دنیای اقتصاد: معروف بود که عارف قزوینی، خلقی عصبانی داشت و معمولا با کمتر کسی درخور میشد. علی اکبرخان شهنازی درباره او گفته که عارف تنها با عده معدودی میتوانست رفاقت کند؛ چون زود از کوره درمیرفت و بد و بیراه میگفت. عارف، شاعر و موزیسین برجسته ایرانی که گویا صدای بسیار دلنشینی هم داشته در سالهای آخر عمر به سختی در همدان روزگار میگذراند. او در نامهای به دوست دیرینش، محمدرضا هزار، شرح این زندگی تلخ را باز گفته است.
«آریءای محمدرضا خان، من ایرانی پاک و بی آلایش هستم که به هیچ چیز جز وطنم علاقه ندارم. من کسی هستم که آرزو میکنم در خاکستر درون حمام بخوابم؛ ولی ملتم شریف و بزرگوار و مملکتم آباد باشد. من اگر علاقه به خودم داشتم کارم به اینجا نمیکشید که با سه تا سگ و یک زن بدبخت که کارهای داخلی و خارجی مرا تنها او باید اداره کند، در یک گوشه همدان به سختی روزگار بگذرانم.
مبادا خدانکرده تصور کنید دلتنگی من از این است که چرا مانند همه وطنخواهان یک زندگانی مرتب و آرزومندی فراهم نکردم، یا اینکه چرا پول و ملک و باغ و خانه و زن ندارم یا لااقل برای خاتمه دادن خانه بهدوشی خود چرا در تمام این کشور پهناور یک اطاق گلی برای چنین روز بدبختی خود تدارک ندادم، خیر، از هیچ یک از اینها کدر و دلتنگ نیستم چون همیشه روزگار با روی خوش و آغوش باز به طرف من آمد من همیشه پشت پا به او زده روی خوش به او ننموده به سختترین زندگانی، ساخته و قانعم.»
منبع خبر "
دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.