به گزارش «مبلغ»- حجتالاسلام علی محمدی؛ پژوهشگر فقه حکومتی و مدیر مؤسسه معنا، در نشست علمی «الزامات پژوهشهای مسئله محور در حوزههای علمیه» که از سوی معاونت پژوهش حوزه علمیه برگزار شد با بیان اینکه انقلاب اسلامی نقطه عطفی در دینداری مردم ایران فراهم کرده و سبب شده است که دین از عرصه فردی و اجتماعی وارد لایه حکومتی شود، گفت: تلاشهای زیادی در حوزه صورت گرفته است تا نسبت منابع معرفتی حل و فصل شود ولی تا وقتی که نتوانیم منابع معرفتی را در قالب یک الگو ارائه دهیم موفق نخواهیم بود؛ الگو هم یعنی اینکه نسبت عقل و کتاب و نقل مشخص باشد یعنی باید توضیح دهیم چگونه مبانی نظری و ارزشهای اخلاقی در مفاهیم پاییندستی ناظر به عینیت زندگی فرد و جامعه جاری و ساری شود.
مسائلی چون چک، خامفروشی نفت، ضعف در ساختار برنامه و بودجه و قاچاق کالا، رمزارزها، بنگاهداری بانکها، اسناد دستی و رسمی از جمله چالشها و مسائل مهم در کشور است. بنابراین نسبت مبانی و تصمیمات سر صحنه، الگوی حل مسئله است و حوزه اگر میخواهد مسئلهمحور شود و در این فرایند، سکولار نباشد و مسائل مبتنی بر دین حل شوند باید سامانه مفهومی حل مسئله را جدی بگیرد. البته حداقل ما حدود ۷ الگوی حل مسئله از کسانی چون شهیدصدر، شهید مطهری و شهید بهشتی و… داریم که البته نیاز به صیقل خوردن دارد.
از زمانی که با تمدن غرب مواجه شدیم و دغدغه ما تحقق دینداری شد به خصوص بعد از فتوای تنباکو و مشروطیت طرز تفکر فقهی ما تغییرات جدی کرد و رسالههای دوران پهلوی اول و دوم به سمت جامعهپردازی و اداره جامعه و… پیش رفت. در همین دوره نسبت استقلال و آزادی ملی از مسائل مهم بود؛ مثلا در رساله مشروعه مشروطه لاری در مورد رابطه با اهل سنت به مدارا و ایستادگی شدید در برابر کفار تاکید شده است. آقای شاهآبادی هم فرموده است که به شدت باید از کفار پرهیز شود وگرنه منجر به انشقاق در جامعه اسلامی خواهد شد.
اگر ما بخواهیم این مسیر را ادامه دهیم باید الگوهای حل مسئله را صیقل دهیم؛ بنابراین حل مسئله موضوع امروزی نیست بلکه زعمای شیعه همواره این کار را کردهاند؛ مثلا محقق کرکی در دوره صفویه به بازخوانی فرهنگ شیعی میپردازد یا محقق حلی در دوره مغول اقدامات شایستهای انجام داد یا شیخ طوسی و سید مرتضی و… در دوران خودشان در راستای حل مسائل گام برداشتند.
البته هرقدر جلوتر آمدهایم و مباحث از عینیت جامعه دور شده است شاهد تورم در برخی مباحث هستیم. بنابراین امروز باید در باب مسائل عینی جامعه اجتهاد شود نه موضوعاتی که دور از فضای کشور است. همچنین باید به چالش تخصصصگرایی و جامعگرایی در حل مسائل توجه شود. در حل مسئله ما با یک امر متعین و متشخص خارجی مواجهیم و لازمه آن تمرکز در آن مسئله است تا اتصال وثیقی با آن داشته باشیم ولی خود این کار باعث ایجاد یک چالش هم میشود زیرا یک مسئله در خلا شکل نگرفته است و در ارتباط با مسائل دیگر است لذا باید دید کلان و جامعنگر داشته باشیم.
شهید مطهری میگفت تمدن غرب در «منِ» بسطیافته خوب عمل کرده است
درمان این چالش و دوگانه بین تخصصگرایی و جامعگرایی در ایده شهید صدر و حضرت امام و آقایانی چون اراکی، مبلغی و میرمعزی و… این است که قبل از آن که وارد جزئیات شویم باید حل مسئله منطبق بر کلان و کلیت جامعه شود سپس وارد جزئیات جامعه شود؛ ابتدا باید در بالادست این تطبیق صورت بگیرد تا راهنمای کلی داشته باشیم؛ مثلا علامه طباطبایی وقتی در مورد جامعه غربی ذیل آیه ۲۰۰ آلعمران سخن گفته است میگوید آیا تمدن امروز غرب، تمدن است یا توحش؟ ایشان قبل از پاسخ به این پرسش ابتدا به شاکله و کلیت جوامع غربی میپردازد و تاکید دارد که ما ابتدا باید روابط یک جامعه با جوامع دیگر را بسنجیم تا ببینیم متمدن است یا نیست؟ خود ایشان معتقد است که بزرگترین جنایات و دروغها توسط همین تمدن ایجاد شده، پس متوحش است.
