشخاصی که خاطرات خود را از دوره پهلوی را نوشته‌اند، اما هیچ‌گاه اجازه انتشار اثرشان را پیدا نکردند. لذا به اعتقاد من، عصر پهلوی عصر انسداد تاریخی ماست. مثلاً خاطرات مرحوم دکتر مصدق تحت عنوان «خاطرات و تألّمات مصدق» در سال ۶۴ یا ۶۵ منتشر شد. خاطرات مرحوم مدرس تحت عنوان «گنجینه خواف» اگر اشتباه نکنم در سال ۱۳۸۵ منتشر شد. خاطرات یحیی دولت‌آبادی [۲] در همین سال‌ها منتشر شد. خاطرات سپهبد امیراحمدی، اولین سپهبد ایران، در سال‌های پس از انقلاب منتشر شد. طیف وسیعی از آثاری که درباره رضاخان نوشته شده‌اند، پس از انقلاب فرصت انتشار پیدا کردند، در حالی که در این طرف هیچ نوشته‌ای نداریم. این را به عنوان کسی که سال‌ها در حوزه کتاب‌شناسی و تاریخ‌نگاری کار کرده‌، می‌گویم که در این فضا هیچ کتاب جدی‌ای نداریم. به دو سه کتابی که نوشته شده‌اند اشاره خواهم کرد.

طیفی از روزنامه‌نویسان عصر پهلوی که بین موافقان و مخالفان حکومت در تردد بودند، در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ فرصت پیدا کردند و حجم وسیعی از آثار را نوشتند. مثلاً آقای مسعود بهنود کتاب‌های فراوانی مانند «از سید ضیاء تا بختیار» را نوشته است. حتی کتابهای جعلی مانند کتاب «دخترم فرح». این کتاب را چند نفر برای خانم فریده دیبا نوشتند، ولی واقعیت این است که این کتاب نویسنده خاصی ندارد. همچنان که بعدها برای همسر رضاخان هم خاطراتی جعلی را نوشتند. نکته تأسف بار این است که بعضی از آقایان اساتید دانشگاه‌ها به این کتاب‌های جعلی استناد می‌کنند! من بارها این نکته را تذکر داده‌ام و جالب اینجاست که بعضی از سایت‌های آن طرف که به این کتاب‌ها انتقاد دارند، به حرف‌های من استناد کرده‌اند که فلانی هم گفته که این کتاب جعلی است، ولی بعضی‌ها اصرار دارند که این نکته را نپذیرند. کتاب «دخترم فرح» را تقریباً هیچ خانم خانه‌داری نیست که نخوانده باشد. وقتی که من به ناشرش اعتراض کردم که چرا کتاب جعلی منتشر می‌کنید، به من گفت: «آقای توکلی! دست از سر ما بردار. حالا یک ممر درآمدی برای ما پیدا شده!» واقعاً در این دوره، این طیف از نویسندگان، از جمله، آقای بهنود، آقای عاقلی، آقای معتضد و امثالهم که من در کتاب «سبک‌شناسی» اسامی آنها را به عنوان تجاری‌نویسان آورده‌ام، در آن زمان به شدت روند تطهیر پهلوی‌ها را پی گرفتند. من حتی یک بار در جلسه‌ای به آقای باقر عاقلی اعتراض کردم و گفتم: «شما چطور درباره شهدای ۱۷ شهریور نوشته‌اید که در اثر زد و خورد با پلیس کشته شدند؟ حداقل بر سر مظلومیت این مردم که همه وحدت نظر دارند. اما درباره سربازان رضاخان که در دره سقوط کردند و کشته شدند در همه کتاب‌هایتان، از جمله کتاب «قشون متحدالشکل» بلااستثنا نوشته‌اید که به شهادت رسیدند.» ایشان پاسخ داد: «وزارت ارشاد اینها را جابه‌جا کرده» (!) گفتم: «اگر قرار بود وزارت ارشاد چیزی را جا به جا کند، باید عکس این قضیه اتفاق می‌افتاد.» این آقایان این ادبیات را تولید کردند، در حالی که هنوز هیچ ادبیات جدی و مهمی در این زمینه در این طرف نوشته نشده است.

