غلامرضا ظریفیان فعال سیاسی اصلاحطلب در پاسخ به این سوال که از دو سال پیش که روند یکدستسازی شکل گرفته تا امروز برخلاف اهداف از پیش تعیین شده شاهد اختلافات زیادی بین اصولگرایان در قوای مختلف بودیم تحلیل شما درباره این موضوع چیست، گفت: ببینید آنچه که در حال حاضر رخ داد، سابقه دارد. یعنی در گذشته در دو، سه دهه قبل هم چنین تلاشی صورت گرفت اما به دلایل عدیدهای موفق نشد. اما در دوره آقای احمدینژاد تلاش شد که در عرصه سیاستورزی و به ویژه مدیریت از سوی حاکمیت، یکدستی صورت بگیرد که حاصل آن را دیدیم که این یکدستی نه تنها جامعه ما را به توسعه نرساند و شتاب آن را بیشتر نکرد، بلکه آن را مهار و شکافهای آن را به شدت تقویت کرد و در نهایت، در طلاییترین دوره اقتصادی کشور، به دلیل توهمی که در رابطه با آثار یکدستسازی بود، آن دوره طلایی به جای فرصت تبدیل به تهدید شد و چه فسادهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رخ داد. در واقع حاصل آن یکدستسازی به جای آنکه منجر به همبستگی اجتماعی شود، به همبستگی اجتماعی به شدت آسیب زد و ما با نوعی کاهش محسوس سرمایه اجتماعی مواجه شدیم.
وی افزود: متأسفانه این نگاه علیرغم آن تجربه تلخ و تجربهای که به جای اینکه ملت و جامعه، اقتصاد و سیاست را به جلو پرتاب کند، ما را به عقب راند، دوباره در دوره جدید تکرار شد و حتی بحث یکدستسازی به سمت مرحله غلیظتر شدن و با ادبیات ترمونولوژی «خالصسازی» رفته است. گویی توهم اینکه ما با یکدستسازی میتوانیم هم به برنامهها انسجام ببخشیم و هم به اقدامات سرعت ببخشیم، صورت گرفت. البته در درون آن هم یک انگاره بسیار خطرناک بود و آن بحث «قوم برگزیده» بود که فقط اقلیت برگزیده است که این صلاحیت را دارد تا یک جامعه به این بزرگی را با این تکثر و تنوع، تعدد نژادها و قومیتها، با این شکافهای عمیق نسلی، با این جامعه که به شدت در معرض پیامهای گسترده و متنوع دنیای مجازی است و مرجعیتهایش به شدت تغییر کرده، فواصل نسلیاش از ۳۰ سال و ۲۵ ساله سنتی گذشته به فواصل نسلی ۵-۶ ساله کاهش پیدا کرده، نمایندگی کند. بعد این تصور به وجود آمد که این جامعه خالصسازِ اقلیت که در کارنامهاش نه تجربه غنی مدیریتی دارد و نه پشتوانههای عمیق نظری است، میتواند در پیشران جامعه قرار بگیرد و آن را هدایت کند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب تصریح کرد: حاصل بحثهای مربوط به زمان انتخابات ریاست جمهوری اخیر این بود که کشور از همان ابتدای انقلاب با ضعیف ترین بدنه دیوان سالاری و نظام حکمرانی رو به رو شده بود. بخشی از افرادی که در مکتب آن زمان قرار گرفتند نه تجربه مدیریتی دارند، نه از ظرفیت نظری خوبی برخوردارند، نه تجربه جهانی دارند. به ویژه در شرایطی سکان مدیریت کشور را بر عهده گرفتند که ما با انباشت گستردهای از مسئلهها و ابرمسئلهها در کشور رو به رو بودیم؛ یعنی شاید دلیل آنچه که امروز ما با مشکلات و مسألههای اساسی روبهرو هستیم، معطوف به کسانی که امروز مدیریت کشور را برعهده گرفتند نباشد، این انباشتی است از مسألههای سالیان مختلف در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و به خصوص اقتصاد که جامعه عمیقتر آن را احساس میکند، علیرغم توهماتی که از آقای رئیسی در زمان انتخابات دیدیم و پیامهایی که به جامعه میفرستاد و فکر میکردند که به سرعت مسألهها را شناسایی میکنند، دیدیم که این اتفاق نیفتاد.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در پاسخ به این سوال که با توجه به آنکه ما تجربه اختلافات بعد از یکدستی را در دوره احمدینژاد شاهد بودیم و از این اختلافات هم کشور متضرر شده است، فکر میکنید تا کجا میتوان به این رویه ادامه داد، گفت: به دو شکل میتوان به این سوال شما پاسخ داد. یک شکل بحث اعتقادی است که قرآن از آن به کلیدواژه فشل بودن استفاده میکند. میگوید وقتی تنازع صورت میگیرد، این تنازعات آن جامعه تنازعکننده را دچار فشل میکند. فشل یعنی مثل ماشینی که چهارچرخش پنچر شود؛ این نگاه اعتقادیاش است.
وی افزود: نگاه تجربی این است که با توجه به سرعتی که جهان برای توسعه پیدا کرده، به دلیل فناوریهای نوین، جهان و منطقه منتظر نمیمانند که ما در این تنازعات گرفتار شویم. آنها به سرعت دارند فهم از اکنون و آینده میکنند و به سرعت خودشان را با برنامههای جدی، به آینده پرتاب میکنند. از یکسو این تنازعات آینده را از جامعه ما میگیرد و اکنون جامعه را هم با نوعی امنیت نسبی روبهرو نمیکند و در نهایت، حاصل این تنازعات، نگاه قوم برگزیده و توهمات این است که جامعه روز به روز فاصله و شکافهایش بیشتر میشود و وقتی در یک جامعهای شکاف جدی در عرصههای مختلف بین دولت و ملت شکل میگیرد همانطور که ما در برخی از اتفاقات سالهای اخیر دیدیم که چه شکافهایی رخ داده، در نهایت در این شکافها دولت و ملت بازنده و ضررکننده آن جامعه است؛ چون احساس میکند که امید به آینده و رفاه آن کم میشود، دچار اضطرابهای جدی میشود و از درون این اضطرابها و ناامیدیها از یکسو مهاجرت جدی میشود و از سوی دیگر جامعه با بحران زیست اخلاقی، اعتماد و بزههای مختلف اجتماعی روبهرو میشود.
منبع: خبرآنلاین