خبرگزاری فارس؛ کرمان، آمنه شهریارپناه: آخر هفتهها شلوغی گلزار شهداء کرمان عجیب نیست، اما امروز شکوه غریبانه دیگری دارد، جمعیت زیادی ایستادهاند، امام جمعه سخنرانی دارد، معاون سیاسی استاندار صحبت میکند، چه خبر است؟
مردم کرمان قرار دیدار دارند، برای اولینبار دعوت شدهاند، میخواهند به خانه امید بروند، به بیتِ باشکوه ...
برنامه بدرقه زیاد طول نمیکشد، جمعیت به سمت حوض ستاره میروند اتوبوسها صف کشیدهاند، راه آشناست، راهِ آشنا راه بلد نمیخواهد، اما قوت قلب چرا ...
اولینها فرق میکنند، اولینبار جایی رفتن به جان کندن میماند، سخت است، مخصوصا اگر پای دیدار یک شخصیت بالا بلند وسط باشد.
در این گونه موارد، فرد میگردد و میگردد، آشنایی پیدا کند تا آرام بخشش باشد، قوت قلب این کاروان ۱۵۰۰ نفره نیست!
کسی که باید در پیشانی منتخبان کرمانی مینشست و مردم شهرش را برای آقا معرفی کرد، کجاست!
کسی که در این دنیا، دنیا دنیا با آقا رفیق بود، از آن خیلی رفیقها، همانهایی که جانشان را به عشقش کف دست میگذارند، وقتی آقا میگفتند قاسم آنجا باش با سرش میرفت، اما حالا آن باوفا چهار سالیست که در آسمانها نشسته و قلبها را در عزایش نشانده است.
این نفسهای تنگ و سینههای سنگین، دارند به دیدار مرادِ همان آقای جان فدا میروند! حتما آن مریدِ رفیق از ما به آقا گفته، او ما را میشناسد، چهرههایمان برایش آشناست، فقط کافیست چشمهایمان را ببیند و صدها قاسم را از درون آنها کشف کند!
اصلا لباسهایمان بوی عطر گلزار شهدا میدهد، خاک گلزار روی چادرهایمان نشسته ... بعد از چند سال داریم با خودمان بوی سردار را به بیت میبریم، دعا میکنیم باعث شکستن مجدد قلب نازنین حضرت پدر نشود.
ما برای رنج و سر باز کردن درد نمیرویم، میرویم تا جانهای خسته و قلبهای شکستهمان را ترمیم کنیم و دوباره زنده شویم.
پایان پیام/۸۰۰۶۵/ب