با نگاهی به تاریخ‌نگاری دانشگاهی پس از انقلاب درمی‌یابیم که این نوع تاریخ‌نگاری در تداوم تاریخ‌نگاری قبل از انقلاب شکل گرفت و تحول جدی‌ای در این فضا صورت نگرفت. این جریان تاریخ‌نگاری در تداوم تاریخ‌نگاری پیرنیا، علی‌اکبر سیاسی و خانلری و به لحاظ تاریخی کاملاً به آن تفکر وفادار بود. این رویکرد به شدت بر نظام آموزش دانشگاهی ما حاکم شد. در دوره‌ای که ما خودمان دانشجو بودیم، برخی از اساتید، به شدت طرفدار رضاخان بودند و وقوع کودتا توسط انگلستان را براساس اسناد وزارت خارجه انگلستان به شدت نقد می‌کردند، در حالی که خودشان می‌دانستند که اسناد وزارت خارجه انگلستان به تنهائی مبین تمام سیاست خارجی انگلستان نیست، چون سیاست خارجی انگلستان در ایران را چندین جریان پی می‌گرفتند که فقط یکی از آنها وزارت خارجه انگلستان بود. وزارت دفاع، نیروی دریائی انگلستان، سازمان MI۶، حتی روزنامه تایمز، بانک شاهنشاهی، شرکت نفت، مؤسسات تاریخ‌نگاری انگلیسی و… در ایران به طرز گسترده و دائمی، از زمان نگارش خاطرات برادران شرلی(Shirley) تا حالا، مستمراً درباره ایران کتاب نوشته‌اند که آخرین آنها، خاطرات آقای جک استراو(Jack Straw) هست که ترجمه هم شده است. [۳]

انگلیسی‌ها در این فضاها و حوزه‌ها، از تاریخ اسلام گرفته تا تاریخ استان‌ها و شهرستان‌ها، از جمله تاریخ گیلان آثار فراوانی را تولید کرده‌اند و همواره حضور داشته اند. لذا جریان تاریخ‌نگاری دانشگاهی ما تا حدود زیادی تحت تأثیر جریان تاریخ‌نگاری روشنفکری و نیز تحت تأثیر تاریخ‌نگاری انگلیسی قرار دارد. این یک واقعیت است. امکان دارد که بنده به عنوان یک معلم دانشگاه چوبش را هم بخورم، ولی ما این واقعیت را در فضای آموزشی حس می‌کنیم.

این رویکرد متأسفانه در بدنه وزارت آموزش و پرورش ما هم جریان پیدا کرد. من چند سال در آموزش و پرورش بودم. هر موقع که با معلم‌ها و سرگروه‌ها جلسه می‌گذاشتیم و می‌گفتیم هر سئوال و مطلبی که دارید مطرح کنید، بلافاصله دو موضوع را مطرح می کردند. یکی اینکه شما در فضای رسانه‌ای و جریان انقلاب حرف‌های نادرست زیادی زده‌اید، در حالی که اسناد و منابع تاریخی چیز دیگری می گویند. اساتید ما در دانشگاه‌ها هم چیزهای دیگری را به ما گفتند و ما حرف‌های شما را باور نداریم. دوم اینکه امام خمینی چون یک فئودال و زمیندار بزرگ بود، برای حفظ زمین‌های خود جریان انقلاب را به راه انداخت! این حرف هائی بود که من در جلسات مختلف از معلمان تاریخ می شنیدم. به علاوه در مدرسه فضای «به ما اجازه نمی‌دهند حرف بزنیم» را به وجود آوردند و به راحتی ذهن دانش‌آموزان و معلمان جوان را تصرف کردند. در یکی از جلسات یکی از معلمان گفت: «خیلی چیزها را نمی‌شود گفت.» گفتم: «این چه چیزی است که شما می‌دانید و ما نمی‌دانیم؟ بفرمائید بگوئید. شما به چه کتاب و سندی دسترسی دارید که ما نداریم؟» بعد که بحث جدی شد، دیدیم به کتاب «پدر و پسر» محمود طلوعی استناد می‌کند. [۴] گفتم: «آن که اصلاً داستان تاریخی است.» ولی واقعیت این است که داستان‌های تاریخی تأثیر خودشان را بر فضای فکری جامعه گذاشته اند.

