استاد اقتصاد دانشگاه تهران درباره نرخ رشد اقتصادی اعلامشده توسط بانک مرکزی میگوید: «دست یافتن به رشد ۶ درصدی حتی در طول یک سال کامل هم اتفاقی ساده نیست، چه برسد به اینکه در عرض ۳ ماه، آن هم در ۳ ماه نخست. توجه داشته باشید در فصل بهار، یکسوم فصل، تعطیل است و در مابقی روزهای آن نیز بیشتر صنایع در پی این هستند که برای سال برنامهریزی کنند. وقتی تنها در بهار چنین رشدی حاصل میشود، میتواند به این معنا باشد که اگر این وضعیت را حفظ کنند در پایان سال ممکن است نرخ رشد تولید ناخالص داخلی کشور ما از ۲۴ درصد هم بگذرد.»
آلبرت بغزیان، عضو هیات علمی دانشگاه تهران تصریح میکند: «کشور در سالهای گذشته هرگز به این ارقام نرسیده است. فکر میکنم در سالهای پس از انقلاب اگر یکی دو بار هم این نرخ حاصل شده باشد، یا محصول دورهای از رونق و برنامهریزی در دوره باثبات اصلاحات بوده یا مانند سال ۹۵ رشدی بیکیفیت و دفعتی که بهسرعت و با یک سال فاصله همه چیز عوض شد. همانطور که در سال ۹۵ هم رشد اقتصادی به بیش از ۱۲ رسیده که رقمی بی سابقه در نیم قرن اخیر کشورمان بوده، اما گذشت یک سال کافی بود تا نرخ رشد اقتصادی ایران به ۳ درصد کاهش یابد.»آنچه در ادامه میخوانید متن کامل گفتوگوی صمت با این کارشناس اقتصاد است.
من فکر نمیکنم یک نهاد رسمی چنین گزارشی داشته باشد و این ارزیابی را از وضعیت اقتصادی کشور ارائه کند. احتمالا پیشبینی عملکرد رشد تولید ناخالص داخلی بوده است.
بهتر است بحث را از پایه شروع کنیم تا بتوانم توضیح خود را تکمیل کنم. وقتی گفته میشود تولید ناخالص داخلی افزایش ۶ درصدی داشته، به این معنا است که در یک مدت زمان مشخص و معین میزان تولید ناخالص داخلی کشور ۶ درصد بیشتر شود. بر این اساس اگر بانک مرکزی میگوید رشد اقتصادی کشور ما در بهار امسال ۶ درصد بوده، به این معنا است که اگر در پایان اسفند ۱۴۰۱ شاخص تولید کشور ما ۱۰۰ بوده، در پایان خرداد به ۱۰۶ رسیده است. چنین چیزی را من بعید میبینم.
به این دلیل که دست یافتن به رشد ۶ درصدی (من ترجیح میدهم براساس ارقام بانک مرکزی گفتوگو را ادامه دهم) حتی در طول یک سال کامل هم اتفاقی ساده نیست، چه برسد به اینکه در عرض ۳ ماه، آن هم در ۳ ماه نخست. توجه داشته باشید در فصل بهار، یکسوم فصل، تعطیل است و در مابقی روزهای آن نیز بیشتر صنایع در پی این هستند که برای سال برنامهریزی کنند. وقتی تنها در بهار چنین رشدی حاصل میشود، میتواند به این معنا باشد که اگر این وضعیت را حفظ کنند در پایان سال ممکن است نرخ رشد تولید ناخالص داخلی کشور ما از ۲۴ درصد هم بگذرد. فکر نمیکنم جای بحثی درباره اینکه چنین نرخ رشدی ار نظر منطقی در اقتصاد ایران غیرقابلباور است و اقتصاد این روزهای کشورمان بهمراتب از چنین نرخ رشدی فاصله دارد، باشد.به این اعتبار است که من فکر میکنم نرخ رشد ۶ درصدی برای اقتصاد ما در ۳ ماه نخست امسال واقعی نیست یا حداقل میخواهم بگویم که من نسبت به آن تردید دارم. کشور در سالهای گذشته هرگز به این ارقام نرسیده است. فکر میکنم در سالهای پس از انقلاب اگر یکی دوبار هم این نرخ حاصل شده باشد، یا محصول دورهای از رونق و برنامهریزی در دوره باثبات اصلاحات بوده یا مانند سال ۹۵ رشدی بیکیفیت و دفعتی و بهسرعت و با یک سال فاصله همه چیز عوض شد. همانطور که در سال ۹۵ هم رشد اقتصادی به بیش از ۱۲ رسیده که رقمی بی سابقه در نیم قرن اخیر کشورمان بوده، اما گذشت یک سال کافی بود تا نرخ رشد اقتصادی ایران به ۳ درصد کاهش یابد.
