به گزارش اقتصادنیوز برای پی بردن به این موضوع که اسرائیلیها و فلسطینیان تا چه اندازه به صلح نیاز دارند، باید شرایط آنها در یک جنگ همیشگی را در نظر گرفت.
به نوشته اکونومیست، اگر اسرائیل برای همیشه به ارتش خود برای سرکوب فلسطینیان تکیه کند، به یک چهره منفور که به اعمال مرتبط با تبعیض نژادی میپردازد، تبدیل خواهد شد. برای این شرایط خشونتآمیز، صلح تنها راه رهایی است.
اما چطور باید به آنجا رسید؟ پس از حمله 7 اکتبر حماس، فلسطینیان شاهد افزایش پیکرهای بیجان زنان و کودکان در غزه هستند. بمباران اسرائیل باعث جان باختن دستکم 16 هزار نفر از مردم فلسطین شده است. در میان این قتل عام، اصرار طرفهای دیگر برای صلح به نظر سادهلوحانه میرسد.
به علاوه، فلسطینیان و ساکنان مناطق اشغالی، مذاکرات بیپایان را به عنوان یک سازوکار برای به تعویق انداختن صلح برداشت میکنند. مذاکرهکنندگان در گذشته تقریبا هر تغییر قابل تصور مبادله اراضی و ترتیبات امنیتی را از بین بردهاند؛ همگی با شکست مواجه شدهاند.
اما پس از هفتم اکتبر، تغییری به وجود آمد. استراتژی اسرائیل برای به حاشیه راندن فلسطینیها و رویایشان با شکست مواجه شده است. هر دو طرف شانس این را دارند که رهبرانی جدید با چشماندازی جدید پیدا کنند و پس از سالها غفلت، طرفهای دیگر نیز ممکن است آماده کمک باشند، بویژه کشورهای عربی.
به نوشته اکونومیست، آنها نباید در دام این تفکر بیفتند که صلح نیازمند در نظر گرفتن تمام جزئیات است. موفقیت به این موضوع بستگی دارد که هر دو طرف خواهان صلح باشند و سختتر از آن، به دستیابی به صلح باور داشته باشند.
اگر قرار است جنگ معنا پیدا کند، این جنگ باید به صلح منجر شود. اسرائیل به یک استراتژی جدید نیاز دارد. استراتژی پیشین آنها مبنی بر ایجاد یک سرزمین امن برای یهودیان با شکست مواجه شده است. اکونومیست همچنین توضیح داده که برای رسیدن به شرایط صلح، رهبران جدیدی مورد نیاز است که شرایط رسیدن به آشتی را درک کنند.
اکوایران در ادامه ترجمه این تحلیل آورده است:آمریکا میتواند اعلام کند که از اسرائیل انتظار دارد به زودی انتخابات جدید برگزار کند. نظرسنجیها نشان میدهد در صورت برگزاری انتخابات، بنی گانتز جایگزین نتانیاهو خواهد شد. گانتز یک ژنرال بوده و تلفات جنگ را درک میکند اما با وجود اینکه از کشور مستقل فلسطین حمایت نکرده، دستیابی به توافق در این زمینه را رد نکرده است.
توافقنامه اسلو که در سال 1993 در کاخ سفید نهایی شد، چالش برانگیزترین جزئیات را تا پایان به تعویق انداخت. هر ذره پیشرفت باید با زحمت از هر دو طرف استخراج میشد و این روند، باور به این موضوع را که موفقیت دستیافتنی است، از بین میبرد.
توافق صلح میان فلسطین و اسرائیل میتواند باعث تقویت اقتصاد شود، البته دستیابی به این موفقیت اقتصادی نیازمند توافقنامههای بسیار زیادی است. فلسطینیها باید بدانند که در حال به دست آوردن آزادی و حقوق خود هستند.
تبادل اراضی میتواند در مراحل بعدتر انجام شود. اسرائیل باید گسترش شهرکسازی در کرانه باختری را متوقف کند و به شکل آشکار اعلام کند که 100 هزار نفری که در این شهرکها زندگی میکنند در نهایت باید جابهجا شوند یا اینکه تحت کنترل فلسطین خواهند بود.
از آنجایی که رسیدن به توافق صلح نیازمند یاری رساندن کشورهای دیگر است، آنها باید وارد فرآیند صلح شوند. در توافقنامه اسلو، آمریکا حضور داشت اما برای فشار آوردن به اسرائیل با محدودیتهایی روبهرو بود زیرا کنگره حمایت قابل توجهی از اسرائیل داشت. این بار، کشورهای عربی باید یک نقش تعیینکننده پیدا کنند. طبق توافقنامه ابراهیم که در زمان ریاستجمهوری دونالد ترامپ نهایی شد، چندین کشور، اسرائیل را به رسمیت شناختند. این بخشی از یک چشمانداز برای خاورمیانه بود که به جای ایدئولوژی، مبتنی بر تجارت و رفاه بود. پول این کشورها برای بازسازی غزه مورد نیاز است.
نیروهای نظامی کشورهای عربی میتوانند پس از خروج نظامیان اسرائیل از نوار غزه، به این منطقه وارد شوند تا امنیت را تضمین کنند.
آنطور که اکونومیست مدعی شده؛ نکته مهم در فرایند دستیابی به صلح، فشار به اسرائیل و فلسطین از جانب آمریکا و عربستان سعودی است. فلسطین استدلال میکند هر زمان که آمریکا و اتحادیه اروپا به اسرائیل اعلام کنند باید کشور مستقل فلسطین را به رسمیت بشناسد، فرآیند صلح میتواند آغاز شود. اسپانیا که ریاست دورهای اتحادیه اروپا را بر عهده دارد، اعلام کرده که از این ایده حمایت میکند. آمریکا میتواند غرب را به سوی به رسمیت شناختن کشور فلسطین سوق دهد و عربستان سعودی نیز میتواند همین امر را در رابطه با اسرائیل محقق کند. این اتفاق باید به عنوان پاداشی برای آینده در نظر گرفته شود که میتواند فرآیند رسیدن به صلح پایدار را فراهم کند.