او توضیح داد که در نوشتههایش خودکشیهای زیادی وجود دارد و میترسید از کارش استنباط شود که شاید در مشروعیت بخشیدن به خودکشی نقش داشته باشد، اما پس از دریافت جایزه، بیش از هر چیز تحتتاثیر خوانندگانی قرار گرفت که بهصراحت نوشتند که نوشتههای او جانشان را نجات داده، است. فوسه یادآوری کرد در مدرسه وقتی اولینبار از او خواسته شد با صدای بلند نوشتهای را بخواند، ترس ناگهانی بر او غلبه کرد و از کلاس بیرون دوید و بعدا ضرورت رفتن به توالت را بهانه این کار کرد. او احساس کرد ترسش زبان را از او دور کرده و باید آن را پس بگیرد و پس از آن بود که دریافت نوشتن به او احساس امنیت و چیزی برخلاف ترس میدهد.وی در ادامه به توضیح روند نوشتن خود پرداخت و گفت: وقتی مینویسم، در نقطهای خاص همیشه این احساس را دارم که متن قبلا نوشته شده، در جایی بیرون از من است، نه درون من، و من فقط باید آن را قبل از ناپدید شدن روی کاغذ بیاورم.
برنده نوبل افزود: هر اثری که من نوشتهام، بهاصطلاح، جهان داستانی خودش را دارد، دنیای خودش را. دنیایی که برای هر نمایشنامه، برای هر رمان جدید است؛ اما یک شعر خوب-چون من شعر زیادی هم سرودهام- جهان خودش را دارد و بیشتر به خودش مربوط میشود و کسی که آن را میخواند، میتواند وارد کیهانی شود که همان شعر است. او ادامه داد: زندگی واقعا باورکردنی نیست. همانطور که نمیتوانم باور کنم که اکنون اینجا ایستادهام و سعی میکنم در رابطه با اعطای جایزه نوبل ادبیات، کلمات کم و بیش حساسی در مورد آنچه نوشتن است بگویم.
فوسه توضیح داد: نوشتن برایم به یک عادت تبدیل شده؛ عادتی که نمیتوانم بدون آن زندگی کنم. شاید مثل مارگریت دوراس، شما میتوانید آن را یک بیماری بنامید، بنابراین تصمیم گرفتم به همان جایی که همهچیز شروع شد بازگردم و نثر و انواع دیگر نوشتن را بیازمایم؛ همان کاری که کم و بیش یک دهه قبل از شروع کارم به عنوان نمایشنامهنویس انجام داده بودم.وی افزود: یک بار در مصاحبهای گفتم نوشتن نوعی دعاست. و وقتی چاپش را دیدم خجالت کشیدم. اما بعدا برای تسلی خاطر خواندم که فرانتس کافکا همین را گفته است.فوسه گفت: به یک معنا همیشه میدانستم که نوشتن میتواند جان انسانها را نجات دهد، شاید حتی جان خودم را نجات دهد و اگر نوشته من بتواند به نجات جان دیگران کمک کند، هیچچیز مرا بیش از این خوشحال نمیکند. ممنون آکادمی سوئد که جایزه نوبل ادبیات را به من اعطا کردید. و از خدا سپاسگزارم.