برخی از نظریهپردازان بینالمللی حتی آمریکایی معتقد هستند که بازدارنگی هستهای در منطقه غرب آسیا برای جلوگیری از جنگ باید شکل گیرد و در زمانیکه رژیم صهیونیستی سلاح هستهای در اختیار دارد، ایران نیز این مشروعیت را دارد تا به سمت ساخت بمب اتم برود، اما خارج از جهان رئالیستهای تهاجمی، جمهوری اسلامی ایران معتقد است که به سلاح هستهای برای دفاع و جنگ نیازی ندارد و به سمت تنوعبخشی در سامانههای نظامی پیش رفته است.بههرحال منطق دینی و اخلاقی ایران اجازه ساخت بمب اتم را نمیدهد، ولی این امر نافی بهرهگیری ایران از توان هستهای در راستای منافع دیگر ازجمله تولید انرژی نیست.
روشن است که وابسته بودن صنعت هستهای به خارج از مرزها به معنای مرگ آن در میانمدت و بلندمدت خواهد بود. فناوری برتر هستهای موضوعی نیست که کشورها و دولتها حاضر به اشتراک گذاریاش باشند و انحصار در این صنعت بهشدت دنبال میشود. ازاینرو ایران نهتنها در زمان حاکمیت جمهوری اسلامی بلکه حتی پیش از انقلاب اسلامی نیز به سمت هستهای شدن پیش رفت و انقلاب اسلامی بستری فراهم کرد تا این صنعت بومیسازی شود.
بعد از چند دهه تلاش دانشمندان ایرانی، توان هستهای ایران به سطحی از قدرت تبدیل شد که توانست به چرخه کامل سوخت هستهای با تأسیسات متنوع در سراسر کشور دست یابد. حرکت در این مسیر با حساسیت دشمنان مواجه شد و از همان نقطه شروع به سنگاندازی کردند تا چرخ این صنعت دیگر نچرخد. از ابتدای دهه ۸۰ شمسی به مدت دو دهه پرونده هستهای ایران به موضوع مهم امنیت بینالمللی تبدیلشده تا دشمنان بتوانند از این محل ایران را محدود کنند.
سیاست دولتهای غربی از بین بردن کامل صنعت هستهای ایران است نه کنترل و محدودسازی،آنچه در دو دهه گذشته شاهد بودیم دقیقا بر همین مدار حرکت کرده است. برجام، سکویی برای نابودی توان هستهای ایران در بلندمدت بود.
خروج دونالد ترامپ از برجام تنها نتیجه محاسباتی برای تندتر کردن چرخه نابودی صنعت هستهای بود که با مقاومت نظام جمهوری اسلامی این حربه نتیجه عکس داد و ایران را مجبور به برداشتن برخی از محدودیتهای هستهای برجام کرد. حال دولت جو بایدن با نشان دادن شکلاتها و هویجهایی سعی میکند به ترکیبی از سیاست اوباما- ترامپ بازگردد. اسم این راهبرد را «فشار هوشمندانه» گذاشته تا علاوه بر بازگشت ایران به محدودیتهای هستهای در حوزه موشکی و منطقهای نیز کشور را محدود سازد.
بهطور قاطع میتوان گفت که این سیاست نیز به شکست مفتضحانهای روبهرو خواهد شد؛ چراکه نظام جمهوری اسلامی در چهار دهه قبل نشان داده حتی عقبنشینیهای تاکتیکی در راستای حرکت به سمت راهبرد کلان استقلال و ایجاد زیرساختهای حیاتی بوده است.
سیاستهای راهبردی مانند هستهای، موشکی و منطقهای سیاستهای نظام جمهوری اسلامی هستند نه دولتها . تغییر دولتها ممکن است در تاکتیک اجرایی برای نیل به اهداف اصلی تغییراتی ایجاد کند ولی در اصل موضوع همان راهبردها مدنظر هستند. اما بههرروی دولتها در ایران علاقه به نتایج کوتاهمدت دارند تا بتوانند کارنامهای قابلقبول از خود و سیاستهایشان به طرفداران عرضه کنند.
ازاینرو شاهد هستیم که دولت تدبیر و امید، رشد اقتصادی را از گذر تعامل با غرب و برجام و بستن پرونده هستهای میدانست که این سیاست با اقدامات دولت آمریکا با شکست روبهرو شد.
رهبر معظم انقلاب سیاست قطعی نظام را در موضوع اجرای تعهدات برجامی اعلام کردند و خواهان برداشتن کامل تحریمهای هستهای شدند. این سیاست قطعی تا زمان اجرایی شدن ادامه خواهد داشت ولی در این میان آمریکا به دنبال کشاندن ایران به سمت مذاکره با منوی غیرجذاب و تهوعآور است. ازجمله
پس گرفتن شکایت دولت ترامپ از ایران در شورای امنیت سازمان ملل معروف به فعالسازی مکانیسم ماشه و اجازه تردد دیپلماتهای ایرانی در نیویورک، رفتاری که دولت بایدن از خود نشان داده گویایی عدم دست کشیدن این دولت از سیاست فشار حداکثری ترامپ است. آنها نمیخواهند بهسادگی دستاوردهای ترامپ در تقابل با ایران را بدون گرفتن امتیازات حیاتی از دست بدهند. ازاینرو ایران نیز میبایست با توجه به وجود مجلس انقلابی و شکلگیری دولت جدید در ۱۴۰۰، سیاست تهاجمی را در موضوع هستهای ادامه دهد و این صنعت را با توان کامل و ۱۰۰ درصدی احیا و به چرخه بازگرداند.
بدون شک شکلگیری این توان در حد نهایی دست دشمنان را برای فشارهای بعدی خواهد بست؛ چراکه ایران را در دستیابی به راهبردها کاملا جدی خواهند دید.