به این دلیل که آقایان مدعیاند نرخ رشد اقتصادی کشور در سال گذشته و امسال موجب خروج کشورمان از دوره رکود تورمی شده و حتی میگویند ما وارد دوره رونق شدهایم. ضمن اینکه در سال ۹۵ هم رشد حاصلشده بهشدت متاثر از افزایش فروش نفت کشورمان بود. نباید فراموش کنیم که در آن زمان ناگهان تولید و صادرات نفت و گاز ایران بهشدت جهش یافت که همان هم موجب شد رشد اقتصادی ایران به رقمی کمتر تجربهشده برسد. هرچند آن زمان هم دولت وقت دائم تاکید میکرد اقتصادمان از رکود خارج شده و برمبنای نرخ رشد بیسابقه چنین ادعایی مطرح میشد، اما همان زمان هم دوستان دقت نمیکردند خروج از رکود نیازمند استمرار رشد اقتصاد است.آمارهای منتشرشده نشان میدهد برای امسال هم نرخ رشد اقتصادی حاصل از فروش نفت بوده است. مگر جز این است که واشنگتن با کنار گذاشتن سیاست فشار حداکثری امکان صادرات بیشتری به ایران داد؟ این مهم عملی شده و در آمارها هم میتوانیم مشاهده کنیم. با این همه هنوز نگفتهاند که منابع ارزی حاصل از صادرات نفت و گاز به کشورمان بازمیگردد یا خیر.
تا جایی که بهطور غیررسمی من از برخی افراد شنیدهام هرچند امکان تولید و صادرات بیشتر نفت برای کشورمان فراهم شده، اما گویا منابع حاصل از آن به کشور برنمیگردد و بهاصطلاح این منابع هم در بانکهای کشورهای دیگر بلوکه میشوند. پس هرچند ما بهنوعی با افزایش تولید مواجه شدهایم، اما در حقیقت هنوز منابع حاصل از فروش نفت و گاز وارد کشور نمیشوند.
به این ترتیب تفاوت مهم امروز با سال ۹۵ در این است که ۷ سال پیش با امضای برجام شرایط برای تجارت کشورمان نرمال شد و میشد معادل نفت فروختهشده، منابع ارزی را وارد کشور کرد که نسبت به امروز وضعیت دیگری را نشان میدهد. محاسبه فروش نفت بدون اینکه منابع ارزی آن آزادانه وارد کشور شود، خود میتواند به خدشهدار شدن ارقام آمارهای رسمی کشور ما دامن بزند، زیرا هرچند بهطور عملی تولید افزایش یافته، اما منابع لازم برای هزینهکرد در بخشهای دیگر تامین نشده است. درباره رشد اقتصادی کشورمان ضروری است این نکته را هم یادآور شوم که در آوردن نرخ رشد اقتصادی، از نظر محاسباتی دشوار است و در گذشته ماهها طول میکشید تا مراجع رسمی نرخ رشد تولید ناخالص داخلی را محاسبه و بهشکل عمومی اعلام کنند. اینکه در سال جاری مشاهده میکنیم فصل به فصل ارقامی تحت عنوان نرخ رشد اقتصادی منتشر میشود این سوال را برای من ایجاد کرده که از چه زمانی چنین سرعت نهادهای اعلام آمارهای رسمی در ایران بالا رفته است.
یک کارشناس اقتصاد یا یک سیاستگذار تنها زمانی میتواند اقدامات مناسب را انجام دهد که شناخت درستی از مسئله پیدا کند. یکی از راههای مهم حصول شناخت توجه به شاخصهای کلان است. در این وضعیت ارقام معنا پیدا میکنند. بهطور مثال نرخ رشد اقتصادی ۱۳۰ درصدی بیمعنا است و تعجببرانگیز، اما همین رقم برای فشار خون یا ضربان قلب معنی میدهد. هنگامی که ارقامی برای شاخصهای کلان کشور اعلام میشوند که نمیتوان آن را با واقعیت مردم و جامعه تطبیق داد، یافتن راهحل خروج از بحران اگر نگویم غیرممکن که از هر زمان دیگری دشوارتر میشود.
