به گزارش خبرگزاری مهر نشسته بود منتظر؛ قاب مادربزرگ قصهها را داشت؛ چادر گلدار و عصا و روسری بلند و یک دنیا صبر و مهربانی که همه با هم به استقبال مهمانان آمد.
مادر شهید «ابوالقاسم مقیم»، از شهدای هشت سال دفاع مقدس شهرستان فاروج میزبان خواهران مسجدی و فرهنگی بود و کلید انداخت و قفل درِ کوچک و طوسی رنگی که چهار لوزی تو در تو را دردلش جا داده، باز شد و مهمانها وارد دالان خانه ای قدیمی و روشن شدند.
خانه بوی سالهای مقاومت و سادگی داشت، پلههای زیادی نداشت و با مرمرها و نردههای قدیمی طوسی رنگ، تصویری از فیلمهای دهه شصتی را یادآوری میکرد؛ پرده توری و تترون سفید رنگ زیبایی خانه بود و رویاها به طرز غریبی جان داشتند، انگار بچههایی از سرو کول حیاط بالا میرفتند و شیطنتهاشان مادر ظریفشان را عاصی می کرد و حالا تصویرشان دلخوشی مادر بود.
مهربان و خوش سر و زبان بود و با شعر آشنا، داخل خانه دنیای دیگری از زیبایی بود؛ گلدان های مختلف کوچک و بزرگ و گلهایی که در نعمت امن و رفاه ِ پاسیو، روزهای روشن و دلخوشی را سپری می کردند، با اینکه کهولت و خستگی سال ها زندگی مادر شهید را روی صندلی های پلاستیکی ساده نشانده بود، اما از مهمان نوازی اش کم نشد، صمیمت بود و همین دورهمی را گرمتر میکرد.
مادر از پسر شهیدش گفت و سالهای صبوری دور چشمهاش حلقه زده بود و گاهی یواشکی روی گونههای نیفتادنی اش میدرخشید؛ همان دلتنگیهای مادر و پسری در ابیات شاعرانهای ناتمام که او با سالهای خمیده از دلتنگی اما ایستاده و استوار بر بیان صبر جاری میشد.
خواهران که برخی تجربه مادری داشتند و کودکان خردسال خود را همراه آورده بودند، دخترانی کوچک بنظر میآمدند که شوق شنیدن آنها را پای صحبت مادر نشانده بود و دستهای گرمش را بوسیدند.
مهمانی با قاب یادگاری بانوان در کنار مادر شهید مقیم پایان یافت و خاطره و شوق دیدار رویایی ناتمام ....
«شهید ابوالقاسم مقیم» متولد نوزدهم دی ماه 1344 است که در تاریخ 10 شهریور ماه 1365 در منطقه حاج عمران به درجه رفیع شهادت رسید.