استاد پرورش یک انسانی جامع الاطراف بود، بدین معنا که صرفاً عالم نبود، صرفاً ادیب نبود، صرفاً پیشتاز در مبارزات انقلابی نبود، صرفاً یک سخنران برجسته و متبحر نبود، او یک عارف سالک هم بود بطوری که همة این اوصاف حمیده در بحث عرفانی او رنگ می باخت.
برای بنده که تقریباً از سن ۱۳ سالگی و قبل از انقلاب به جلسات تفسیر قرآن ایشان راه یافتم و تا آخر عمر همیشه عاشقانه شیفته کلام و معارف الهی و قرآنی شان بودم، بیشترین جلوه گری را مباحث عرفانی و حالات روحی و معنوی عارفانه ایشان داشته است که وصف و بیان آن مشکل است.
ساده زیستی و زندگی زاهدانه استاد پرورش
امّا ساده زیستی ایشان در عین حال که مدتها مسئولیتهای مهم دولتی و حکومتی مانند وزارت آموزش و پرورش و یا نمایندگی مجلس و نائب رئیسی مجلس شورای اسلامی و یا دیگر مسئولیتها را داشتند، واقعاً درس آموز است.
در دهة شصت که کشور درگیر جنگ شده بود و بسیاری از ارزاق مردم به صورت سهمیه ای و کوپنی توزیع می شد، یک روز صبح در منزل مرحوم استاد پرورش مهمانشان بودم که دیدم ایشان یک سینی نان و چایی آورد و از نبودن پنیر عذرخواهی کرد و گفت: ببخشید کوپن پنیرمان تمام شده است!
در آن زمان سلوک مرحوم شهید رجایی و بسیاری دیگر از دولتمردان، وضع زندگی شان چنین بود و با عموم مردم هیچ تفاوتی نداشتند و مردم می دیدند که مسئولانشان هم مانند آنها زندگی می کنند و مثل آنها مایحتاجشان از کوپن تأمین می شود و هیچ فرقی با هم ندارند، به عدالت در نظام اسلامی عملاً ایمان می آوردند و برای دوام و بقاء نظام اسلامی هم از جان خود مایه می گذاشتند.
استاد پرورش، چندین دوره نماینده مجلس بودند امّا هیچگاه از حقوق نمایندگی مجلس استفاده نکردند و خود را یک معلم می دانستند و به همان حقوقی که از بابت معلمی و آموزش و پرورش می گرفتند اکتفا می کردند و در طول نمایندگی هیچ ماشینی هم از مجلس نگرفتند و از هیچ امتیاز خاصی برخوردار نبودند.
استاد پرورش چند سالی رئیس گروه فرهنگی کشورهای عضو اکو بودند که حقوقشان ماهی چند هزار دلار بود ولی حتی یک دلارش را هم مصرف نکردند و دستور دادند بخشی را به کمیته امداد امام و بخشی را به مجمع جهانی اهل بیت (ع) واریز کردند.
اگر کسی زندگانی دنیا را موقتی و کوتاه و طبق تعبیر قرآن کریم بازیچه و سرگرمی بداند و آخرت را حیات اصلی و ابدی اش حساب کند، قطعاً سلوکش در زندگی زاهدانه خواهد بود و به بیت المال تعرض نمی کند.
نکته ای که امروز بسیاری از مردم را ناراضی و دلسرد کرده است، فاصله های طبقاتی وحشتناک و سوء استفاده های کلان و میلیون و میلیارد دلاری از بیت المال است که به عناوین مختلف اتفاق می افتد و این افراد پست ولو ظاهری آراسته داشته باشند نمی دانند که با این ثروت اندوزی بناحق و دست اندازی به حقوق مردم پای روی خون شهدا می گذارند و جهنم ابدی را برای خود می خرند، گیرم که اینجا با لطایف الحیل از مؤاخذه عبور کنند، پیشگاه الهی را چه می کنند؟! آیا به جهنم و عذاب الهی و اخروی می ارزد؟! آیا اینکار آنها خسران مبین نیست؟ آنها فکر می کنند سود کرده اند و لیکن خسارتبارترین کار را برای خود، مردم، کشور و نظام و انقلاب انجام داده اند و خیانت به خون شهدا و مردمی که با تمامی رنجها بخاطر اسلام، پای نظام ایستادند، قابل بخشش نیست.
زندگی مسئولانی مانند چمران ها، رجایی ها و پرورش ها باید برای مسئولان کشور در همة دورانها الگو و اسوه باشد و علت اینکه ما هر سال یاد و خاطره مرحوم استاد پرورش را گرامی می داریم، در حقیقت پاسداشت ارزشهای واقعی انقلاب است که امیدواریم به ثمرة خون شهیدان پابرجا بماند و صالحان این امت همیشه بر مصدر امور قرار گیرند.
یکی دیگر از ابعاد وجودی شخصیت استاد پرورش، تربیت نسلی از جوانان مهذب و پاکباخته برای انقلاب بود که بسیاری از آنها به صفوف رزمندگان اسلامی پیوستند و به فیض شهادت نائل گشتند، چهره های درخشانی چون شهید جلال افشار که در وصیتنامه اش نوشت: استادم پرورش! شما با اخلاص تان مرا سوزاندید!»
...
این انقلاب چهره های درخشانی داشته است که دشمن در صدد است یاد و نام این شخصیتهای والا و گرانقدر انقلاب اسلامی محو و فراموش شود و لیکن برماست که نام و یاد شهداء را همیشه زنده بداریم و بر ادامه راهشان پابرجا بمانیم. و السلام علی عباد الله الصالحین