شهید مطهری هم میفرماید آنچه در تمدن غرب خوب عمل کرده است «منِ» بسطیافته است نه اینکه آنها در حق دیگران ایثار کنند. حضرت امام(ره) هم در پاسخ به نامه محمدعلی انصاری، به بیش از ۲۰ مسئله فقه حکومتی پرداخته و فرمودهاند که جمهوری اسلامی نمیتواند باب اجتهاد را ببندد ولی این کار باید با شناخت حکومت و جامعه صورت بگیرد و این اجتهادات متکثر باید در راستای حل مشکلات کشور باشد؛ افراد صالح از غیرصالح را تشخیص دهد و مصلحت اسلام و مسلمین را در نظر بگیرد و اینجاست که اجتهاد مصطلح از منظر امام، کافی نیست و اگر کسی مجتهد حوزوی باشد ولی نتواند در مسائل جامعه اجتهاد کند نمیتواند کشور را مدیریت کند.
اگر اجتهاد کسی شاملیت نداشته باشد ممکن است در جزئیات، حل مسئله کند ولی در نگاه کلان دچار انحراف در جهت خواهد شد؛ امام سخنشان این است که با تمرکز زیاد روی جزئیات کاری نکنید که متهم به دفاع از سرمایهداری شوید.
حوزه به شدت گرفتار نامسئلهها است
ما در فهم مسئله به شدت گرفتار کژتابی و درگیر نامسئلهها هستیم. هیچ نهاد علمی یک دهم حوزه هم در این عرصه کار نکرده و افراد به صورت جهادی و با انگیزه و خالصانه کار میکنند و بستر هم این موضوع را تقویت کرده است ولی به این دلیل برونداد اجتماعی مؤثر ندارد که عمدتا درگیر نامسئلهها است.
یکی از دلایل آن این است که ما به تفاوت بین مشکل و مسئله توجه نداریم مثلا بیحجابی مشکل است ولی مسئله اجتماعی نیست بلکه مسئله در جایی متوجه میشود که این امر مشهود ناهنجار، ریشهیابی و برای آن فکر شود یا اگر طلاق را یک مسئله بدانیم برای حل آن ابتدا سراغ مشاوره میرویم در حالی که این مشکل باید ریشهیابی شود زیرا دهها عامل، طلاق را تشدید میکند. چرا در حجاب گرفتار چالش هستیم زیرا قصد داریم که آن را تنها در تذکر حل کنیم در حالی که دهها ریشه تقویتکننده دارد که گاهی خودمان عامل آن بودهایم و بیشتر با معلولها درگیر میشویم و از طریق رفتار پرهزینه قصد رفع آن را داریم.
نمیتوان با معلولها جنگید، باید عوامل کنترل شوند تا یک مشکل حل شود؛ موضوع دیگر اینکه این غلط رایج در بین ما طلاب وجود دارد که سراغ دستگاههای اجرایی برویم تا به ما بگویند مسئله چیست؟ دستگاههای اجرایی توضیحدهنده خوبی برای مشکلات هستند نه مسائل؛ بنابراین مسئلهیابی و مسئلهسازی اجتماعی از مهمترین کارکردهای علوم انسانی اسلامی است و دهها مدل برای تبدیل مشکل به مسئله و ریشهیابی در این علوم وجود دارد.
توقع فقهمالی کردن مسائل از حوزه
نهادهای اجرایی خودشان مسئله را میدانند و راه حل هم برای آن دارند و فقط از حوزه کلاهشرعی ساختن و فقهمالی کردن برخی مسائل را توقع دارند؛ مثلا شهرداری به ما روحانیون پیشنهاد میدهند که راهی برای از بین بردن زبالهگردی پیدا کنید زیرا جمع زباله برای شهرداری درآمد بالایی دارد و برخی از ما تصور میکنیم باید یک راه فقهی برای آن بیابیم در حالی که مسئله، تعدادی زبالهگرد نیست بلکه باید ببینیم که چرا اینقدر زبالهگرد داریم؟ آیا شهرداری در فقیرتر شدن مردم مؤثر نبوده است؟ چگونه شهرها را توسعه داده که فقر را بیشتر کرده و آیا به منشور جامعه اسلامی پایبند بوده است؟
موضوع دیگر در حل مسئله و راهبری اجتماعی حوزه این است که محققان حوزه باید منطق حرکت عمومی ملتها را براساس تاریخ بلد باشند. امام رمز پیروزی را ید الله مع الجماعه، میداند همین چند ماه قبل آقا در جمع بچههای جهادی گفتند که حرکت عمومی اجتماعی ایجاد کنید یعنی ما موج در اقیانوس لازم داریم نه فنجان؛ بنابراین بدون مطالعات تاریخی نمیتوان جریان درست کرد و اگر نتوانیم خودمان روایت تاریخی درست کنیم دیگران ما را روایت خواهند کرد کما اینکه غرب در تحلیل انقلاب اسلامی آن را به دهه ۵۰ و وضعیت فروش نفت ایران و قیام روستائیان علیه شهرنشینان نسبت میدهد.
منبع: ایکنا