به گزارش رکنا، این جنایت 4 مهر امسال رخ داد و فیلم آن در شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای داشت. آن روز 3 پسر جوان در پمپ بنزین در محله خزانه با یکی از کارگران پمپبنزین درگیر شدند و با چاقو به جان وی افتادند. پس از فرار آنها، مرد جوان که بهشدت زخمی شده بود راهی بیمارستان شد اما بهرغم تلاش پزشکان جانش را از دست داد. بهدنبال این حادثه، گروهی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران تحقیقات برای شناسایی و دستگیری مهاجمان را آغاز کردند.
بررسیها حکایت از این داشت که عاملان اصلی این جنایت 3 پسر جوان هستند. متهم اصلی مجتبی نام داشت و به «فلافل» معروف بود. بررسیها نشان میداد که وی روز حادثه به همراه زنی به نام فریبا سوار بر یک پژو 206 به پمپ بنزین رفته بود که باک ماشین را پر کند. او از متصدی پمپ بنزین درخواست کارت سوخت کرد اما کارت در اختیار افراد دیگر بود. مجتبی با برادر ناتنی خود به نام ساسان تماس گرفت و از او خواست تا برایش کارت سوخت ببرد. دقایقی بعد ساسان و دوستش سهیل در جایگاه سوخت حاضر شدند. در این بین مجتبی که بهشدت از انتظار خسته شده بود، کارت سوخت یک راننده تاکسی را که مردی سالخورده و در حال بنزین زدن بود، از دستگاه بیرون کشید. همین اتفاق، اعتراض متصدی پمپ بنزین را در پی داشت و در ادامه به درگیری منجر شد. در این درگیری، مجتبی فلافل، برادر ناتنیاش و سهیل با چاقو به جان متصدی پمپ بنزین افتادند و این جنایت هولناک را رقم زدند. با شناسایی هویت عاملان درگیری، آنها تحت تعقیب قرار گرفتند اما همگی فرار کرده بودند.
در تحقیقات مشخص شد که متهمان از کشور فرار کردهاند و در این میان با سرنوشت متفاوتی روبهرو شدهاند. سهیل که به خاک ترکیه فرار کرده بود قصد داشت قاچاقی به آلمان برود اما در آنجا با شلیک مرزبانان ترکیه کشته شد. مجتبی فلافل نیز به کشور افغانستان فرار کرده بود تا اینکه خبر رسید وی به ایران برگشته است. با این سرنخ، او صبح دوشنبه گذشته در یکی از محلههای پایتخت و در جریان یک عملیات غافلگیرانه دستگیر شد. وی در بازجوییها به ارتکاب جنایت اعتراف کرد و تحقیقات تکمیلی از او ادامه دارد.
مجتبی معروف به فلافل 26ساله است. بهخاطر علاقهاش به ساندویچ فلافل معروف شده است به مجتبی فلافل. او از اراذل و اوباش سطح یک است و سابقه شرارت، تجاوز و قاچاق موادمخدر در پروندهاش دارد. گفتوگو با مجتبی فلافل را در ادامه میخوانید.
اتهام قتل هم به پرونده ات اضافه شده است، میدانی که مجازات آدمکشی، مرگ است؟
می خواستم هر طور شده از اولیای دم رضایت بگیرم و بعد خودم را معرفی کنم. میدانم مجازات قتل عمد، قصاص است اما باور کنید من قصد گرفتن جان آن بنده خدا را نداشتم. به جز من برادرم و سهیل، دوستش هم در این ماجرا نقش داشت. آنها هم با چاقو به مقتول ضربه زدند.
اصلا چه شد که با چاقو به جان متصدی پمپ بنزین افتادید؟
عجله داشتم و در حالت مستی بودم. بنزین ماشین هم تمامشده بودم. با فریبا زن مورد علاقهام بودم و میخواستیم جایی برویم. مقتول میگفت کارت سوخت دست افراد دیگر است. من هم کارت نداشتم. زنگ زدم ساسان، برادر ناتنیام که میدانستم همان محدوده است و از او خواستم کارت سوخت برایم بیاورد. او چند دقیقه بعد به همراه سهیل رسید اما کارت سوخت همراهش نبود. از انتظار خسته شده بودم و چون اهل دعوا هستم و سرم درد میکند برای دعوا، با عصبانیت به متصدی پمپ بنزین گفتم کارت چه شد؟ او گفت باید منتظر بمانم. عصبانی شدم و کارت سوخت یک راننده تاکسی را برداشتم. مقتول به این کار ما اعتراض کرد و همین باعث شد درگیری میان ما شکل بگیرد.
بعد از قتل هم که همگی تصمیم به فرار گرفتید؟
تصمیم درستی نبود. همه ما سرنوشت دردناکی در انتظارمان بود.
توضیح بده چه اتفاقی افتاد؟
قرار شد قاچاقی برویم ترکیه. پدر و مادرم در ترکیه ساکن هستند. ابتدا برادرم و دوستش سهیل قاچاقچی رفتند ترکیه. من و فریبا هم رفتیم به شهر مرزی و میخواستیم ما هم بعد از آنها برویم. چند روز بعد از برادرم شنیدم که سهیل را در ترکیه زده اند. میگفت سهیل ترسیده ترکیه بماند که مبادا دستگیر و ازترکیه اخراجش کنند و اورا تحویل ایران بدهند؛ به همین دلیل میخواسته قاچاقی برود آلمان اما مرزبانان ترکیه بهسوی او تیراندازی کرده و جانش را گرفته بودند. این را که شنیدیم ترسیدیم برویم. فریبا برگشت تهران و من تصمیم گرفتم بروم افغانستان.
اما خیلی زود برگشتی؟
به دوستانم در افغانستان زنگ زدم و قاچاقی خودم را به خاک این کشور رساندم. میخواستم از اولیای دم رضایت بگیرم و بعد با خیال راحت به ایران بگردم اما شرایط خیلی سختی داشتم. پولم تمامشده بود و دوستانم ترکم کردند. همین شد که تصمیم گرفتم به ایران برگردم تا قاچاقی به ترکیه نزد خانوادهام بروم اما پلیس تهران دستگیرم کرد.
درافغانستان چه کار می کردی ؟
مـن در کار قـاچـاق موادمخدرهستم. البته خانوادگی قاچاق موادمخدر می کنیم.