یکی از حوزه‌هائی که متأسفانه به دامن زدن این فضا کمک کرد، صدا و سیما بود. اکثر فیلمنامه‌های فیلم‌های مستند یا داستانی در تلویزیون بر اساس تاریخ‌نگاری‌های عصر پهلوی، به خصوص داستان‌های تاریخی‌ای مورخانی که به پهلوی‌ها نظر لطف داشتند، نوشته شده اند. این فضا به تغییر چهره پهلوی‌ها و عدم بیان عللی که منجر به اعتراضات مردمی و انقلاب ایران شد، بسیار کمک کرد. به عنوان نمونه، فیلم ویژه‌ای که درباره کشف حجاب در ایران توسط مرحوم آقای دری ساخته شد. (کلاه پهلوی). بانوئی در این فیلم مظهر حجاب است (با بازی خانم مریلا زارعی)، بانوی معترضی است که همواره با حوزه‌های دردناک و خشن سر و کار دارد. در این طرف بانوان علاقمند به کشف حجاب به گونه‌ای لباس می‌پوشیدند و رفتار می‌کردند که از بازخورد آن در بین دختران دانش‌آموزی که با آنها سر و کار داشتم، این گونه نتیجه گیری می شد که کشف حجاب در واقع رهائی زن از خشونت و تندی و عدم برازندگی بوده است. این واقعیتی است که در جامعه ما اتفاق افتاد و اگر اعتراضی هم می‌شد، آقایان گوش شنوائی نداشتند.

نکته دیگری که در صدا و سیما باید مورد توجه دقیق قرار بگیرد، بی‌مهری محض به پژوهش‌های تاریخی است. متأسفانه تفکر حاکم بر صدا و سیما یا حداقل آنچه که از رویکردهای آن میتوان استنباط کرد این است که باید از کسانی که در حوزه پژوهش‌های تاریخی مطالعه کرده‌اند و قرار است به عنوان کارشناس اظهارنظر کنند، بیگاری کشید. این بیگاری کشیدن سبب شده که محققان حوزه تاریخ علاقه‌ای به حضور جدی در صدا و سیما نداشته باشند، مگر کسانی که وظیفه خود می‌دانند که وارد این عرصه بشوند. مشاهده می‌کنید که برای خط و خال و سیما و امثال این مسائل در صدا و سیما ارزش و قیمت قائل هستند، اما پژوهش های ارزشمند اساتید و محققان حوزه تاریخ پشیزی نمی ارزد. این رویکرد، دسترسی‌های اجتماعی را به مطالعات بخش فرهیخته و دانشمند جامعه ما کوتاه کرده است.