متاسفانه مشاهده میشود که بسیاری از مسئولان ارشد در حوزه اقتصاد مانند وزرا خیلی به ارقامی که اعلام میشوند اتکا میکنند. مثلا میگویند نرخ بیکاری برای اولین بار در چند سال اخیر نهتنها تکرقمی شده، بلکه به کمتر از ۸ درصد رسیده است. این در حالی است که آمارهای مربوط به فقر میگویند بیش از ۳۰ درصد جامعه به زیر خط فقر سقوط کردهاند. از نظر اقتصادی این اتفاقی عجیب است که نرخ بیکاری به حداقل ممکن برسد، اما نرخ رشد فقر هم رکوردشکنی کند.متاسفانه مسئولان وقتی این ارقام را که برایشان دلپذیر است مشاهده میکنند بهسرعت مصاحبه میکنند و میگویند کشور با تلاشهای صورتگرفته از دوره رکود گذشته و اکنون رونق اقتصادی حاصل شده است. عجیب نیست که یک نفر تنها با مشاهده نرخ رشد دچار اشتباه شود، اما بد این است که مقام مسئول آمارها را گزینش و از هر شاخصی که توانست برای خودش دستاوردتراشی کند و شاخصهای دیگر را اگر خوشبینانه مانع انتشارشان نشود، مورد بیتوجهی قرار دهد.
به هیچ وجه درست نیست. گیریم در یک لحظه یا بازه زمانی خاص نرخ رشدی در کشورمان حاصل شود که بتواند عدهای را به غلط به این نگاه برساند که همه شاخصها به سمت عادیشدن میروند. چنین چیزی اشتباه گوینده است. من فکر میکنم رشدی که برای امسال اعلام شده یک رشد لحظهای است و بهسرعت ما به ارقامی کمتر خواهیم رساند؛ از جمله اینکه نرخ رشد ۶ درصدی بهار در تابستان کاهشی محسوس داشت و به ۳.۶ درصد رسید. مسئولان کشور به رانندهای آماتور میمانند که در مسابقات اتومبیلرانی و در میانه رقابت لحظهای از دیگر رقبا سبقت گرفته، اما فراموش میکند در ادامه راه نه بنزین کافی دارد و نه خودرویش توان این را دارد که تا آخر این مسیر او را همراهی کند. به همین دلیل آن لحظه که در مقام اول قرار گرفته یک لحظه گذرا از یک مسابقه است و در نهایت پیروز کسانی هستند که زودتر از دیگران از خط پایان رد شوند. بهباور من این موضوع یک خطر جدی است که مسئولان کشورمان دائم به ارقام و شاخصهایی که میتوان استنباط مثبت از آنها داشت، استدلال میکنند، زیرا واقعیت موجود را بهشکل مخدوش نشان میدهد. در واقع رقمهایی از یک شاخص درست است که بتوان آن را با قیمت و مصرف اقلام اساسی و مصرفی مردم ثابت کرد. بهبیان دیگر، مرغ و تخممرغ هستند که برای عموم جامعه نشان میدهند چقدر گزارشهای رسمی با واقعیت منطبق است. باید توجه داشت وقتی گزارشهای رسمی با وضع اقتصادی مردم انطباق نداشته باشد، به اعتماد عمومی خدشه وارد میشود. البته این دستاوردتراشیها تنها به این دولت محدود نمیشود و ما مدتی است میبینیم هر دولتی که میآید در تلاش است بگوید ویرانهای که تحویل گرفته را با حداکثر سرعت تبدیل به یک آبادی رشکبرانگیز کرده است. این بدعتی است در نظام تصمیمگیری کشور که میخواهد بگوید پیشرفت از خودش شروع شده است. اینکه چنین غالب شدن سیاستزدگی، چگونه به مردم و حاکمیت آسیب میزند را بارها متخصصان بیان کردهاند.
خیر؛ اما بحث من این است که این نرخ بیشتر محصول تولید بیشتر نفت بوده و ناشی از رویکرد کاخ سفید.