به گزارش خبرگزاری فارس از رفسنجان، دعوت شدیم به بزم عاشقی، به یک مهمانی خودمانی در مسجد شهداء رفسنجان، مهمان ویژهای هم بود، کسی که از سرزمین نور آمده، آمده بود تا بدرخشد و همه جا را نور بپاشد.
مهمانی جمعوجور است، خبرنگاران هستند و خانوادههای شهداء، نجواها عارفانه و عاشقانه است، اصلا شهداءِ مادری طوری دیگرند، بدجوری به دل مینشینند، وقتی در فاطمیه میآیند، منبع نورند، اوج مظلومیتاند، شاید آنهایی هستند که روزی روزگاری در نبرد تن به تن پهلوهایشان شکسته یا جسم نازنینشان سوخته ... به همین دلیل هم هست که ارتباط عاطفی عمیقتر میشود و کار به سوز جگر میرسد.
مثل همین امشب، باید در مسجد شهداء مینشستی و زار میزدی تا به اعماقش پی ببری! این استخوانهای شکسته جان دارند، روح دارند، عشق میدهند و باعث رشد میشوند.
اصلا مغناطیساند، طوری به سمتشان میروی و در خودت غرق میشوی که حتی یادت نمیماند یک عکس با این برادر تازه رسیده به یادگار بگیری و در گوشهای آن را ذخیره کنی!
امشب با همه حسوحال خوبش تمام شد و زمان خداحافظی رسید، خداحافظ نامآوران گمنام، فرزندان انقلاب، بهشتیهای بالانشین! بدرود قهرمانهای به آسمان رسیده، پسران مادرِ پهلو شکسته! سلام ما را به ارباب عاشورا برسان!
پایان پیام/۸۰۰۱۶/ش