یکی از کم‌کاری‌های جدی نظام جمهوری اسلامی که تقریباً همه ما در آن مقصر هستیم و هیچ کسی نمی‌تواند خود را مبرّا بداند، عدم تلاش برای تربیت نیروی پژوهشگر در این حوزه است. ما برای رشته تاریخ دانشگاه داریم و آن را بسط هم داده‌ایم، اما در حوزه پژوهش‌های انقلاب و پژوهش‌های تاریخ معاصر که حوزه پرمخاطره‌ای هم هست و نیاز به جسارت دارد، نیروی کافی تربیت نکرده‌ایم. من وقتی کتاب «سبک‌شناسی» را نوشتم، آن را در سمیناری در کرمان به جمعی از اساتید تاریخ هدیه دادم. اساتید از من پرسیدند که آیا منظور شما تاریخ‌نگاری عصر قاجار است و آثار آن دوره را طبقه‌بندی کرده‌اید؟ گفتم خیر. تاریخ دوره پهلوی است. آقای دکتر خیراندیش به عنوان یک پیشکسوت در این حوزه گفت: «پسر! مگر تو دیوانه‌ای؟» پرسیدم: «چطور مگر؟» گفت: «مگر کسی می‌آید و درباره تاریخ‌نگارانی که هنوز زنده هستند اظهارنظر کند؟ اینها بعداً پوستت را می‌کنند.» گفتم: «این کاری بود که باید انجام می‌شد تا این کتاب‌ها جریان‌شناسی شوند و مشخص شود که سمت و سو و جهت هر کدام چیست.»

منظورم این است که فرصت کافی برای این کار گذاشته نشد و کسانی هم که وارد این حوزه شدند، عمدتاً از سر علاقه این کار را می کنند و عمدتاً هم از رشته علوم سیاسی یا از حوزه آمده‌اند و از رشته تاریخ کمتر کسی را سراغ داریم که وارد این فضا شده باشد.

نکته دیگر توجه بیش از حد دستگاه‌های دولتی به بخش معارض با انقلاب است. خیلی جالب است که آقایان هر چه به نیروهای انقلابی بی‌توجه هستند، فرصت زیادی را صرف تألیف قلوب می کنند و به عنوان مؤلفه‌القلوب برای آن طرفی ها وقت می گذارند. برای مثال نهاد نمایندگی ولی‌فقیه در دانشگاه‌ها، کتاب درسی انقلاب اسلامی نوشته دکتر عیوضی را منتشر کرده است. ایشان تحت تأثیر فضای رسانه‌ای و دانشگاهی ای که اشاره کردم، در این کتاب نوشته که ما در تاریخ معاصر ایران دو گفتمان داریم: گفتمان ترقی، گفتمان تعالی. تمام تعاریفی که برای گفتمان تعالی بیان شده و امام خمینی که به عنوان الگوی این گفتمان مطرح شدهاند، دارای ویژگی‌های نسیه ای از قبیل شرف، استقلال، آزادی و… هستند که هیچیک برای مخاطب قانع‌کننده نیستند؛ اما ویژگی‌هائی که برای رضاخان تعریف شده، دانشگاه، راه‌آهن، صنعت، ارتش و امثالهم و کاملاً پذیرفتنی و ملموس هستند. البته کسانی که با تاریخ دوره رضاخانی آشنائی کافی دارند می‌دانند که بخش زیادی از این ادعاها واقعیت تاریخی ندارند. من چون این بحث را در محضر نویسنده محترم و نهاد نمایندگی رهبری به چالش کشیدم، در اینجا مطرح کردم.

در مجموع ما شاهد طیف گسترده‌ای از کم‌کاری و کم‌التفاتی نسبت به واقعیت‌های تاریخ معاصرمان هستیم که منجر به این شده که گفتمان طاغوت در مورد رضاخان، متأسفانه در بخش وسیعی از نظام آموزشی، رسانه‌ای و فکری مردم ما در حال تغییر و رضاخان در حال تبدیل شدن به قهرمان است.

و این چیزی است که خون شهدا و واقعیت‌های تاریخی، آن را بر ما نخواهند بخشید.

پی نوشتها:


[۱] رضاشاه کبیر یا ایران نو / نوشته الول ساتن / ترجمه عبدالعظیم صبوری

[۲] تاریخ معاصر یا حیات یحیی / انتشارات فردوس

[۳] کار، کار انگلیسی‌هاست: چرا این به ما بی‌اعتماد است؟ / جک استراو / ترجمه علی مجتهدزاده / بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه

[۴] پدر و پسر: ناگفته‌هائی از زندگی و روزگار پهلوی‌ها / محمود طلوعی / انتشارات علم / ۱۳۹۸

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.